درطول تاریخ توزیع قدرت همواره به شکلی نابرابر میان دو جنس زن و مرد شکل گرفته است. موقعیت های تصمیم سازی و به عبارتی قدرت، بیشتر در میان مردان رد و بدل شده است. البته فرهنگ و سنت های تاریخی، به ویژه طرز تفکر مردانه بودن قدرت، تفاوت انگیزه یا علاقه زنان با مردان در کسب قدرت و بسیاری نظرات بی اساس دیگر به این روند کمک کرده است. همزمان با اصلاحات سیاسی و اجتماعی در سطح جهان و افزایش روند برابری زن و مرد شاهد روی کار آمدن تعداد بیشتری از زنان در سطوح بالای تصمیم گیریهای کلان و نیز مشارکت در ساختار قدرت هستیم. حضور متناسب و صحیح زنان در نظام های اجتماعی نشانگر اهمیت مشارکت آنان در موفقیت پایدار نظام ها بوده است. در واقع تحقیقات مختلف نشان داده اند افزایش حضور زنان در ساختار قدرت و رهبریت موجب کاهش فساد می شود، از دلایل مهم این واقعیت هم تمایل بسیار کمتر زنان در دریافت یا پیشنهاد رشوه عنوان می شود. برای مثال نتایج مطالعاتی که در سال ۲۰۰۰ ترسایی روی رابطه جنسیت و فساد در کشورهای مختلف انجام گرفت حاکی از وجود بسیار کمتر فساد در کشورهایی بود که زنان سهم بیشتری از کرسی های پارلمانی و پست های عالی در نظام بوروکراسی دولتی و نیز درصدِ بالاتری از نیروی کار را در آن کشورها به عهده داشتند.

زنان معمولا رهبران خوبی در ایجاد تحولات اساسی هستند و مشارکت آنها در نظام های مردمی و شکل دهی به دولت های خوب (Good Governance) بسیار مهم است. متاسفانه زنان با همه این توانایی های شان (به ویژه در دوره معاصر و طی چندین دهه گذشته که از تحصیلات بسیار بالاتر و تجارب زیادی در تشکیلات مختلف دولتی و غیردولتی برخوردار شده اند) همچنان به دلیل قوانین و شیوه های تبعیض آمیز فرصت دست یافتن به موقعیت های مهم را در ساختار قدرت پیدا نکرده اند. در نتیجه جوامع از این عقب نگه داشتن پتانسیل بالای زنان ازحداقل دو بعد اساسی ضربه خورده اند:

۱ـ سرخورده گی روحی نیمی از جمعیت جامعه

۲ـ محرومیت جوامع

در افغانستان نیز زنان در دهه های اخیر از مشارکت و کمک این قشر مولد و موثر در توان افزایی پایدار جامعه در همه ابعاد و نیز کمک به کاهش فساد و عقب مانده گی جامعه تاثیر بزرگ به عمل امده است .

 زنان نیز در دهه های اخیر از فعال ترین و باکفایت ترین بخش های جامعه بوده اند که با وجود اثرگذاری و اعلام آماده گی در همه حوزه های مدیریتی و تصمیم گیری کلان، همچنان به دلیل موانع متعدد ازجمله برخوردهای متحجرانه برخی جناح های سیاسی، تفاسیر بی اساس و بی منطق و حمایت نشدن از جانب احزاب و گروه های فعال در کشور، حضوری بسیار کمرنگ و نامتناسب با توانایی های خود و نیز نیازمندی جامعه به تخصص و حضور آنها داشته اند.تنها در صورت حضور فعال زنان در ساختار قدرت می توان ادعای بهره وری در حکومت داری کرد. به عبارت دیگر با مشارکت دادن نیمه دیگر جمعیت کشور در تصویب قوانین و نیز سیاست گذاری های کلان امکان هدایت جامعه به سوی تعادل، عدالت و انسان سالاری و نیز تحقق مطالبات خانواده ها، به عنوان کانون های اساسی در کشور، وجود خواهد داشت.

 

بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۲۲ـ ۲۸۰۱

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2022