باید در برابر خشونت علیه زنان ایستاد!

( به مناسبت ۲۵ نوامبر روز جهانی محو خشونت علیه زنان)

میرمحمد شاه رفیعی

زناندر طول تاریخ مورد تبعیض و خشونت قرار گرفته از این خشونت و تبعیض طیف وسیعی از رفتارهای خشن و آزار دهنده را در برمی‌ گیرد که آزار جنسی  یکی از انواع این رفتارها محسوب می‌ گردد. خشونت علیه زنان همواره به‌ مثابه یکی از شیوه‌های اعمال سلطه مردانه و نوع کنترول اجتماعی به کار رفته که برخاسته از ساختار جامعه مردسالار است. اگرچه امروز خشونت علیه زنان به‌ صورت عام و آزار جنسی به‌ صورت خاص قبیح شمرده می ‌شود؛ ولی با توجه به زمینه‌ های تاریخی و سنتی که برآن وجود  دارد هنوز هم در برخی از موارد نزد بعضی از اقشار جامعه از مشروعیت برخورداراست.

هرچند پیشرفت زنان در عرصه اجتماعی  رضایت بخش و تحسین برانگیز است؛  اما با نگاهی عمیق ‌تر به مواردی برمی‌ خوریم که چندان رضایت بخش نیست و افزایش کمی زنان در محیط کار دلیل بر وجود امنیت روانی، فکری و جسمی برای آنان در این محیط  نمی‌باشد. زنان شاغل نه تنها درگیر مسایل مربوط به کمی حقوق، دستمزد وعدم تساوی شغلی وغیره موارد  کاری‌ اند ؛ بلکه آزار و سواستفاده از آنان در محیط ، امنیت روانی و آینده شغلی زنان را به‌ شدت به چالش کشانده و بعضاً حس فرودستی و تبعیض را در آنان تقویت کرده است.

در تعریف آزار می ‌توان گفت که هرگونه توجه نشان دادن نسبت به بدن زن بدون توافق صریح یا ضمنی زن مشروط  بر این که ماهیت جنسی داشته باشد آزار جنسی به شمار می ‌آید. در تعریف دیگری، آزار جنسی  برابر با تحمیل تقاضای جنسی بر فرد بدون در نظرگرفتن رضایت اوست و این امر زمانی رخ می‌ دهد که مناسبت قدرت نابرابر باشد. آزار جنسی ازجمله در محیط کار ممکن است رویدادی منفرد یا الگوی رفتاری پیوسته و ثابت باشد. بحث خشونت و آزار جنسی علیه زنان در همه کشورها از اهمیت خاص  برخوردار است.

دو نوع  آزار جنسی در محیط کار قابل تفکیک است  گاهی این آزار جنسی به ‌منزله پاداش محسوب می ‌شود و مدیر و مراجع بالایی تقاضای جنسی را  با قول موقعیت شغلی بهتر یا منافع بیشتر به کارمندان زن می‌ دهد. در نوع دیگر که از آن به‌ عنوان الگوی رفتاری خصمانه  یاد می‌شود فرد آزاردهنده زن را به‌ شدت معذب می ‌کند و برای او محیط کار را تحمل ناپذیر می ‌سازد تا جایی که  به ترک اشتغال قربانی منجر می‌ گردد.

در مورد علت قربانی شدن زنان در محیط  کار می ‌توان به دلایلی مانند عدم تعادل قدرت میان مجرم و قربانی، فقدان نظارت کارآمد و موثر بر محیط  کار به‌ خصوص در بخش خصوصی، نگرش نادرست به زنان شاغل و مقصر دانستن آن‌ ها در ارتباط با وقوع این آزار و توجه به زنان به‌عنوان ابزار جنسی، اشاره نمود.

زنان که در مرتبه شغلی  پایین ‌تری قرار دارند و یا با محدودیت‌های بیشتری برای انتخاب شغل مواجه هستند در معرض آزار قرار می ‌گیرند و همچنان آزار جنسی علیه زنان تازه کار بیشتر از زنانی است که در محیط  کاراز سابقه بیش تری برخوردار اند.

در بحث آزار جنسی عواملی مثل تحصیلات، وضعیت تاهل، مرتبه شغلی، درآمد و نوع محیط  کار از مولفه های تاثیرگذار است و همچنان آزار جنسی در بخش محیط خصوصی کار نسبت به محیط‌ های کار دولتی و نیمه دولتی بیش تر است زیرا در بخش خصوصی بعضاً نظارت دقیقی بر رفتار کارمندان وجود ندارد و در گزینش کارمندان دقت چندانی نمی ‌شود. عواملی مانند ساعات کار طولانی و تعداد محدود کارکنان در این ارتباط موثر است، تعداد محدود  کارکنان و محیط خلوت زمینه مساعد را برای آزار جنسی مساعد می ‌سازد.

در محیط ای که تعداد مردان بیش تر از زنان باشد احتمال وقوع این آزار افزایش می‌ یابد. زنان در مشاغلی که مردان بر آن مسلط هستند بیش تر در معرض آسیب قرار می ‌گیرند. بحث سلسه ‌مراتب و تعداد مردان حاضر در محیط  کار موثر است.

مردانی که در سطوح پایین ‌تر اجتماع قرار دارند و عموماً جز کارگران و کارمندان هم رتبه محسوب می‌ شوند در ارتباط با آزار جنسی فرد قربانی با یک دیگر همکاری می‌ کنند و آزار جنسی  بیش تر در مکان‌ های رخ می‌ دهد که مناسبات قدرت در میان زنان و مردان به‌ شدت نامتعادل است.

ویژه‌ گی‌های رفتاری قربانیان مانند ساده گی، نداشتن جراات اعتراض، کوتاه آمدن، در مواردی اعتماد کردن بیش از اندازه، درد دل کردن و صمیمی شدن با مجرم در افزایش احتمال وقوع چنین آزارها می ‌تواند موثر باشد.

عدم تمایز جنس از جنسیت از سوی برخی از مردان آزارگر نیز زنان را در محیط کار مورد آزار قرار می‌دهد زیرا این مردان به زنان در محیط  کار به‌عنوان سوژه‌ های جنسی و تامین کننده نیازهای خود می ‌نگرند؛ به نظر می ‌رسد تفاوت زیادی میان زنان و مردان نسبت به درک نوع آزار جنسی وجود دارد برخی از رفتارها که از دیدگاه زنان آزار محسوب می‌ شوند در دید گاه مردان بر اساس همان نگاه شی انگارانه فقط  یک شوخی است.

استراتیژی زنان در برابر آزارهای جنسی  به سه دسته فردی، خانواده گی و اجتماعی تقسیم  می ‌شوند که بیش ترین نوع استراتیژی مورد استفاده، مقابله فردی است. در مقابله فردی زنان از شیوه‌های سکوت، مدارا، تغیر رفتار، اعتراض، مجاب سازی فرد آزار دهنده و ترک محیط کار استفاده می ‌کنند. از استراتیژی ناکارآمد سکوت هنگامی استفاده  می ‌شود که قربانی به شغل و درآمد نیازمند باشد و فرد آزار دهنده در جایگاه  بالاتری قرار داشته باشد.

برخی زنان به علت ساختار خانواده گی و اجتماعی مردسالارانه  موجود  در جامعه با این تفکر وارد محیط  کار می ‌شوند که مردان از آن ‌ها بیش تر اند و از پایگاه و قدرت  بالاتری برخوردار هستند همین نگاه باعث می‌ شود که  آن‌ها نگاه فرودستی به خود داشته  باشند و در برخی از مواقع در برابر این نوع آزارها از خود  واکنشی نشان  نمی‌ دهند و سکوت اختیار می‌ کنند. این نوع برخورد ناشی از ترس از دست دادن شغل و آبرو است. از سوی دیگر تفاوت پذیر شدن  دختران و  پسران در جوامعی مانند افغانستان سبب شده که زنان دایماً مراقب اعمال خود باشند و در صورت وقوع  آزار جنسی خود و همجنسان شان را مقصر اصلی این خشونت تلقی کنند و در صورت وقوع آن آزار « خودسرزنشی » می ‌نمایند. تبعیض زن علیه زن بنا بر خصومت و رقابت‌های منفی عده ای از زنان را معتقد می ‌نماید که رفتار ناشایست زنان دیگر زمینه قربانی شدن آن ‌ها را فراهم کرده است درحالی ‌که این نوع از آزار مانند تمام خشونت‌ های دیگر به دلیل عدم موازنه قدرت و تبعیض ‌های دامنه دار جنسیتی و سلطه جویی روی می ‌دهد.

در بسیاری از کشورها مطابق با قوانین، آزار جنسی به‌ شدت منع شده و مجازات سنگینی را به دنبال دارد اما عدم اعتماد زنان به سیستم قضایی باعث می ‌شود که تمایل چندانی به شکایت وجود نداشته باشد زیرا بعضاً این سیستم را جزیی از نمادهای مرد سالارانه موجود در جامعه می‌ دانند.

از سوی دیگر زنان مجرد جوان به علت نگرش سنتی حاکم بر جامعه و ترس از متهم شدن کمتر اقدام به گزارش دهی در مورد آزارهای جنسی می ‌نمایند و حتا خانواده‌ های شان را در جریان همچو موضوعات قرار نمی ‌دهند درحالی‌ که زنان مسن ‌تر و متاهل از شجاعت بیش تری برای گزارش چنین آزارها برخوردار هستند.

هرچند در افغانستان برای بار اول قانونی در مورد آزار و اذیت زنان و کودکان نافذ گردید، هرچند تا حال در مورد انفاذ قوانین مربوط به رد خشونت علیه زنان با وجود تقاضاهای مکرر نهادهای جامعه مدنی و زنان پیش‌آهنگ، حکومت افغانستان کوتاهی به عمل آورده است. دولت افغانستان بنا بر نفوذ جنگ ‌سالاران و سنت‌های ناپسند در جامعه آزاردهنده گان را بنا بر وابسته گی آن‌ ها به افراد صاحب نفوذ در مقامات دولتی مجازات نکرده‌اند. بنا بر آن آزار و اذیت زنان تاکنون به ‌مثابه یک معضل و پرابلم جدی در برابر مردم و طور خاص زنان کشور قرار دارد که باید برای رفع این معضل و زدودن این لکه سیاه از جبین اجتماع و مجازات عاملان آن؛ تلاش و مبارزه پیگیر و منسجم صورت گیرد. مبارزه علیه خشونت و آزار جنسی زنان جزی از وظایف و مکلفیت‌های نیروهای ترقی‌ خواه و احزاب و سازمان‌های ملی- دموکراتیک  محسوب می ‌گردد تا در جهت افشای به‌ موقع عوامل و زمینه‌های این پدیده نامیمون و راه‌ های محو آن‌ها مبارزه نمایند.

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴ /۱۶ ـ ۲۶۱۱