جستاری : از دکتر حمیدالله مفید
 

برخی از ویژه گی های درست نگاری در زبان فارسی- دری

 

 

 (  بخش  دوم  )

 

گل نیست، ماه نیست ، دل ماست پارسی

غوغای کوه ، ترنم دریاست پارسی        ( قهار عاصی )

 

 

 

ب: در ترکیبهای گذشتن وعبور کردن: گشت وگذار ، گذاره ، گذر ، رهگذار، ورهگذر(بادریغ در چندین جای نام خانواده گی جناب شفیع رهگذر را (رهگزر) نوشته اند .

ج: در ترکیبهای وضع کردن وایجاد کردن: مانند: قانونگذار(نه قانونگزار) قیمتگذار  .

جذروجزر:  بسیاری ها درکاربرد این واژه ها به جای یکدیگر،اشتباه می کنند.  « جذر » به معنای ریشه است و در ریاضی عددی است که با خودش ضرب می شود که حاصل بر آمده ازآن را  « مجذور » می گویند،  اما  « جزر » با  « ز » ، فرونشتن آب دریا، بازگشتن آب دریا و ضد  « مد » می باشد.

زغال یاذغال؟: نگارش درست این واژه با "ز" وبه گونه ی "زغال"است ونه با "ذ" وبه شکل "ذغال".

زکام یا ذکام؟: این واژه را نیز باید با"ز" نوشت وبه گونه ی "زکام" ونه"ذکام".

مزمزه ومضمضه: واژه ی "مزمزه" فارسی است و معنای "چشیدن و نرم نرم خوردن چیزی " را می رساند؛ اما "مضمضه "عربی بوده وبه معنای"گرداندن آب دردهان برای شستن آن" است

واژ«ض»وکاربردهای آن  این واژ از  زبان عربی وبا واژه های که از زبان عربی به زبان فارسی رهگشوده آمده است. بنا بران تلاش شود کم ازکم از کاربرد واژه های که این واژ در آن به کار می رود جلوگیری شود. معادل آن نوشته شودواگر به معادل آن دسترسی نداشتیم  ، تلاش ورزیم تا واژه را درست بنویسیم. مانند:

واژه حظیره، حضیره یا هدیره : با دریغ از مدتی بجای واژه آرمگاه یا گورستان واژه های نادرست حظیره ، گاهی حضیره وگاهی هدیره به کار می رود .در فرهنگهای زبان عربی این واژه ها چنین معنا می دهند:

حظیره: به معنای کنف ، خباک ، شوغا به انجای گویند که در آن گوسفندان وچهار پایان را نگهداری کنند واز نی وشاخ درختان سازند طویله نیز به آن گویند و در تاریخ بیهقی آمده است:«موسی بدان وقت که شبانی می کرد یک شب گوسفندان را سوی حظیره  می راند»(تاریخ بیهقی رویه 20) وهم به معنی جای که در آن خرما خشک کنند.

حضیره این واژه در زبان عربی به جایگاه خرما وبه گروهی از مردم که به جنگ می روند و به پنج تا ده نفر برسد اطلاق می شود .

وهدیره : در زبان عربی به معنی بانگ زدن شتر وجوشیدن شراب را گویند.

به ساده گی دیده می شود که هر سه واژه در زبان عربی به معنی آرمگاه ویا گورستان ویا قبرستان کاربرد ندارد ، دانسته نشد که از کدام زمان این واژه در زبان فارسی بجای آرمگاه بکار رفته است .

امید وارم تا گرداننده گان تلویزیون ملی ورادیو افغانستان از کاربرد این واژه به جای آرمگاه یا گورستان خود داری نمایند.

قرض و والضالین:مردم افغانستان قرض را «قرز» والضالین» را «والدا لین» می خوانند، اینکه چرا در برخی موارد واژ های آمده از زبان عربی «ض » گاهی همسو با «ز» وگاهی با «د» همسو خوانده می شود ، پیدا نیست ، باید همین نارسایی را همینگونه خواند.

.

واژ «ب» وکاربردهای آن: این واژ که از جمله واژ های همخوان بندشی یا انسدادی است  در زبان دری کاربرد گونا گون دارد :

کاربرد بدینسو، بدین معنی ، بدینمنظور  :  حرف ربط «به» در زبان فارسی به همینگونه کاربرد چندین هزار ساله دارد ، نباید آن را با واژ«ب» اشتباه گرفت ، آوردن واژ«ب» با واژ«د» نادرست است باید نوشت :«به این سو، به این معنی وبه این منظور» زبرا «ب» حرف ربط نیست ، «دین» هم معنی دیگری دارد و«سو» نیز واژه ای نشان دهنده سمت وطرف است. باید هر واژه را جدا وبه چم خودش نوشت.بنا برآن باید نوشت به اینسو نه بدینسو به این معنا نه بدین معنی . به این وسیله نه بدینوسیله، به این منظور نه بدینمنظور. وغیره

به نام و بنام: درزبان عربی حرف جر"ب" را همواره به واژه ی پس ازآن که "مجرور" است ، پیوسته می نویسند؛ اما در شیوه ی نگارش فارسی، حرف اضافه ی "به" را باید همیشه جدا از واژه نوشت. اگر در فارسی حرف"به" را پیوسته با واژه بنویسیم، امکان به جای یکدیگر گرفته شدن معنا ها وجود دارد مانند نگارش واژه های "به نام"و"بنام" که هر کدام با توجه به بافت محتوایی شان در هنگام نگارش، کار برد ویژه یی دارند مانند: فردوسی شاعر بنام زبان فارسی است(که منظور ما از واژه ی "بنام" به گونه ی دقیق "نامدار" است؛ یعنی فردوس شاعر نامدار زبان فارسی است) و کاربرد واژه ی "به نام"در این جمله، مفهوم متمایز با واژه ی "نامدار" دارد .

. کار برد نادرست بر علیه وبر له در زبان فارسی: بادریغ در اغلب اثار ادبی ، فرهنگی ، سیاسی واداری کشور پیوند «بر» پیش از «علیه ویا له» به کار می رود مانند: « مبارزه برعلیه مواد مخدر ویا مبارزه بر علیه تبعیض نژادی »وغیره. نخست ببینیم .حروف ربط یا پیوند های «عِلیَ وله» چیست؟ در زبان عربی حروف جر «علیَ» و«لّه» در زبان فارسی «بر» و«برای» معنا میدهدو  کلمه ها را مجرور می سازد افزون برآن در زبان دری به معنای زیان وسود نیز معنی شده می تواند.هرگاه (بر )را پیشروی علیه که هم به معنای بر است بکار ببریم تکرار مانند:« سنگ حجر الاسود) می شود که در فارسی (سنگ سنگسیاه معنا می دهد) . بنا بران کاربرد تکراری« بر» پیش روی «علیه» نادرست است . بهتر است تنها بر ویا علیه به کار رود. مبارزه علیه مواد مخدر ویا مبارزه علیه تبعیض نژادی  وبهتر است بجای علیه وله در زبان فارسی بنویسیم :: مبارزه با فراورده های مخدر یا مبارزه با برتری نژادی ویا اتنیک ستیزی وغیره بهتر تر می شود

واژ «پ» وکاربرد آن :

پایین وپآیین ؟:نگارش همزه ی عربی به جای حرف"ی" (و با تلفظ همزه نیز) در زبان فارسی درست نیست و واژه هایی مانند: پایین ،پاییز، مویین، رویین،آیین،پرگویی، امریکایی و....را نباید باهمزه ، نوشت

واژ«د» وکاربردهای درست آن:  واژ «دال» در واژه های دستگیر شدند: در رسانه های گروهی می بینیم  ویا می خوانیم : « در ولایت بلخ شش نفر مخالف دولت دستگیر شدند» فراز  نادرست است زیرا دستگیر ودستگیری به معنی کسی را کمک کردن ودست او را گرفتن معنی می دهد چنانی که نام غوث الاعظم دستگیر ، صفت حضرت نعمان بن ثابت، بن هوطی بن ماه یا امام  ابوحنیفه است .   از این رو بهتر است بجای« دستگیر » بنویسیم که « شش نفر مخالف دولت، در ولایت بلخ از جانب نیروهای امنیتی ، گرفتار شدند.»

واژ های «س وص» هر دو واج یا واژ از جمله واژ های سایشی می باشند نخستین فارسی ودومی از عربی ره گشوده است ، نباید یکی بجای دیگر نوشته شود . به این گونه:

سره وصره:سره بارسی است ، به معنی برازنده وصره عربی است به معنی آواز شر شر درختان.

ثواب وصواب: نگارش این واژه ها به جای یکدیگر و بدون درک تفاوت مفهومی ،نادرست است.

"ثواب" اسم است و معنایش "مزد و پاداش" می باشد و"صواب" صفت بوده وبه معنای "درست، به جا ومناسب"است .

واژ های «ح وه» :  این دو واژ که جایگاه آنها «کناری » است. نخستین از زبان عربی ودومی در زبان فارسی  باستان هبوط کرده اند. نباید بجای یکدیگر نوشته شوند.

حایل وهایل: در نگارش این واژه ها به جای همدیگر، باید محتاط بود؛ زیرا"حایل"اسم بوده وبه معنای چیزی که مانند پرده میان دو چیز قرار می گیرد ومانع یکجا شدن آن ها می شود، است؛ اما "هایل" صفت است وبه معنای "ترسناک".

واژه عدم  وکاربرد آن در زبان فارسی: از ترکیب هایی که امروز بادریغ تا حد زیادی کاربرد نادرست دارد، ترکیب هایی مانند: عدم حضور، عدم قدرت ، عدم دقت و... است .

بربنیاد این، بسیاری از پارسی زبانان، واژه ی "عدم" عربی را درآغاز واژه ها می آورند و به همین گونه ترکیب هایی را به کار می برند؛در حالی که واژه ی"قدرت" برابر فارسی خوبی در زبان ما دارد وآن"توانایی" است و"عدم قدرت" هم "ناتوانی "، پس خوب است به جای "عدم قدرت" بگوییم و بنویسیم :"ناتوانی"  .بجای «عدم حضور»بنویسیم «نبود» وبجای عدم دقت بنویسیم«بی توجهی یا بیدرنگی».

"عدم" در زبان عربی به معنای "نبود" و "نبودن" است و گاهی هم (نظر به نیاز مندی مفهومی در زبان نوشتاروگفتار) بهتر است به جای "عدم" بنویسم وبگوییم: "نبود" ویا"نبودن".

فقدان: این واژه ازنگاه مفهومی، به معنای "نیستی" و "نبودن" نیست . معنای اصلی "فقدان"، "گم کردن" ویا "گم شدن"است. درزبان فارسی  واژه" مفقود"، را به کار می بریم، بهتر است به جای واژه ی "فقدان" ،"گم شدن" و"گم کردن" را به کارببریم.

نیاگان یا نیاکان؟ : مفرد این واژه دراصل "نیاگ" (به معنای نیا یا جد) است وجمع آن نیاگان است، نه "نیاک یا نیاکان" به کاف تازی . پس بهتر است مانند واژه های: "شایگان ورایگان " واژه ی "نیاکان" ،"نیاگان" نوشته وخوانده شود.

طپیدن ،غلطیدن : این واژه ها (طپیدن وغلطیدن ) را باید با"ت" فارسی (تپیدن و غلتیدن) نوشت ونه با "طای" عربی.

به همین سان، مشتقات این واژه ها مانند: تپش، غلت خوردن، غلت زدن ، غلتان و غلتک را نیزباید با"ت" نوشت ونه با"ط".

توفان یا طوفان؟: این ها دو واژه با دومعنای متفاوت اند. "توفان" به "ت"فارسی و"طوفان" به "ط"عربی است.

"طوفان"عربی با طای ماٴلف ، معناهای چندگانه دارد مانند : باران سخت، آب فراوان و سیل؛ اما واژه ی "توفان" فارسی با"ت" از فعل "توفیدن" گرفته شده وبه معنای "فریاد کردن به صدای بلند" "غرش" و "غریدن "است.

اتاق یا اطاق؟: اصل این واژه ترکی است. درزبان ترکی مخرجی که به "ط" (طای مالف) تلفظ شود وجود ندارد؛ یعنی "ط" غلیظ مانند عربی نیست. پس هیچ دلیلی وجود ندارد که ما در فارسی واژه ی "اتاق" را به "عربی و به شکل "اطاق" بنویسیم . بهتر است به جای آن،"اتاق" نوشته کنیم ونه "اطاق".

مدیره، رییسه، کمینه و جانبه : از آن جایی که درزبان پارسی مذکرومونث نیست، این تصور نادرست است که به اقتضای زبان عربی در فارسی- نیز- نشانه ی تاٴنیث آورده شود وبانوان مدیر و رییس را" مدیره"و"رییسه" بگویند وبنویسند.

استاد سعید نفیسی در این مورد می نگارد:" در زبان عربی هم برای این مقصود، چنین کلمه ای نیست و همین طور کلمه ی رییسه، یعنی زنی که ریاست بکند، در عربی نیامده است. مدیره، تنها مونث صفت مدیر ورییسه مونث صفت رییس است . در عربی گاهی برای صفت مذکری که به جای اسم استعمال می شود، کلمه ی مونث معمول است مثل شاعر که مونث آن شاعره آمده است،وحتی رقاصه هم درست نیست، مگر این که صفت باشد. در نتیجه ی همین اشتباهات، کلمه ی جانبه را هم جعل کرده اند. مردان برای اینکه «من» نگویند وننوسیند و من گفتن را بی جهت بی ادبی فرض کرده اند، در حق خودشان گفته اند: این جانب. در صورتی که جانب در اصل زبان تازی، به معنی پهلوست و در فارسی به معنی سو و جهت و طرف هم استعمال شده است.

با همه ای اینها دلیل نیست که زنان خودشان را جانبه بگویند؛ زیرا که نه تنها بر خلاف قاعده است؛ بلکه جنبه ی تحقیر و توهین هم دارد؛ زیرا که جانبه در لغت عرب، به معنی زن کوتاه قد وخواروذلیل است."

با توجه به این، کاربرد "کمینه " به جای مونث "کمین" (وبه خاطر بیان شکسته نفسی) درزبان فارسی نیز نادرست است.

نقطه ی نظر: به کاربردن این ترکیب نیز در جمله هایی مانند: "از نقطه ی نظر اجتماعی ویا اخلاقی ویا......" درست نیست؛ چون "نقطه ی نظر" مفهوم رسایی در کاربرد این جمله ندارد. بهتر است به جای آن گفته شود:از دیداجتماعی.

تبجلیل یا"تجلیل": تجلیل واژه ی عربی است، ومعنای اصلی آن "جل برسر مرکب گذاشتن " است؛ اما واژه ی دیگری که مفهوم مثبت را به جای "تجلیل در عربی می رساند- وبسیاردقیق نیز هست- واژه ی "تبجیل" است ونه "تجلیل"اما در فارسی واژه ی "بزرگداشت"وجوددارد که دراین صورت، بهتر است گونه ی پارسی آن، یعنی "بزرگداشت" را به کاربرد ونه "تبجیل" عربی را.

بزرگداشت به عمل آمد: بسیاری از رسانه ها می نویسند : "از روز جهانی بهداشت ، بزرگداشت به عمل آمد"؛ اگر منظور "به عمل آمدن" عملی شدن هم باشد، تاجایی این گونه نگارش زیبا نیست. به جای بزرگداشت به عمل آمد"، بهتر است نوشته شود: "ازروزجهانی بهداشت بزرگداشت شد".

جهت: واژه ی عربی است و به معنای سوی، راستا، طرف، علت وروی است. کاربرد آن به جای واژه های "خاطر" و"برای "مفهوم روشن ندارد (هرچند در برخی از فرهنگ ها ،جهت به معنای" به خاطر" و" برای "آمده است) ؛ اما اگر منظور ما از کاربرد واژه ی "جهت " سوی، راستا و طرف نباشد، بهتر است به جای آن، از" به خاطر" و"برای" استفاده شود.

کاربرد جمعهای مکسر عربی در زبان فارسی نادرست است .چرا؟

۱-زبان عربی با سیل واژه هایش نه تنها در زبان فارسی- دری بلکه در تمام زبانهای دنیا ره یافته است ، همین واژه ای طوفان در زبان جاپانی ، چینی  ، مالیزایایی ودیگر زبانها به گونه ای «تیفون،،، تیپون، تیه پون »راه یافته است ، در زبانهای شیوای پشتو ، اردو ، کردی ،هندی ، بلوچی ، پشه یی، ترکی  وازبکی  نیز ره گشوده است . مگر در تمام زبانهای متذکره جمع بندی واژه های عربی به قواعد همان زبان صورت می گیرد، مانند:واژه ای سفیر را به گونه نمونه بر می گزینیم: در زبان پشتو جمع آن می شود:سفیرونه، در اردو می شود سفیرو، در بلوچی ، سفیری، همچنان در زبانهای دیگر، مگر تنها در زبان فارسی جمع سفیر به شکل جمع مکسر عربی سفرا به کار می رود. همچنان علما،فضلا ، اکابر وغیره تنها در زبان فارسی به کار می رود وبس، در حالی که ازبان فارسی- دری خود اصول جمع دارد که باید از آن استفاده شود، نشانه های جمع در زبان فارسی - دری :ان ، ها ، گان ، ویان اند، که درخت می شود درختان ،« مرد» می شود ،مردها بنده می شود ، بندگان، وخوبرو می شود خوبرویان وغیره بنا بران« پیشنهاد می شود تا بطور قطع جمع های عربی در زبان فارسی – دری به کار نرود وبجای آن تمام واژه های عربی بر بنیاد جمع دستوری زبان فارسی جمعبندی شود : مانند :: عالم ، شود عالمها، سفیر شود سفیر ها  یا سفیران .قاضی شود قاضیان نه قضات، وغیره.

۲-استفاده از نشانه های جمع عربی در پایان واژه های فارسی نه تنها نادرست بلکه خطای ادبی شمرده شود ؛ مانند:نگارشات نادرست شود ، نگارشها ، پیشنهادات نادرست پیشنهادها درست ، نمایشات نادرست ، نمایشها درست، باغات نادرست ، باغها درست ، دهاقین نادرست، دهقانان درست.  ازمایشات نادرست ، ازمایشها درست، سفارشات در فراز« هرنوع سفارشات  وفرمایشات شما پذیرفته می شود» نادرست « همه گونه فرمایشها وسفارشهای شما پذیرفته می شود » درست.

همچنان نشانه جمع عربی در پایان واژهای مفردآمده از عربی نیز  نادرست است مانند: فعالین یا کاتبین ، یا معلمین ، متعلمین وغیره . چرا؟ نخست به این دلیل که این جمع ها در زبان عربی با نشانه جمع مذکر یا نرینه پایان پذیرفته وتنها برای مردان اطلاق می شود یعنی متعلمین یعنی دانش آموزان پسر یا معلمین یعنی آموزگاران مرد، که اطلاق آنها برای بانوان معلم ودختران دانش آموز نادرست است، یعنی اگر بنویسیم متعلمین صنف دوازدهم«ب» لیسه عالی ملالی نادرست است . بهتر است بنویسیم :« متعلمان صنف... »اما اگر همین واژه های عربی را بر اساس دستور زبان فارسی جمع بسازیم می شود : متعلمان ومعلمان که هم شامل دانش آموزان پسر ودختر می شود  وهم از لحاظ دستور زبان فارسی درست است .

۳-دوباره جمع بستن جمعهای مکسر عربی در زبان فارسی-دری نادرست  وحتا گناه ادبی است . مانند: قبض، قبوض شده قبوضات ، همه نادرست تنها قبوضها درست ، شوءونات، که مفرد یا یکه آن شآن است شده شون بعد به نادرستی می نویسند: شوءنات که نادرست است . درست آن شأن شود شانها، به همین ترتیب ، گوهر فارسی در زبان خود ما شده جوهر ، بعد جمع آن در فارسی شده جواهر و به نادرستی شده جواهرات( سوگمندانه در تمام گوهریا جوهر فروشی ها نوشته شده است «انواع جواهرات فروشی موجود است »

۴-بستن پساوند «الات وجات» گویا نشانه جمع  در پایان واژه های فارسی –دری درست نیست مانند : ماشین الات ، پرزه جات ، روزنامه جات شیرینی جات وغیره نادرست است بجای آنها ماشینها یا ماشین باب ، شیرنی باب ، شیرنی ها، روزنامه ها  وغیره  به کار رود هم درست است وهم قواعد واساسات زبان خراب نمی شود.

۵- اتصال ویا پیوستن  نشانه یا علامت معرفه عرب «ال» در آغاز واژه های فارسی نادرست است مانند: حسب الفرمان ریاست جمهوری . نادرست است ، ویا حسب الخواهش ، حسب الفرموده وغیره . به جای آن بهتر است نوشته شود« بر اساس فرمان  یا وغیره.

ویژگی های نوشتاری یا قواعد یا شیوه های درست املا ورسم الخط  واژه ها در زبان فارسی – دری:

به دیده نگریستن ورعایت رسم الخط«درست نویسی» درست وشناختن دقیقتر واصلها وقاعدهای رسم الخط یا شیوه نگارش واژه هادر زبان فارسی-دری به دودلیل کار دشواری است :

نخست: بادریغ تا اکنون کدام رسم الخط یا شیوه مشخص وشناخته شده نگارش واژه ها در زبان دری که همه با هم یک گون بنویسند وجود ندارد ، هر کشوروهر منطقه ای گویشی زبان واژه ها را به دل خود می نویسند.

دو دگر:املای بسیاری از واژه های  همگون یا  متشابه چون  صواب وثواب ، گزاردن وگذاردن ،هدیره وحظیره ، وغیره کدام قانون یا دستور نامه ویژه ندارند ،باید آنها را همانگونه که پذیرفته شده اند بنویسیم. چرا؟

پاسخ بر این دشواری ساده است : زبان فارسی – دری از خانواده هندواروپایی است ، نظام اوایی این خانواده با وا کها، آواز ها وصدا های مشخص بیان می شود ، در پیشین زمانه ها که زبان فارسی- دری تازه بکار می رفت با خط یا دبیره خروشتی ویا دیودانشنگری نگاشته می شد ، آن نظام آوایی توان بیان تمام آواژهای مورد نیاز زبان را دارا بود ، در آن زمان واولهای گوناگونی

وجود داشتند ومی شد، تا شکل درست واژه ها را با آنها نوشت ، مگر با A,ä,o,ö,ü,u,y

نظام اوایی زبان عربی که بجای واولها یا واکدار ها نشانه های «زیر ،زبر ، وپیش» یا ضمه ، کسره وفتحه» به کار می رود و موجب می شود تا واژه ها درست نوشته وخوانده شوند ، مگر  در زبان فارسی تنها  نظام اوایی زبان عربی به کار می رود و « از نشانه های (زیر ، پیش ووزبر) استفاده نمی شود» ، بر این بنا در زبان فارسی - دری دشواری جدی را در سیستم نظام اوایی   زبان   به بار آورده است. از این رو لازم است تا شکل نوشتاری واژه ها را همچنانی که پذیرفته شده است نوشت. وآن چنین است:

۱-فعلهای که با واژ««آ» آغاز می شود هنگام پیوست با یکی از واژ ه ها یا حروف«ب،ن و م» نشانه  «مد» آن میافتد وبجای آن واژ «ی» نوشته می شود. مانند:

ب+ آمد می شود «بیامد» ن+آورد می شود «بیاورد ویا میاورد ویا نیاورد» ویا میازار ، نیاشفت ، بیا،، بیاور وغیره.

۲- فعلهای که با واژ«آ» اغاز می شوند ، هنگام  پیوستن با یکی از واژ های «ب،ن وم» واژ «آ» به صورت «ی» در می اید. مانند:

ب+افتاد می شود بیافتاد ، نیافتاد ،نیرزد ، بیرزد، میفگن، بیفراز، نینداخت ،

۳- وآژگانی که با «ه» کوتاه یا نیمه کشیده (غیر ملفوظ نادرست است ، زیرا تلفظ می شود)  پایان شوند،واژ «ه» نوشته نمی شود وواژ«ه» به واژ«گ» مبدل می شود.

زنده ، مرده ، خسته، بنده، چنین تغییر می پذیرند:

هرگاه با نشانه جمع یا چندی بپیوندد چنین می شوند:: زندگان ، مردگان، بندگان وغیره.

این قانوت در مورد واژگان آمده از زبان عربی نیز تطبیق می شود مانند: معشوقه می شود معشوقگان.

هنگام پیوستن به «انه» می شود : بچگانه نه( بچه گانه نادرست است )

هنگام پیوست با «ی» مصدری که حاصل مصدر ساخته می شود چنین می شوند: زندگی ، خستگی ، بندگی وغیره

هنگام پیوستن با «ک»تصغیر یا نشانه خردی می شود: خانگک ،جامگک وغیره.

نوشتن درست افعال یا گزاره ها در زبان فارسی:

می شود یا میشود: نخست ببینیم که فعل چیست؟ فعل بیان کار یا حالتی  است در یکی از زمانهای سه گانه که توسط یکی از سه شخص به انجام می رسد.  واز دو بخش تشکیل شده است : نخست ریشه ودوم شناسه .

اگر درصیغه های فعل دقت کنیم، می بینیم ،که یک بخش آن هیچگاهی تغییر نمی پذیرد، همین بخش را ریشه یا ماده فعل می گویند . مانند:«نشست» در فعل های نشستم، می نشستم ، می نشستی وغیره دیده، می شود که «نشست» تغییر نخورده است بلکه  در اشخاص وزمان تغییرات رونما گردیده است . همین بخشی که دگرگون نمی شود . ریشه است

وآن بخشی که تغییر می پذیرد ، مانند: می، م ، ی وغیره انرا شناسه می گویند.

دانشمندان بخش زبان شناسی، از آن میان استاد ناتل خانلری « در دستور زبان فارسی »خود به این باور است که ، به خاطر درک درست گزاره ها بهتر است تا شناسه های زمان آینده مانند: «می» وغیره جدا از ریشه نوشته شوند ، زیرا شناسه عامل شناخت گزاره ها هستند. مانند: می خورد ، می نوشد وغیره ، مگر شناسه های پایانی که بیانگر هویت اشخاص اند باید پیوسته نوشته شوند. مانند : نشستم ، نشستی ، نشستند وغیره . پس «می شود »بهتر تر از «میشود» است.

از این رو بهتر است تا همین دیدگاه اجرا ورعایت گردد