جـذبـه « کفتربـازان »

نیـلاب مـوج سـلام

این روزها،« کفتربازان» رمان شهرت یافته داکتر ببرک ارغند ، چهره برجسته گستره داستان نویسی افغانستان در ۵۴۸ رویه از سوی انتشارات « آینده » به گوهر چاپ دوم آراسته شده است. طرح زیبا پشتی که سوژه و نام کتاب را بازمی تاباند، از کارهای آرین دهقان است.
داکتر ببرک ارغند این بار، زنده گی یک خانواده کفترباز ، عین الله را رمان ساخته است. کفتربازی، باب آشنایی این خانواده نادار را با رییس اوشاری می شاید. رییس اوشاری از وضع اقتصادی خوب و مناسبات گسترده برخوردار و کفترباز شوقی است. با روی کار آمدن برهه نو سیاسی، رییس اوشاری به پست بهتر می رسد. نازک بدن ، دخترعین الله را به زنی می گیرد و این گونه با خانواده او خویشاوندی می کند. چنین می شود که زنده گی عین الله و فامیلش نیز رونق اقتصادی می یابد.
پدیده های عشق، خیانت، شک و دشمنی در پهلوی فن کفتربازی مهره های اساسی رمان می شوند. خودخواهی و بدگمانی یک کرکتر در برابر خوشباوری و ساده گی کرکتر دیگر قرار می گیرد. در دید نخست، زورمند بر بی زور کامیاب می شود. اما بازی خاتمه نمی یابد. نویسنده پیام می فرستد که بایستی از نقش قربانی شونده بیرون آمد و گهگاه برای دفاع از راستی درگیر شد. در آن صورت رویدادها می توانند مسیر دیگر را بپیمایند. در فرجام بیشترینه هموندان خانواده عین الله، یکایک از میان برداشته می شوند و کلان هایش نیز در اثر غصه درمی گذرند.
«کفتربازان» با جذبه بسیار به نوشت آمده است و فرجام غمناک دارد. باآنهم پیوسته با چاشنی خنده آگنده می گردد.
به گونه نمونه، پاره پایینی که زنده گی بسته و سنتی زن افغانستان را انگاره گر است و در پوشش طنز بیان می گردد. وقتی غیرت برادر گل بدن به جوش می آید:
« لالو پیشاپیش رجب به راه افتاد و در آن حال، باردگر، صدای شخشخه پیراهن نازک بدن را شنید که زینه ها را پایین می رفت. با خود گفت:
" ای دختر حیا نداره!... همی که مرد ره میبینه بیقرار میشه. جندش میگیره. میخایه کله و کاپوزش ره یکی کنم!"
...لالو وقتی دروازه کوتاه قد کوچه را پشت رجب زنجیر کرد به شتاب برگشت. در کفشکن ایستاد و از لای دروازه نیمه باز، خطاب به خواهرش، خشمناک گفت:
"او خارشتی! صد دفه نگفتتمیت وختی که مردا میاین صدایت ره نکش؟ نگفتیم که پشت دروازه کشک نتی؟ تو ما ره به یک پیسه می کنی، کدام روز میکشمت! » ، ص ۵۱
در جای دیگر سوژه دیگر کنایه خنده آمیز می زند و در این قالب نقد می کند. انقلاب هفت ثور به وقوع پیوسته است. لالو، پسر عین الله که مکتب را تا صنف نهم خوانده، دل به نگار مکتب خوان و کتاب خوان می سپارد. نگار تخلص لالو را می پرسد و صحنه چنین بافتی می یابد:
« ... اما زبانش حرکتی نکرد زیرا به یاد گپ های فاطمه افتاده بود که دیشب می گفتش، تره چی بلا زده که یک تخلص پیدا کده نمیتانی! لالو نام دهیکی و اطرافیس. مردم سرت خنده می کنن، ریشخندی میزنن. عین پور بان، عینی بان، چهلتنوال ام بد نیس!"
لالو بعد از مکث کوتاه پاسخ داد: "نام مه عینی س."
و صافیی مرطوبی را گرفته به پاک کاری چایجوش نکلیی که پیش دستش بود پرداخت. با خود فکر کرد:" ای تخلص یک رقم بی ماناس. کاشکی یک چیز دیگه میگفتم. گریان میگفتم، بریان یا پریشان یا دلباخته میگفتم. یک تخلص عاشقانه بهتر بود...» ص. ۲۸۱
شخصیت های رمان وقتی سربلند می کنند، هرکدام به زبان و گویش نقش خود سخن می گویند. کرکتر کفترباز به زبان کفتر باز، کرکتر مامور دولت به زبان مامور، کرکتر دختر جوان مکتبی به زبان همو و کرکتر ببوی خانه نشین به زبان زن سنتی با دشنام های زنانه و مادرانه گپ می زنند. این را هم گفته بیایم که زبردستی نویسنده در کاربرد اصطلاح ها و ترفندهای کفتربازی شگفت برانگیز است و بازی را برای خواننده یی که با آن خود را مشغول نساخته است، هنرمندانه معرفی می نماید. ترکیب ها و اصطلاح هایی چون تاب پیدایی کاسه تور، بیراهه کردن، گدخوردن، چک زدن، بَل کردن، چَوری کردن، پس زدن، پیکه رفتن، توردادن، میلان نمودن، چَغَری، بقبقو گفتن، دَم کشیدن و امثالهم به سنها، فضای سزاوار لمس می بخشند. حتا نام های کبوترها چون زردشیرازی، سیاه خال، سیاهپتین جوانه، زرد ِدُم سفید، خال گوره و سَوز کامره ملاقی با دقت برگزیده شده اند.
صحنه آرایی پاره گدی پرانبازی میان رییس اوشاری با یک کرکتر دیگر ، بلال چنان پیروزمندانه صورت گرفته است که خواننده را هیجانی می سازد. همچنان دربه کاربردن ترکیب های اصطلاحی فن گدیپرانبازی، ریزبینی به خرج رفته است:پایین کردن گدیپرانهای غیرشرطی، گوشک گرفتن، خوگری، تاربند کردن، لوت زدن، تاربردن، از کش ماندن، چند قلاچ تار کشیدن، غرغره ماندن، مورده تار و چندین تا دیگر.
به نظرم، دانستن گاه و جا نوشتن رمان مهم است که آن در پایان رمان به چشم نمی خورد. نیز تاریخ چاپ نخست (ارچند رواج ندارد) کمک می نمود برای دانستن تقریبی نگارش داستان که همچنان در شناسنامه کم است.
پشتی چهارم کتاب با بریده هایی از « گفت و گوهای داکتر ببرک ارغند»  جوهر پذیرفته است. من نوشته ام را با این سخن فرادهنده نویسنده به فرجام میرسانم:
« نباید فراموش کرد که هنر و سیاست پشت و روی یک سکه اند. اعمال، اندیشه ها و احساسات آدمی بسته با زنده گی اجتماعی و سیاست جاری در جامعه است. داستان نویس نمی تواند از سیاست دوری کند. دوری جستن از سیاست آرزوی حاکمان است. »

 

شناسنامه کتاب
نام کتاب: کفتربازان
چاپ دوم (ویرایش جدید)
نویسنده: داکتر ببرک ارغند
شمارگان: سه صد نسخه
تاریخ چاپ: جنوری ۲۰۱۶، هالند، (نشر آینده)
طرح روی جلد: آرین دهقان
امور تایپ و گرافیک: عصمت الله نایبخیل

 بامداد ـ فرهنگی واجتماعی ـ ۲ /۱۶ ـ ۱۸۱۰