بیاد شاعرنامدار وطن :

استاد احمد ضيا قاری زاده ـ کبوتر


 

شب هجران

 

شب هجران شد و پيدا سحر نيست

مگر خورشيد را بر ما نظر نيست

چرا از حلقه بيرون داردم دوست

مگر از حلقه برگوشان خبر نيست

چه افتادست در گلشن که امروز

ز شور بلبل شيدا اثر نيست

از آن مرغ گرفتار شبانه

به کنج آشيان جز مشت پر نيست

ز من راز سر زلفش مپرسيد

شب يلدا صدقى مختصر نيست .

 

(استاد ضيا قارى زاده )

 

 

 

مور ضعيف

 

مورى ته پایى شد و ناليد و چنين گفت :

کاى بيخبرهمچون تو مرا هم سر و پایيست

فرياد که گوش شنوا بر تو ندادند

تا نيک بدانى که مرا نيز صدایيست

هر روز برنگى شکنى پا و سرم را

هر لحظه بما از تو تک و تاز جدایيست

غافل گذرى از بر ما اين چه غرور است

پامال کنى پيکر ما اين چه خطایيست

در صفحه هستى چو تو دارم سر و کارى

در کارگه زنده گيم برگ و نوایيست

زين نسج گرانمايه که نساج ازل بافت

درخورد بر و دوش مرا نيز قبایيست

زينت شده خلقت هستى ست بيک نهج

گو قد رسایيست و گر پشت دوتایيست

هر گرد درين عرصه بود گرم تکاپو

هر ذره درين جا پى ناورد بقایيست

چشم تو بود کوچک و کم نور- و گر نه

هر نقطه درين حلقه پر کار فضایيست

در کوچه مور است گذرگاه سليمان

گر ديده بيناى و گوش شنوایيست

غافل مشو از درس مکافات که گفتند

بر هر عملى اجر و به هر کرده جزایيست

 

(استاد ضيا قارى زاده )

 

 

همت والای بابه خارکش

 

غلام همت والای بابه خارکشم

که خارغم کشد و منّت خسان  نکشد

زصبح تا سرِ شب پای وی به رفتار است

عجب که آبله از دست او فغان نکشد

ز دشت تا سر بازار اشک آبله اش

خطی کشیده ز گوهر که کهکشان نکشد

ز بار خار ازآن شانه‏اش نشد خالی

که بارِ منّت دونان پی دو نان نکشد

رهین دوش خود و پای خارپوش دارد

ازآنکه منّت مرهم ز ناکسان نکشد

همیشه تکیه به بازوی خویشتن دارد

ز دست ‏گیری بیگانه امتنان نکشد

عروس خوشگل مقصد کسی به دوش کشد

که نقد وقت، ز کف مفت و رایگان نکشد

 

(استاد ضيا قارى زاده )

 

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۴ـ ۱۰۰۷

Copyright ©bamdaad 2024