از دکترحمیدالله مفید:

گذر شتابنده بر گزیده ای شعری«باغ در پاییز» اثر بانوی گهرنگر

کریمه ملزم پرکار

دکتر محمد رضا شفیعی  شعررا معماری زبان  وموسیقایی شدن عواطف انسانی در زبان ، می داند وبه این باور است  جز این هرچه است سرگرمی کودکان است وپیش از خدواندگار خود می میرد.

در دید کوتاه در می یابی که گزیده ی شعری «باغ در پاییز» یک لمحه ی از وزن ویک نبیکی از آهنگ است که در سراسر این گزیده می درخشد.

از گزیده بر می آید که بانو ملزم تصمیم داشته تا شعر بسراید نه نظم او شاعر اصیل  و دریایی  آرامی است که تموج وتلاطمش  را فقط در این گزینه می توان دید.او به التزام تساوی طول مصراع ها  وضرورت قافیه ها نمی سراید ، بلکه از سروده هایش بر می آید که او در یک لحظه ی زمانی ومکانی خاص احساس کرده است  که زمان تلاطم فرارسیده است تا روابط اشیا واجزا را که در فضای روشن خیالش نهفته بود ،به فوران آورد . با تار وپود احساسش با رنگ و نگار خیالهایش ،با دانه دانه نگاه هایش سروده هایش را به سرایش آورده است. شاعری است مسلکی که با پویه ودانش گسترده ای که از شعر دارد ، به این گذاره پناه برده است. خواندن این گزیده  خواننده را به کوی  دلشادی وامیدواری  می کشاند.

 پیش از آنکه گذری بر این گزیده داشته باشم لازم است تا بدانیم برای سرایش یک شعر خوب ومسلکی چی چیز های نیاز است؟ شعر را با چی می توان سنجید و شعر سره وناسره را چگونه پیمایش نمود؟

 پس ارزش هر شعری را باید به سا ختار کلام ، عنصر های معنوی شعر  شامل  اندیشه وعاطفه ،وعنصر های لفظی شعر شامل : زبان ، وزن ، آهنگ ، زیبایی ، غنامندی ،همعصری ،ترکیب سازی ، ساختار واژگانی یا ادبیت شعر ، کاربرد زبان گفتاری در شعر  به پویش بگیریم افزون بر اینها در کاربرد شگردهای شعری چون تشبیه ُ استعاره ُ مجاز وحقیقت ُ کنایه ُمبالغه ُ اغراق وغلو، تشخیص،حسآمیزی، تصویر سازی  وغیره را  نیز بایدبه دیده بنگریم.

بااین نشانی کوتاه می پردازم به گذر شتابان به گزیده ای شعری «باغ در پاییز» اثر بانوی فرهیخته «کریمه ملزم پرکار»که در ۱۰۱رویه شامل ۴۷ سروده ، در جنوری سال جاری  از چاپ برآمده است.

در دیابچه ای بس هنرمندانه ای که توسط دکتر صبور الله سیاه سنگ منتقد ، شاعر وادبیات شناس برجسته ی ما   امیل گردیده ، نگرشی کوتاهی بر این مجموعه افگنده شده است. که در حقیقت بهترین ترازوی نقد وتقریض بر این گزیده می باشد وایجاب نمی کند تا دید دیگری فرا دید این ادیب بلند والا به نگارش آید.

چون استاد احمد ولی گرامی بمن دستور دادند تا من نیز یکبار دیگر این گزیده را برنگری کنم ، من نیز به نوبه ای خود نه تنها این گزیده را یکی ازگزیده های قابل مطرح ، جالب وعالی شعری  امروزی کشور می دانم به این باور هستم ، که کار شایسته وبایسته بانو ملزم در قطار بهترین های شعر امروزی ما جاه خواهد گرفت با آنهم با یک دید شتابان، گزیده شعری باغ در پاییز را  به پویش وسنجش گرفتم وبه این فرایند رسیدم :

گزیده با سروده ای زیبایی« سوره ی مهر» می آغازد که وزن وآهنگ دلپذیری دارد، در این سروده ترکیب های جالب چون : ستره گی هایت گره در چادرم ویا ای بلوغ مهر در لبخند تو به دیده می اید جالب وخواندنی اند  .

 در  سروده ی  نفسگاه باغ  ،که آغاز آن چنین است:« قفل است نام دیگردروازه ی امید+ کز بخت بی سعادت ما بی کلید شد. اینجا شعر را باتمام زیبایی هایش احساس می کنی ، شاعر با بکار گیری بسامد های جالب پارادوکسی  دروازه ای امید که با قفل تناسب درست وسنگین دارد وایماژ کلید که  دروازه را به نا امیدی می کشاند ، شعر را چنان ظریف ومصفا ساخته است که لازم است تا اینجا آدم درنگی کند و این سروده وتناسبهایش را به نگاره بگیرد. تشبیه ، استعاره وکنایه ای که از آغاز تا فرجام نفسگاه باغ  به دیده می شود به زیبایی لذت بخشی  وشور افگنی آن افزوده است.  سروده ای نفسگاه باغ مرا به یاد  گفتاورد ملک الشعرا بهار انداخت که در باره شعر گفته است :

شعر دانی چیست مرواریدی از دریایی عقل

هست شاعر آن کس کاین طرفه مروارید سفت

صنعت وسجع و قوافی است نظم وشعر نیست

ای بسا ناظم که در عمر خود شعری نگفت

شعر آن باشد که خیزد از دل وجوشد به لب

باز بر دلها نیشند  هر کجا گوشی شنفت.

 در  سروده نفسگاه باغ اجزای کلام به پارچه های متساوی ، متوازن ومتقارب بخش بندی شده اند و در کل یک خیال دل انگیز ویک کلام روح انگیز را به ترانه داده است .

در مثنوی «احسان شبنم» شاعر با یک پیام شور وبا یک احساس زنانه در دفاع از حقوق زنان بر خاسته است  آغاز این  مثنوی  چنین است:

        « همسفر ! پایت به ترسی بسته شد     در میان ره نهادت خسته شد

          خستگی را از خودت تبعید کن        همتت را یک کمی تمدید کن

 این مثنوی به زنان  افغان  که بند در زندان جهل وپیورزگرایی  اند سروده شده است در این مثنوی زیبا به مسایلی پرداخته شده که هروز بانوان کشور ما بآن دست به گریبان هستند ، مگر در آن به شعاری یا رهنمودی بر نمی خوریم که هویت شعری آن را خدشه پذیر سازد ، بانو پر کار گویا می داند ، که نباید در شعر شعار ووصیت را به کاربرد ، در این سروده چهره های سیاه مرد سالاری قبیله ای را بسیار جانان به تصویر کشیده است .

      جنگلی از مرد سالاران ، تبه       سرنوشت زن درآن باشد سیه

 ویا درجایی دیگر سروده است :

    باید از جنگل به حیله بگذریم      از سر جهل قبیله بگذریم

ودر پایان به امیدواری سروده را به پایان می رساند

   جنگل از احساس شبنم پُر شود    ساز انسان محوری هم سُر شود

سروده های  بعدی این گزینه « روح ترانه، فاتحه باغ، سر شار از تهی ،سبزینه ها، نهاد سبز طراوت،باغ در پاییز  است که با ایماژ ها وترکیبهای جدیدی روبرو می شویم : چون:

سپیده های مهر ، تلاوت نیاز ،نهال قصه ها ، حصرت بیکسی،  اندام باغ ، حنجره ی جوی ، نبض شاخه ،  ابر عقیم،  شاخه های نور،خون ذهن ، نم سوگنامه ها ،  لهجه ی توفان، آفتکده  ،کشال ،شاخه غم، شهر دل ، خشم خزان ، پریده گی رنگ ورخ باغ ،خزیدن مار خزان  ، سخاوت بهار ، سِحر بهار ،دختر شگوفه وغیره بر می خوریم.

یکی از سروده ای خوب این گزیده  سروده ای پهنای غروب است که سروده سرا بانو پرکار آن را به روح پاک شوهرش اهدا کرده  ومطلع آن چنین است :

روزن دل را گشودم خاطراتت باز شد+ فلم رنگارنگ عمر از اولش آغاز شد  خیلی زیبا وپر سوز است .

سرشت گریه نیز یکی از غزلهای ناب این مجموعه است که در بحر زیبای رمل مثمن مشکول که چنین است سروده شده است :فعلات فاعلاتن ،، فعلات فاعلاتن

دل من به بید سوزد ، که همیشه بر ندارد+ وبه فصل حقه بازی خبر از تبر ندارد این مجموعه را بسیار دلچسپ وخواندنی ساخته است .ودر آن به ترکیب های جالب بر می خوریم چون :دل تنگ رستنی ها ، لب پر زبحث، تبار میوه ، دختر ابر  وغیره .

در سروده ای« فسق مقدس»  که نام جالب وگیرای دارد  وچنین آغاز می شود :

    دامن ملای فاسق تا که پایان می تکد    از بن هر گرد آن ابلیس حیران می تپد

به ترکیب جالب چون : نهال اعتقاد بر می خوریم .آخرین غزل این سروده « تار مهر است» که پس از آن رباعی های شروع می شوند که  در مجموع ۱۸ رباعی را در بر می ګیرد . اغلب رباعی ها  در بحر  اخرم واخرب  که مفعولن مفاعلن ، مفاعلن فعل است سروده شده اند ، یک بخش آن فلسفی ویک بخش دیگر آن  اجتماعی  اند اینک یک نمونه از آنها :

 مهتاب خدا:

زن دهکده ی محبت ناب خــداست

تصویر نماد عشق در قاب خداست

روشنگر آهن شب تاریکی ست

در ملک حیات مرد مهتاب خداست.

کاربرد زبان گفتاری یا لهجه عامیانه در این گزیده:

برخی ها براین باور اند که آغاز زبان گفتاری در شعر فارسی از بابافغانی شیرازی آغاز شده است ، مگر از دیدگاه این قلم مثنوی  مولانا جلال الدین محمد بلخی  مملو از واژه های زبان گفتاری مردم افغانستان است ، که گاه گاه برای همزبانان ایرانی ما که با زبان اصیل گفتاری مردم افغانستان مواجه نشده اند فهما ودانستنی نمی باشد . چنانی که دکتور کریم سروش در کتاب زیبای قمار عاشقانه  واژ ه  ترکیبی کوری وکبودی را  نه به معنای واقعی آن که انجام کاری ویا تهیه یی معیشتی با زحمت زیاد وشب زنده داری است و میان مردم افغانستان کاربرد دارد معنی نکرده است وآن را به معنی کسی که کور شده ووکبود گردیده باشد معنی کرده است ، که از مراد مولانای بلخ خیلی به دور است .

در مثنوی مولانا به واژه وترکیب های چون: جو جو ، کمپیر ، واگو وابرو ، که در شمالی کابل هنوز هم مروج است . نتانست بجای نتوانست ، کاربرد نون نفی پیش از واژ« ب» امری گه هنوز هم در میان لغمانی های افغانستان مروج است . چون نبگذار ، نبرو وغیره زیاد است. افزون از مولانا ، بیدل ، صایب ودیگران نیز واژه های زبان گفتاری کاربردی میان مردم افغانستان را زیار بکار برده اند.

در این اواخر سروده سرایان  کشور یکبار دیگر به زبان گفتاری مردم روی آورده اند وسروده های شان را  با به کار گیری نظام واژگانی گفتاری مردم افغانستان رساتر وزیبا تر ساخته اند. شاعران امروز تازه ترین ونامعمولترین واژه های عامیانه یا گفتاری مردم را در شعر جواز ورود داده اندولا جرم امکانات شعر امروز افغانستان را از نطر احتوای ترکیبات وتصویر های گوناگون بسیار وسیع وگسترده ساخته اند  از همین روست که سروده  سرایان  جوانان امروزی ما بیشترین جسارتهای نوجویانه ونوجویی های جسارت آمیز  را نسبت به پیشینه ها ارزانی داشته اند.

در گزیده ای « پاییز در باغ » بانو پرکار نیز این زیبای  کلام را از دیده به دور نداشته اند،از آن میان واژه های چایجوش، را : (چایجوش در افکار خندیدن گرفت ).

ویا واژه «کشال» را در سروده ی لهجه ی تفنگ به کاربرده است .

این قصه اگر باز شروع گشت کشال است . ویا تیت وپاشان را در سروده ی «هستی ابر » چی زیبا بکار برده است :

قطره ، قطره ناله اش را تیت وپاشان می کند.

 در زبان گفتاری مردم افغانستان هزارها واژه وایماژ وجود دارد ، که اگر در شعر به کار رود ، نه تنها سروده را غنامند  بلکه ، آن را را دلپذیر وخواندنی نیز می سازد .

گزیده ای شعری (پاییز در باغ) یگانه گزیده ای شعری است که به ویرایش آن توجه ورویکرد درست مبذول شده است در آن نادرستی های لفظی خیلی کم وجود دارد و در  سروده ای ( برق تلاش) واژه عصاره به عساره نگاشته شده است : شب را سپید کرد به فکر عساره نیست.

در  یک فرد  سروده ی احسان شبنم : یک وزن عروضی یک فرد شعری کمی عدول شده است : ساز وآواز آنجا کمی بی سُر بود.

در  سروده ای (قامت فریاد )  تنبور وشور هم قافیه شده اند 

قامت فریاد بگسست از تن تنبور من

در گلو خوابید اکنون نوحه ی پر شور من

که این را عیب قافیه سناد گویند که اختلاف در حرکت ما قبل«روی»  باشد . زیرا (واو) شور وتنبور با هم همآواز نیستند. نا گفته نماند که این عیب در زبان گفتاری مردم افغانستان به دیده می اید  نه در زبان نوشتاری فارسی مروج ادبی ،زیرا ایرانیان هردو را همگون تلفظ می کنند ، مگر در زبان گفتاری مردم افغانستان بر روال فارسی یا دری باستانی میان این دو واو فرقی نا محسوسی وجود دارد . البته این تفاوت عیب قافیه شمرده نمی شود .

در پایان به این فرایند می رسیم ، که گزیده ی شعری «پاییز در باغ» یک مجموعه ی عالی ، بی عیب ونقص واز لحاظ خیال ، اندیشه ، مضمون ،ترکیبها ، تشبیهات ، استعاره ها  ودیگر شگردهای شعری مملو ویک اثر جاودان خواهد بود.

خوانش این اثر گرانبها را به همه سروده سرایان وشاعران واهل کتاب ونبیک پیشنهاد می کنم. بادرود

              

 فرهنگی ـ بامداد ۱ / ۱۳ ـ ۱۲۰۷