سال نواندرخیالم خود نمایی میکند
می رسد اینجا برایم آشنایی میکند
جنگ وجدال میشود محوازکشورم
این بهاربا مردم ماهمنوایی می کند.
خداوندا ، درین بهار و نوروزعنایت فرما
خداوندا ، دراین سالی که در پیش است
نمی دانم چه تقدیری فرموده ای ، لیکن،
در آغاز طلوع روشن سالی که می آید
کمک کن تا رها سازم ز خود کوله بار یک هزار و سیصد افسوس هزار و سیصد و اندوه...
خدایا مهربانم کن
تو چشمان مرا با نور خود بگشا
تو لبخند رضایت را عطایم کن
بفهمان زنده گی زیباست
خداوندا
تو راه سبز زنده گی را نشانم ده
تو نیکی پیشه ام فرما
که راه حق را صبورانه بپیمایم
و از زیانکاران هرگز نباشم
مهربانا ، مرا در شط پرمهر گذشتت شست و شویم ده وتو پاکم کن .
کریما ، دست های گرم و لبخندی عطایم کن
تو ای نزدیک تر از من - به من اینک مرا دریاب، پناهم ده
تو ذکرت را عطایم کن که با یادت دلم آرامشی یابد....
شاد وخرم
تمام لحظه هایت عید باشد
همه روزهای توسپید باشد
ببینم شاد وخرم سبزو آباد
نگاهت غرق درامید باشد.
هموطنم ترا دوست دارم، فقط ترا!
بهار رامانند مادرباید ستایش کرد ...
سال نو راهمچون پدرعزیزداشت...
ونوروزرابا خانواده باید جشن گرفت.
برادرهموطنم ، ترا دوست دارم ، هرکه می خواهی باش ، خواه درکلیسا بروی ، یا درمعبد، ویا درمسجد نیایش نمایی. من وتو فرزندان یک یک سرزمین هستیم و در دامان مادروطن بزرگ شده ایم ، درغمت گریسته ام و دراندوه ام اشک ریخته ایی ، درخوشی ام سهیم بوده ایی و درجشن و سرورت پایکوبی نموده ام .توبهترین و قابل اعتماد ترین شریکم بوده ایی و دوشادوش هم سختی ها، رنج ها، مصیبت ها، روزهای سخت وجانگدازو شب های سرد وسکوت را در زیریک آسمان و دریک محدوده جغرافیایی سپری نموده ایم .
آرزومی کنم باران شوق در زنده گی ، کانون خانواده گی وامو رروزمره شما ببارد ، تا روح بزرگ تان را صفا دهد و گل های عشق دردل پرامید تان جوانه زند ، لبخند برلبان تان نقش ببندد .
بهارآمد
بهار آمد که گل ها باز گردد
سرود زنده گی آغــاز گردد
بهـــار آمــد که دل آرام گیـرد
زدرد وغصه ها فرجام گیرد.
هموطنم
نقطه آغازبهار زنده گی تان بی انتها باد ، سال نو مبارک ، برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سال دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد .
فرارسیدن نوروز وسال نو را شادباش میگویم. برایتان تندرستی و نیکروزی درسال نو آرزو دارم. باشد که سالی سرشار ازشادی.
نوروز
نوروز نُماد جاودان نو شدن است
تجدید پیمان و دوستی کهن است
خوشحالم ازاینکه خجسته نوروز
یاد آور فرهنگ ماوتمدن من است.
پروردگارا
درمفاتیح الجنان ، در اعمال روز نوروز ، این دعا ذکر شده است : پروردگارا! این سال ، سالی است جدید وتوپادشاه و فرمانروایی قدیم هستی . از درگاه تومسئلت دارم که از خیرات این سال وهرچه خوبی در این سال خواهد بود ، برخوردارم کنی؛ و از بدی های این سال و زشتی هایی که درآن است ، مرا پناه دهی و خودت عهده دار تامین روزی و کارم دراین سال باشی ، ای پروردگار صاحب جلال و بزرگواری.. .
پروردگارا ، دراین روزهای پایانی سال به خواب عزیزان مان آرامش ، به بیداری شان آسایش ، به زنده گی شان عافیت، به عشقشان ثبات ، به مهرشان وفا ، به عمرشان عزت به رزق شان برکت ، و به وجود شان صحت عطا بفرما ، آمین.
نوروزنماد ازتمدن وفرهنگ
نوروز نُماد جاودان نو شدن است
تجدید پیمان و دوستی کهن است
خوشحالم ازاینکه خجسته نوروز
یاد آور فرهنگ ماوتمدن من است.
نــوروز
نوروز ، واژه ای مرکب از دو جز و بر روی هم به معنای روزنوین است که بر نخستین روز از شروعِ فروردین ، اطلاق می گردد . نکته مهم ترآن که بنیانگذاران نوروز در اولین روز بهار ، ما که فصل شکفته شدن گیاه و نبات و آغاز شکوفایی هستی و نظام را روزبزرگ ملی خویش می شماریم ، بزرگان ما پیدایش نوروز را به زمان پیشدادیان نسبت می دهند و جمشید ، پادشاه پیشدادی را پایه گذار نوروز می دانند .
مسعودی می گوید : بیش تر مردمان براین باورند که نوروز، در روزگار جمشید شاه پدید آمد و نیز درزمان پادشاهی وی ، آیین هایی درنوروز ، برگزار گردید .
قرنهاست این جشن ، رونق و تازه گی و درخشش یافته است .
فردوسی در شاهنامه چنین سروده :
سر سال نو ، هرمزِ فروَدین
برآسوده از رنج رویِ زمین
به نوروزِ نو ، شاهِ گیتی فروز
برآن تخت بنشست فیروز روز
چنین جشن فرّخ از آن روزگار
بما ماند از آن خسروانْ یادگار
خانه تکانی دل
بهطوریقین، کسانی که درانسانیت ذوب می شوند، هرگز بدی و زشتی را درزنده گی نمی بینند وهرچه که میبینند، زیبایی ها، جوانه زدن ها ،روییدن ها وشکفتن ها است.
قول معروفی است که می گویند: کینه از دیگران گرفتن بی منطقی وکینه در دیگران ایجاد کردن دیوانگی ومحبت به دیگران مایه سربلندی است.
زنده گی تفسیر سه کلمه است: خندیدن، بخشیدن و فراموش کردن ! پس تا می توانید بخندید ،ببخشید و فراموش کنید.
نوروز و روز
درذهن ما اگرچه تردیدی هست
در هر قفسی کلید امیدی هست
ماسال نورابه فال نیک میگیریم
درپشت هرسیاهی سپیدی هست .
نوروز و ادبیات پارسی دری
جشن نوروز، جشن رستاخیز طبیعت، تجدید زنده گی و مایه نشاط و پویایی و شادابی است شاعران به عید، بهار و طبیعت توجه ویژه ای داشته اند. از آغاز شعر پارسی شاعرانی هم چون رودکی، منوچهری و ... به طبیعت نگاهی هنری افکنده اند و تصاویر زیبایی از فصل بهار در شعر آن ها انعکاس یافته است. حتا شاعرعارفی هم چون مولانا که بیشتر در عوالم روحانی خود مستغرق بود در غزلی خود را به عید نو شبیه می کند که آمده است تا قفل زندان را بشکند و همه جهان و جهانیان را از غم آزاد سازد.
باز آمدم چو عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم .
درنوروز
سلا م گرم من بادانثا رت
مبارک روزنو،فصل بهارت
امید وارم بهارآرد دوچندان
قناری خوشبختی ها برایت
بهاردرادبیات پارسی دری
شاعران با تمام فصل ها درآمیختند اما به دلیل زیبایی، نوشدن و یادآوری روز رستاخیز و معاد، به بهار و نوروز بیش تر پرداخته اند. پرداختن به نوروز و بهار علاوه بر درک زیبایی که جلوه ای از جمال الهی است، برای عارفان بسیار حیرت انگیز و فصل شادی و انبساط خاطراست. شاعران بسیاری هم چون حکیم عمر خیام، قاآنی، ملک الشعرای بهار …به نوروز پرداخته اند، عمر خیام و میرزاده عشقی در نوروزنامه های خود به وصف نوروز پرداخته اند و قاآنی نیز علاوه بر نوروز به هفت سین نیز در اشعار خود اشاره کرده است.
سین ساغر بس بود ما را در این نوروز روز
گو نباشد هفت سین رندان درد آشام را.
دعا کنیم
دعا کنم خوشی زود تربیاید
به شهری آرزوها یت بپا ید
بهاروروزنو،نوروزبا ستان
قناری خوشیها آرد براید.
بهار و نوروز درمتن کهن
نوروز درمتون کهن ادبیات پارسی دری بارتاب گسترده داشته است. تاریخ نویسان، شعرا و منجمان همه به این جشن اصیل آریایی پرداخته اند، تا آنجا که نوروز از مرزهای جغرافیایی ادبیات پارسی فراتر رفته و در ادبیات عرب نیز از آن ذکر شده است. چنانکه ابونواس در شعری خطاب به بهروز مجوسی نوروز را به شکل نوک روز چنین آورده است:
بحق المهر جان و النوک روز و فرخ الروز البسال الکبیس
تاثیری که نوروز بر فرهنگ و ادب سرزمین های پارسی گوی و کشورهای خارج از این حوزه داشته است، نشان دهنده ای عظمت و غنای این آیین کهن است. در رابطه به سبب این که چرا این روز را نوروز می نامند روایات و قول های مختلفی وجود دارد، اما آنچه در همه ای آنها مشترک است این است که این روز به نحوی با آفرینش، مدنیت و دادگستری ارتباط دارد.
روییدن
بهارآمد که د ل ها شاد گردد
زقید رنج وغم آزاد گرد د
دعا کنیم همه در روزنوروز
وطن باری د یگر آبا د گردد.
صاحب مجمل التواریخ و القصص
صاحب مجمل التواریخ و القصص از قول حمزه الاصفهانی می گوید که حق تعالی اول خلقت مردی آفرید و گاوی و اندر مرکز بالایین سه هزار سال بی آفت بماندند، و این هزارگان های حمل و ثور و جوزا بود، و پس به زمین سه هزار دیگر بی هیچ رنج و مکروه بماندند، و آن هزاره سرطان و اسد و سنبله بود، پس چون اول هزار سال میزان بود، خلاف ظاهر گشت، و این مرد کهومرث نام بود، سی سال زمین نبات و گاو را همی داشت، و طالع این هزار سرطان بود مشتری اندر وی، و آفتاب در حمل، و قمر اندر ثور، و زحل در میزان، و مریخ در جدی، و زهره و عطارد اندر حوت، و این کواکب روان گشت از برج ها به سیر خویش اندر اول ماه فروردین کیه نوروز است، و از گردش فلک روز از شب ظاهر گشت، ونسل این مرد به پیوست.
بهاران
بهاران با طبعیت خنـده کرده
خدا لطف بی حد ارزنده کرده
بیا با هـم رویم دامان صحرا
لطافت د شت ها را زنده کرده
بهار و نوروز و آریاییان
آریاییان معتقد بودند که خداوند جهان را در شش روز آفرید و در روز ششم به آفتاب فرمان حرکت داد تا همه موجودات از حرارت و روشنایی آن استفاده کنند و همان روزی که آفتاب و افلاک شروع به حرکت نمودند، نوروز بود. خیام این موضوع را در نوروز نامه چنین بیان می دارد: و گویند چون ایزد تبارک و تعالی بدان هنگام که فرمان فرستاد که ثبات برگیرد (آفتاب) تا تابش و منفعت او به همه چیز ها برسد، آفتاب از سر حمل برفت و آسمان او را بگردانید و تاریکی از روشنایی جدا گشت و شب و روز پدیدار شد و آن آغازی شد مر تاریخ این جهان را.
خیام روایت دیگری را نیز در رابطه به نوروز می آورد و آن چنان است که زمانی که جمشید بر دیوان غلبه نمود و انواع صنایع را به مردم آموخت، با علما و موبدان نشستی برگزار کرد و در آن نشست از علما پرسید، چیست که این پادشاهی بر من باقی و پاینده دارد؟ گفتند: داد کردن و در میان خلق نیکی. پس او داد بگسترد و علما را بفرمود که روز مظالم من بنشینم شما نزد من آیید تا هرچه در او داد باشد مرا بنمایید تا من آن کنم و نخستین روز که به مظالم بنشست روز هرمزد از ماه حمل بود، پس آن روز را نوروز نام کردند.
سخاوت بهاری
بهاران رنج وغم هارا بشوید
جوانه های خوشبختی بروید
بگوش مظلومان سردوساکت
پیا می لطف خدا را بگو ید .
عنصری و سلطان غزنه
عنصری در پیشگاه سلطان محمود این چکامه سروده است:
باد نوروزی همی در بوستان بت گر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
باغ همچون کلبه بزاز پر دیبا شود
باد همچون طبله عطار پرعنبر شود
روز هر روزی بیافزاید چو قدرشهریار
بوستان چون بخت او هر روز برناتر شود
منوچهری گوید:
آمد نوروز ماه با گل سوری
به هم باده ی سوری بگیر، بر گل سوری بچم
زلف بنفشه ببوی، لعل خجسته ببوس
دست چغانه بگیر، پیش چمانه به خم
ای پسر از نردباز داوگر ان بر
به نرد وز دو کف سادگان، ساتگنی کش به دم
ای صنم ماهروی! خیز به باغ اندر آی
زانکه شد از رنگ و بوی باغ بسان صنم
شاخ برانگیخت در، خاک برانگیخت
نقش باد فرو بیخت مشک، ابر فرو ریخت نم.
شاعران با تمام فصل ها درآمیختند اما به دلیل زیبایی، نوشدن و یادآوری روز رستاخیز و معاد، به بهار و نوروز بیشتر پرداخته اند. پرداختن به نوروز و بهار علاوه بر درک زیبایی که جلوه ای از جمال الهی است، برای عارفان بسیار حیرت انگیز و فصل شادی و انبساط خاطر است. شاعران بسیاری هم چون حکیم عمر خیام، قاآنی، ملک الشعرای بهار …به نوروز پرداخته اند، عمر خیام و میرزاده عشقی در نوروزنامه های خود به وصف نوروز پرداخته اند و قاآنی نیز علاوه بر نوروز به هفت سین نیز در اشعار خود اشاره کرده است.
سین ساغر بس بود ما را در این نوروز روز
گو نباشد هفت سین رندان درد آشام را.
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۱۰۳