گـاهِ انـدوه
گاه چنانی میشود انـدوه، انـدک مهـربان
گاه زِ اندک مهربانی، دردِ رنجَش بیکران
گاه به جان و دل زنـد با سـوزِ دردِ ناروا
گاه زدل آه میکشد، گاهی سرودِ جاویدان
گاه همانی میشود، چـون تنورِ داغِ داغ
گاه چو برفِ سرد سردِ قله های بامیان
گاه گلوی آرزوهـا می سرایـد چـند سـرود
گاه خموش و گاه مبهوت، ناتوان و ناتوان
گاه به فکر شان و عزت یا اسیر ناز و نعمت
گاه به رو افتاده در خـاک، گاه سریرِ آسمان
گاه فریاد و ندامت، سر بیــرون آرد ز دل
گاه آرام، گاه ناآرام، گاهی هم شادی کنان
آرزوها در به در، هــردم ز دل آرد چو سر
بغض و ناله میشوند فر، در هوای بوستان
گاه نصیب است، دردِ غم گاهی هم بیچاره گی
گاه حـرمـت، گاه غربـت، گاهی هـم بی آشیان
گاه چو « گهریک » میتوان بود در نبردِ روزگار
گاه ز خــود بیگانه و مست، گـاه مرید عــارفان
( سید عارف گهریک )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۹ـ ۰۴۰۳
Copyright © bamdaad 2020