رقص قدح
به تقدیرم نوشتی زشت و بد را
نه یک تا و دوتا بلکه دوصد را
به صحنه نقش خود ایفا نمودم
جزا دادی ندیدی مرز و حد را
***
کنم توبه ز می ، پیمانه آور
ستون قبله ام ، ویرانه آور
کویر تشنه ام ، قطره گدایم
فراز تربتم میخانه آور
***
بهارم نعره زد ، برگم کجایی ؟
به ویرانه گدا ، ارگم کجایی ؟
اسیر اشکم و در چنگ آهم
ز دنیا خسته ام ، مرگم کجایی ؟
***
برای سجدهام پیمانه آور
ملا از گوشه ی میخانه آور
به زاهد هم بگو رقص قدح را
گدا از کسوت ویرانه آور
***
قشون بوسه ها تاراج لب کرد
فشار سینهها طوفان تب کرد
قیام بادهها کردار ُخم شد
مصاف دیدهها اعدام شب کرد.
زاهد درویش
نه باران که به قندز خون ببارد
بدانی که چرا و چون ببارد ؟
ز خشم طالب و داعش بدانم :
ستم از مردمان دون ببارد.
به گور توبه ام باده بیاور....
دو سه تا نی که ما را ده بیاور
به پیمانه زنم بنیاد آیت.....
حدیث و سوره را ساده بیاور
(مختار تاجزی )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۵ /۱۶ ـ ۲۲۱۰