خطرات نابود کننده بازی با انترنیت و تکنولوژی های ناشناخته
الهه افتخار
امروز جهان ما وارد عصر تکنالوژی انترنیتی ـ سایبری شده است که بیشتر از دوره های گذشته مدرن؛ آینده آن قابل پیشبینی نیست. البته انترنیت ساحه بزرگ دارد و در زمین و فضا و دفاتر و دیوان ها و بانک ها و موسسات مختلفه استفاده می گردد که اغلب توسط متخصصان انجام می گیرد و بحث ما پیرامون آنها نیست!
بحث متوجه جوانان و نوجوانان غالباً نا آگاه و کم دانش و مقلد و مودینگ میباشد که در واقع انترنیت و امکانات آن (شبکه های اجتماعی) را به بازی گرفته اند و نیز بر آن افراد و نیرو ها که این کشش ها و کنش ها را ایجاد میکنند و تعمیم می بخشایند. دراین گستره است که ما با وارد شدن به دنیای انترنیت، دیگر با انسان عادی روبرو نیستیم که در طول تاریخ نانوشته و نوشته شده تعریف می گردید، این انسان چیزی مانند موجود الکترونیکی و دیجیتالی است با آنکه هنوز در مغز یا اندام های دیگر او « ریز تراشه ها»(سامانه های الکترونیکی حاوی اطلاعات و کارکرد های هوش مصنوعی) نصب نشده است و طبق بعضی پیشگویی های علمی ـ فانتاستیک (خیالاتی) هنوز ساختار های الکترونیکی با ارگانیسم انسانی مزج و مخلوط نگردیده است. ولی به هرحال، خصوصاً در شرایط « اعتیاد انترنیتی » ما با انسان الکترونی روبرو میشویم، که اطلاعات الکترنیک در او نه فقط حرف اول را میزند بلکه روایتگر تمامی زنده گی و لذات و مضرات آن است.
البته رویکرد هایی که انسان ها با دنیای تکنالوژی دارند یکی از عمده ترین مسایل قابل تشویش چندین سویه است چرا که تکنالوِژی از دانش و آگاهی عام بشری بسیار و بیحد پیش رفته و چنان تو سعه یافته که دانش های حداقل مربوط به تکنولوژی هایی که فرد بشر خریداری میکند و به کار می گیرد، در بهترین حالات هم قابل احاطه و تسلط توسط وی نیستند. لذا تصور و خیال باطل اینکه با پول یا زورمندی دیگری میتوان بر تکنولوِژی سلطه یافت آخرین حد خود خواهی و خودشیفته گی بشر میباشد. این یعنی که در یک سیاه چال تاریک همه دارند غرق میشوند.
رویهمرفته امروز جوامع وارد یک بد فکری و سست اندیشی شده است در حالی که درک و پذیرش چنین واقعیتی بسیار دشوار است. برعکس به نظر میرسد به نوعی همه از بابت این انزوا از مقتضیات ذاتی و گوهرین خویش خرسند هم استند.
این واقعیت را برتراندراسل هنوز در عصری که تازه «بمب اتومی» آغاز شده بود؛ در کتاب « آینده بشر» خاطر نشان میساخت: « ازگرفتاری های زمان ما یکی آنست که اندیشه ما قادر نیست با سرعت تغییراتی که در « تکنیک» پدید می آید، هم آهنگی کند در نتیجه به نسبتی که مهارت و چیره دستی افزون میشود، خرد و تیز بینی کاهش می یابد.»
با ظهور انترنیت و ارتباطات جهانی سایبری و ماهواره ای، توجه و تلاش انسان ها نسبت به آموزش و پرورش و تعلیم با کیفیت و بروز شده حیاتی خیلی کم رنگ شده است . اما در جوامعی مانند جامعه تا حد بدوی عقب مانده ما که 70 درصد فعال آن را نوجوان و بیشتر جوانان تشکیل میدهد، این مورد به معمایی بس بزرگ و یک چالش خطیر مبدل شده است.
در حالی که از سایر جهات نیز جامعه ما در وضعیت وخیم و پرآشوب به سر میبرد و تنها روزنه امید آینده در آن تکانه های چه بسا خونین بیدارگر این زمان برای رشد و تعالی اجتماعی و مدنی میباشد اما بسیاری ها در بْن بست جهل و بی بند باری غرق تر شده میروند.
گویا مردمانی هم دارند از نفرت جنگ، اغتشاش عینی و ذهنی، نابرابری جنیستی، تبعیض ها و سنت های ناپسند جامعه، بیداد ملک قریه تا مستبد مملکت و تجاوز بیگانه ... به محصولات تکنالوژی انترنیتی روی می آورند چون،Twitter, fecebook & instagram..... جا های که گویا آخرین حرف از آزادی بیان و اندیشه زده میشود.
به راستی گاه گاهی افراد و گروه ها در آنها بحث ها و اعتراض های سیاسی - اجتماعی را دامن میزنند و اطلاعات کلی و سطحی و شایعات تبادله مینمایند، با عربده کشی و دشنام دهی تخلیه روانی می نمایند که قطعاً از هیچ و ازعدم بهتر است. اما همین شبکه های اجتماعی و دیگر بخش های انترنیت جز استثناات، مانند پشک محض رضای خدا و به منفعت مردم موش نمی گیرند. از طرف آن نیرو ها که راه اندازی شان کرده اند، اهداف و غایاتی را پیش می برند که مقتضای سرمایه و سیاست و سلطه است. یعنی از جانب گروه های تمویل کننده و حامی ...برای سمت وسو دادن حواس، استعدادها و کنترول افکار و روان عامه مردم فعالیت دارند.
زمانی وارد شبکه های اجتماعی گردیده و دقیق میشوید می بینید افرادی استند که بدنبال پول، انحراف توجه و کنترول خشم یا باور استفاده کننده ها میباشند.
بیشتر شبکه های اجتماعی امروزه به نسبت هر گروه تروریستی مثل داعش، طالبان و دیگر فدویان انتحاری و انفجاری ی جهل و سیاهی برای ما خطرناک و قابل تشویش میباشند. حتآ دیدیم که اطلاع رسانی و سازماندهی های سطحی و عجولانه این رسانه ها در آنچه به نام « انقلابات بهار عربی» نام گرفت، چه قدرها زیانبار و بی نتیجه ایده آل و بی آینده و سرشار از قربانی و خرابی ها تمام گردید.
تازه اوضاع و پتانسیل های اکثر جوامع بشری طوریست که گروه ها و دار و دسته های تروریستی و ارتجاعی و اولترا ـ ارتجاعی؛ بیشتر و موفقانه تر از آنها بهره گیری می نمایند.
نفوذ و تاثیر این شبکه ها که مخاطب شان افغان ها باشد؛ خیلی چشمگیر رشد فکری، تمرکز اندیشه و سیلان روانی قشر های مختلف را تحت کنترول قرار میدهد. ظاهرا شماری از شبکه های اجتماعی در کشور ما هدفی جز برای ایجاد سرگرمی ندارند. مگر از برنامه ها و مسایل مطروحه در آنها که به هر عنوان و ترفند به نشر میرسد افراد و گروه هایی از مثلث « سرمایه، سیاست و سلطه» نفع میبرند و چه بسا بیشتر و بهتر از رسانه های معمولی و برهنه منتفع میشوند.
درهرحال انترنیت و شبکه هایش فقط « وسایل » استند؛ همانگونه که سایر وسایل و ابزار ها به کدام کدام پیمانه توسط کدام کدام افراد و نیرو ها به کار گرفته میشود، انترنیت هم چنان است البته تفاوت ها وجود دارد منجمله انترنیت که براساس امواج کار میکند ، ذاتاً دارای مضرات شناخته و ناشناخته بسیار است که در ماشین آلات و کار افزار های پیشینه تر متصور نبود.
معلوم هم نیست که سهولت هایی که انترنیت و آی تی ایجاد کرده به طور یک کل به نفع بشر و بقای آن استفاده گردیده تباهی و انقراض نوعی و نسلی بشر را تسهیل و تکمیل ننماید.
اینکه میگوییم اینها « وسایل » است، اهمیت اساسی را دارد، وسایل بقا و ترقی و سعادت و هم وسایل بدبختی و در جا زنی و عقب روی و آخر الامر نابودی!
اینکه این وسایل چگونه و در چه راه ها و هدف ها کار گیری میشود، بازهم بر میگردد به خود بشر و باورها و انگیزه ها و عصبیت ها یا آرزو ها و آرمانهایش. پس خیلی احمقانه خواهد بود اگر ما «وسیله» بودن انترنیت را فراموش کرده آن را به هدف و مطلوبه و آرمان و خود زنده گی عوض نماییم. زنان و دحتران نیز از این رسانه های انترنیتی استفاده میکنند و نامتاثر از آن ها نمی باشند در حالیکه اغلب متوجه فریبنده گی و انحراف دهی و گمراه سازی آنها نیستند. تبلیغ بلیغ میشود که رسانه امروز به عنوان یک قدرت در جوامع آزادانه فعالیت میکند، این تبلیغ دروغ نه بلکه در مورد اکثریت مطلق رسانه ها و خصوصاً رسانه های اجتماعی که نمونه های آنها را یاد آور شدیم، یک چیز فوق دروغ و فرافریب است .
اصلاً کور کورانه و بدون شناخت و آگاهی لازمی به هرسو رفتن و به هرکاری دست زدن غلط و شاید زنیانبار تا حد تباه کننده گی است، ولی ورود الکی و بی درک و سنجش به این پدیده های دنیای مدرن و محصولات تکنولوِژی پیچیده و مرموز حتا میتواند کشنده و مرگ آور باشد.
دست یابی ذریعه پول و بازار به این فراورده های تکنولوِژی و کارکرد های آنها به این معنا نیست که ما به اندازه این تکنولوِژی ها پیشرفته شدیم و به آگاهی و دانایی رسیدیم لذا باید زمان و مکان واقعی را که در آن قرار داریم فراموش نکنیم یعنی اینکه پیوسته به مسایل بنیادی تر فرهنگی و ضد فرهنگی توجه داشته باشیم.
مثلاً ما به عنوان اهالی یک سرزمین سنتی و مذهبی نمی توانیم دیوانه وار سنت شکنی و غرب پروری نماییم، البته این به آن معنا هم نیست که به ارتجاعیات سخیف و پست و پلید مثلاً مانند آنچه در کتاب نامنهاد « دوازه زن لعنت ی» و امثال آن حتا بر پیامبر و خدا تهمت ها زده شده است، گردن نهیم و علیه آنها مبارزه و اعتراض قوی انجام ندهیم. با وصف این سوی قضیه ، حتا در جهان مدرن غرب نیز زنان از تصویر و سیمایی که زن را در دنیا و ملای عام به حیث کلای جنسی و تبلیغاتی ارایه میکند بیزار می رباشند و بی سیرتی و بد اخلاقی را منفور و مشمئیز کننده میدانند.
و اما، زنان در جامعه سنتی و مذهبی که در تمام سال های عمر خانواده گی، عشیره وی، سرزمینی و فرهنگی خود به مرد سالاری و سنت های آن محاط و معتاد بوده اند، اکنون که به مقضیات و تحولات عصر و زمان عزم و امکانات همگام مردان متبارز شدن در جامعه داشته به دنبال آزادی های مدنی و شهری استند، باید تعادل و تناسب بین سنت و مدرنیته را جداً مراعات نمایند. هیچکس نمی تواند و نباید فراموش کند، همه میراث های اخلاقی و فرهنگی از گذشته آمده، بد و تغییر پذیر و دور ریختنی نمی باشند. نوع بشر ارزش ها و ضد ارزش ها و اخلاقیات و زیبایی های جاودانه هم کم ایجاد و خلق نکرده است!
متإسفانه توان رسیده گی به همه آنها درین مختصر وجود ندارد. مقصد عاجل آن است که کار ما از جهل و نادانی یا تإثیرات جادویی تکنولوژی های نوین و گرفتار شدن به دام و دانه مافیا های گوناگون به جایی نکشد که هویت انسانی و اجتماعی خویش را نابود کنیم و حتا مانند قربانیان « سلفی »، جان عزیز و یکدانه و یکباره خود را به فنا بسپاریم.
یک راه چاره این خواهد بود قبل از آن که جوانان بیشتر به شبکه های انترنیتی معتاد شوند بهتر است والدین و مربیان دلسوز و آگاه برای رفع و دفع خطرات سر راه آنان با مهربانی، انسانیت و حرمت گذاری به سلیقه ها و آزادی های بدیهی؛ آنها را با معلومات و آگاهی های شایسته و بایسته تجهیز نمایند. نهاد های دولتی و فرهنگی، اجتماعی و حزبی، دانشگاه ها، مکاتب، مدارس، کلپ ها... هم استعداد و رسالت درین استقامت دارند ولی باز در مورد آنها نیز سوال اینکه چه کسان و نیرو ها گرداننده گی و ساماندهی شان می نمایند، مطرح میباشد. چرا که آنها هم « وسایل» استند.
آرزومندم در همه این عرصه ها شخصیت های بزرگ علمی و با صلاحیت بیشتر و بهتر به ما و جوانان ما آگاهی و دانایی و توانایی ارزانی بفرمایند.
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۸ـ ۱۱۱۲
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد واعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.