یونسکو ۲۳ اپریل را روزجهانی کتاب نام گذاشته وبرای همین هم هست در این روز در سراسر جهان به مساله کتاب ، خوانش و بهره از آن پرداخته میشود. این مناسبت را بهانه گرفته و در پیوند با مُلک سنایی، پایتخت فرهنگی جهان اسلام ، با پیش کشیدن گزارشی از کتابخانه غزنی در دوره شگوفایی فرهنگی آن می پردازیم. این مقاله را با همین عنوان درسال ۱۳۸۶ خورشیدی برای اولین باردرمجله اندیشه که قبل از لغو « کانون فرهنگ افغان دراتریش » ازسوی آن نهاد بچاپ میرسید، بنشر سپرده بودم.این مقاله بخشی ازنبشته های زیرعنوان « پیشینه کتاب وکتابخوانی در افغانستان » بود که اینک با اندک دستکاری پیشکش میگردد. در این سلسله کوشیدم تا فرهنگ کتاب نویسی ، کتابخوانی و نگهداری کتاب در دوره های مختلف تاریخی و فرهنگی کشوررا به برسی بنشینم . دراین راستا نزدیک به ده مقاله نوشتم که با وجود علاقمندی فراوان درنتیجه بیماری نتوانستم آنرا دنبال نمایم. ا. محسن زاده
گزارشی از کتابخانه امپراتوری غزنه
دکتر اسد محسن زاده
در روزگاری که حمله و تجاوز بر شخصیت تاریخی وهویت ملی مان درابعاد گسترده آن ادامه دارد، به سرزمین و تاریخ کهن مان، این پناهگاه مستحکم ملی و فرهنگی خود رو می کنیم و از این پناهگاه به هستی تاریخی و فرهنگی خویش ادامه میدهیم .
عصر درخشان غزنوی ها را که یکی بخاطر « حسنک وزیر » و دیگری بخاطر « احمد فرزند حسن میمندی » ، سومی بخاطر « بد رویی با فردوسی » و آن دیگر به بهانه « اقوام ترک و تازی» هستی و ارزش آنرال مورد تاخت و سوال قرارمیدهند، در واقع شیرازه بقای زبان ، فرهنگ و هویت ما بوده و گذشته ما را با حال و حال را با آینده گره میزند.
اینبار به بهانه « کتاب و کتاب نویسی در افغانستان » کوچه و پس کوچه های غزنه را به پرس و پال میگیریم تا ازچگونگی فرهنگ کتاب وکتابخوانی درامپراتوری که بجای سوزاندن به جمع آوری کتاب از کشورها و مردم زیر فرمانش میکوشید تصویربرداری نمایم.
« عروس شهرها » غزنه را با هفت قلم آراسته بودند و تاج مرصعی را که برق درخشش آن سراسر مشرق زمین را پرنور کرده بود برسرنهادند. از خراسان تا نیمروز، از قبادیان تا مکران ، از ری تا غور و تخارستان ، خوارزم و کیکانان ، از زابلستان تا ختلان ، هند و سند و چغانیان و از ترمز تا قصدار ، از جبال غقبع حلوان تا گورگانان و الشتان ۱ زنده گی با همه زیبایی و زشتی ، جوش و خروش آن ادامه داشت وغزنه دراین روزگاربه هویت فرهنگی و تاریخی مردمان بیشماری تبدل شده بود.
کوشک ها و باغها ، دیوان ها و ایوانها غزنه ، سرای امارت ، کوشک محمودی ، کوشک سپید ، کوشک عدنانی ، کوشک کهن محمودی ، کوشک دولت فسرای دیلمان ، کوشک دشت لگان ، سرای چاشت خواران ، سرای محمدی و... ۲ پر جمع و جوش ، هیاهو وغوغا بود و چونانکه آفریده گار تاریخ مسعودی میگفت شهرها در دست « خداوندان شمشیرو قلم » بودند.
کوی سیمگران ، کوی سبد بافان ، رنبل بافان ، بازار عاشقان ، و صرافان ، گوهرفروشان و عطاران ....۳ از سواران خیاره و مسافران ترک و تاجیک ، هندو و پارسی ، چینایی و ختلانی پر و در آن جای برای پا گذاشتن نبود.
در این زمانه غزنه پایتخت تاریخ بود وافسانه بزرگی ، صفا و زیبایی آن تا دور دست ها و تا آنسوی در یا ها و کوی قاف میرسید. در میان این همه شور وبیرو بارشهرهرکسی با تقدیر خود گلاویزبود و راه گم کرده گان ، از نفس افتاده گان و جستجوگران هر یک در پی کاری بودند.هنوز اندیشه خردورزی وارج به گفتار، کردار و پندار نیک درزنده گی مردم ریشه داشت و به خرد و خرد ورزی به حکم :
تو چیزی مدان کز خرد برتر است
خرد بر همه نیکویی ها سر است
ارج و حرمت روا میداشتند. غزنه با تکیه بر پیشینه فرهنگی آریایی و بقایای مدنیت ارزشمند و نیکوی کابلشاهان و زابلستان ، رتبیلان و لولکیان استوارتر و پردرخشش ترازهمیشه بود. مثل اینکه پرومته ای از بارگاه خدایان نور و روشنایی پایان ناپذیری را دزدیده و آنرا نثار این شهر کرده است تا چهره و رخساربیمانند این عروس زیبا ابهت و درخشش بیشتری داشته باشد.
در جمع بیگانه گان و مسافرانی که بیشمارهمه روزه به دیداراین عروس دلفریب می آمدند ، چهره مردمانی با چشمان آبی ، پوست روشن و موهای بور توجه بیشتری را بخود میکشانید. کودکان بر آنها اتهام « شیشک » و « ساحر » را میبستند و از آنها بدور میگریختند تا مبادا برایشان گزند نرساندند. آنها نمی دانستند که اینان برای کار بس بزرگی به غزنه آمده اند. اینها فرستاده گان شارلیمان بودند که برای فیض یابی از گنجینه های گهربار و داشته های بی مانند فرهنگی غزنه این همه راه دراز و رنج بار را پشت سر گذشتانده و با قبول این خطر بیشمارخود را به مرکزامپراتوری رسانیده اند.
این مسافران جستجوگر که کودکان بر آنها حکم ساحر و شیشک را میبستند ، الکویین راهب انگلیسی از کلیسای کنتربری (Canterbury)و دو همراه دیگر وی جان و توماس بودند۴که از راه روم ، نیاپل ،پالِیرمو ، سیسلی ، آتن، تسالونیا، کنستانتینآباد ( قسطنطنیه)، فیلادلفیه، پرگاموس، سمیرنه ، اِفِسوس، انطاکیه، کولوس، کاپادوکیه، دمشق، بغداد ، اردبیل و هرات به غزنه آمده بودند.الکویین وزیر و مشاور کارل بزرگ یا شارلیمان/شارلیمانیCharlemagne امپراتور مقدس روم بود.
این سه در جستجوی کتابی بودند که بزبان عبری در کتابخانه غزنه وجود داشت و از شمار کتابهای بی مانند جهان بشمار میرفت . الکویین در گزارشی که پسانترها بنام « سفر جشیر » درموسسه سان جوز کلیفورنیا و باردیگر سال ۱۸۲۹ ترسایی در بریستول انگلستان بنشر رسید اطلاعات کمیاب و دارای ارزش فراوان را در با ره فرهنگ کتاب وکتابخوانی درامپراتوری غزنوی ها دراختیارما گزارده است که ذکرآن در اینجا خالی از دلچسپی و سود نیست.
کتاب جشیر که الکویین برای نسخه برداری آن به غزنه آمده بود از شمار صحایف عهد عتیق تورات میباشد که بگونه « طوماری به خط جلی و زیبا بکاغذ ضخیم مخملی نوشته » و در « صندوقچه خیلی مزین » نگهداری می شد. برپایه گزارش الکویین درازی این طومار ۱۰ فت و پهن آن ۹ فت بود.۵
در گزارش الکویین آمده است که وی مدت سه سال در غزنه بود و باش کرده و دراین « شهر پر جمع و جوش » بهمراهی دوستش جان و همراه سومی شان توماس خانه ای را بکرایه گرفتتند.
در این وقت آنها با کتابدار کتابخانه که بگفته الکویین از ۴۵ سال بدینسو به کتابداری دراین شهر مصروف بود آشنایی کسب و ازوی در باره چگونگی دستیابی به این کتاب مشورت های سودمندی در یافتند. در اثررهنمایی و مشورت او بود که الکویین معروضه ای بنام « خزانه دار شاهی » نوشت و از وی اجازه دیدن و مطالعه کتاب جشیر را نمود. خزانه دار سلطنتی این درخواست را به « اختیار دار کل کتابخانه » ، داوربزرگ شهر راجع نمود. چونانکه الکویین مینویسد داور بزرگ شهر در پای درخواستنامه شان نوشت :
« الکویین و دو نفر همراه وهمکار وی اجازه دارند تا متن کتاب جشیر درکتابخانه عمومی شهر غزنه را از عبری به انگلیسی ترجمه نمایند .غیراز این زبان به زبان دیگری برگردان نشود. مترجمین درخود کتابخانه و بحضورمدیر دراوقاتی برگردانی نمایند ؛ که مدیرکتابخانه فرصت مساعد داشته باشد.»
الکویین نوشت که ما مدت یکنیم سال به کار ترجمه کتاب جشیر که دارای سی و هفت بخش یا پاره بود وطومار دیگری بنام « سرگذشت صحیفه جشیر » پرداختیم . درکتاب « سفر جیشر » تصویر زیبا و دلپسندی از وضع کتاب و کتابداری ، کتابخانه ها ، شیوه کار و بهره گیری از کتاب ، چگونگی کتلاک سازی ، رده بندی و طاقچه های کتاب درعصردرخشش وشگوفایی غزنه را بدست میدهد که برای توضیح فرهنگ کتاب و کتاب خوانی درافغانستان ،بررسی و پژوهش های گسترده تر درباره مسایل ناشگافته شده فرهنگی مان درخوراهیمت و قابل ستایش میباشد.
چونانکه الکویین مینویسد، کتابخانه غزنه شباهت های زیادی با کتابخانه های امروزی داشت که در آن کتاب ها فهرست بندی و کتلاک شده بودند. او می افزاید که :« به زودی با نگهدارنده کتابخانه که به مردم شهر تعلق داشت دوست شدم و درباره کتاب جشیر از او پرس وجو نمودم. او به من گفت که درباره چنین دستنویسی در فهرست کتابخانه چیزی خوانده است .» و « این کتاب در صندوقی قفل شده است و در کنار چیزهای عتیقه در بخش جدایی از کتابخانه نگهداری میشود.... صندوق آن کار دوران موسی است و با ظرافت و دقت کندنکاری شده است اما دست زمانه و حادثه آزین بیرونی آن را بسیار خراشیده است. »
در این گزارش به روشنی میتوان دید که کتابخانه غزنه کتابخانه شخصی نبوده و یک کتابخانه عمومی است که دارای یک بخش موزیم نیز میباشد. کلید بخش موزیم کتابخانه نزد خزانه دار شهربوده و به کتابدار سپرده نمی شد.
در جای دیگری الکویین مینویسد که « مدیرکتابخانه اجزای کتاب را بروی میز می نهاد و ما ترجمه آنرا مینوشتیم . پس از ترجمه دیگر یادداشت ها و کاغذ ها را مدیر کتابخانه میگرفت و آنرا میسوخت . »
در باره اینکه کتابی با این پیشینه و اهمیت چگونه تا غزنه رسیده است :
راویان میگویند که طومار مربوط به جشیر ۶ که عصا بردار و مصاحب حضرت موسی بود،میباشد.وی بزرگترین فرصتها را داشته و حقیقتهایی را که ثبت کرده است خود میدانسته است.جشیر کتاب را خود نوشته و آنرا درصندوقچه زیبایی نگه میداشت.پس ازوی این طو مار به پسر اش جیزیررسید و پسانترها به شهزاده گان یهود. وقتی بابل توسط شاهان پارس تصرف شد به دست آنها رسید و با پیروزی شاهان غزنه این گنجینه به امپراتوری غزنه تعلق گرفت.با در نظر داشت اهمیت این کتاب دولتمداران غزنه با آن برخورد هوشیارانه و با مسوولیت نموده آنرا درجایگاه مخصوص در بخش موزیم ،تحت شرایط ویژه ای نگهداری میکردند.
الکویین در یادداشت هایش می نگارد که : « ... پس از ختم ترجمه ، تمام آنرا از ما واپس گرفته و اینکه وعده و سوگند یاد کردیم که ترجمه آنرا بدیگری نمی دهیم و جز ترجمه همین کتاب، چیزدیگری ننوشته ایم ، اوراق را به ما پس دادند . آنها اسناد لازمه مسافرت را به ما دادند. سپس دوباره لباسهای زائری مان را برتن کردیم و پس از اقامتی تقریبا سه ساله غزنین را ترک گفته و به روم بازگشتیم. در روم مدتی ماندیم و به حضور پاپ رسیدیم و برای حضرتش روایت کردم که کتاب جشیر را دیدم که در کتاب یشوعا (Joshua) و کتاب دوم سامویل از آن سخن رفته است. پدر روحانی که آن زمان نود و پنج سال داشت به جاهایی که من در کتاب مقدس اشاره کرده بودم نگاه کرد و سپس فریاد زد: همانا من به روزگار پیری و فراموشی رسیدهام! »
الکویی وهمراهان پس از اقامت کوتاه در روم، با کشتی به انگلستان برگشته و پس ازمسافرت هفت ساله در بریستول فرود آمدند.
۱ ـ تاریخ بیهقی تصنیف خواجه ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی دبیر
چاپ ریاست نشرات کمیته دولتی طبع ونشر، سال ۱۳۶۴ خ ـ کابل
۲ ـ همانجا
۳ ـ همانجا
۴ ـ الکویین (Alcuin) به گونه آلبینوس Albinus نیز آمده است.
توماس اهل مامزبری Thomas of Malmsbury) و جان اهل هانتینگدون John of Huntingdon
۵ ـ در جای دیگری میخوانیم که : کتاب جشیر طومار بزرگی است که پهنای آن دو پا و سه انچ است و درازی آن نزدیک نُه پا است. با حرفهای بزرگ نوشته شده و بسیارزیبا است. کاغذی که روی آن نوشته شده است از کلفتی یک هشتم انچ است. درزیر دست مانند مخمل است و در چشم مانند برف سپید است.
۶ـ جشیر تلفظ انگلیسی « یاشار» عبری میباشد