دوخاطره در دو زمان ومکان متفاوت
مرد نميرد به مـرگ ، مـرگ از او نام بـرد
نام چو جاويد گشت مردنش آسان کجاست
انجنیر حبیب فتاح
دوخاطره در دو زمان ومکان متفاوت از زنده یاد رفیق شفیق، شفیق الله توده ای مبارز با ایمان ، شخصیت باوقف و آگاه ، صمیمی، راستکار، مردم دوست ، جسور و آراسته با سجایای نیکوی انسانی . وی در تمامی مسوولیت های سیاسی ـ اجتماعی اش پیوسته به این خصایل نیکو پابند بوده؛ و هیچگاهی منافع و خواست های شخصی را بر منافع جمعی ترجیع نداده ،زنده گی ساده و صمیمانه ای را از پیش می برد.
زنده یاد شفیق الله توده ای که از میان ستم زده گان جامعه برخاسته و در قلب تودهها اسکان جسته بود؛ از تبار مبارزان پاک باز و راستین، رفیق شجاع و ایثارگر، رزمنده صادق و متقی، پیکار جوی وفادار، مبارز استوار و پیگیر، شخصیت خردورز و آگاه، انسان شکیبا و دارای عزم و اراده آهنین و خلل ناپذیر بود.
۱- جلال آباد
در سال ۱۳۶۸ خورشیدی زمانی که وضعیت جلال آباد از طرف دشمنان وطن در همکاری سازمانهای استخباراتی و نظامی پا کستان رو به وخامت کشانیده شد از طرف اداره مربوطه ام با دو کارمند جهت پوشش کار اوپراتیفی و اطلاعاتی عازم شهر جلال آباد مرکز ولایت ننگر هار شدیم .
هنوز جنگ آغاز نشده بود واطلاعات ما نشان میداد که دشمن اماده گی حمله وسیع را می گیرد ، وضغیت شهر هر روز خرابتر می شد بین مردم هم ترس و وحشت از اثر فیر راکت های کوراز یک طرف وکمبود مواد ارتزاقی از جانب دیگر فراگیر شده بود.در بین قطعات وجز وتام های قوای مسلح افغانستان تشویش کمبود مهمات واعاشه وبسته شدن شاهراه کابل جلال آ باد به این تشویش افزوده بود ، ابعاد جنگ ونشانه های حمله دشمن واطلاعات کشفی ما همه را در فکر تدابیر فرو برده بود که چگونه این خلا را پر سازیم .
روزی پیام از طریق مخابره ریاست امنیت دولتی جلال آباد بگوش ها طنین انداز شد که کاروان از ولایت لغمان بطرف جلال آباد در حرکت است همه کارمندان سارندوی و امنیت دولتی در مسیر شاهرا ومحلات آسیب پذیر توضیف شدند ما در انتظار این کاروان لحظه شماری داشتیم ، که چه باخود به شهر جلال آباد انتقال میدهد خالی ذهن بودیم .
ساعت های ۴ عصر همان روز قطار از موتر های باربری وچند عراده رزهپوش روبروی مقام ولایت ننگرهار توقف کرد از بالای زرهپوشی که در پیشاپش کار روان حرکت می کرد مرد ملبس با لباس نظامی با قد افراشته وسیمای با غرور نمایان شد .فکر کردم کدام جنرال نظامی است دیدم که او رفیق توده ای منشی کمیته ولایتی لغمان است که با او در ولایت بغلان آشنا شده بودم لب خند زنان از بالای زره پوش به یک روحیه عالی به پا یان آمد .بلی او رفیق شفیق الله توده ای بود که ذخایر مواد ارتزاقی مهمات ،اسلحه و ذخایر ریزف ولایت لغمان را به جلال آباد انتقال؛ و از این طریق سهم وطنپرستانه اش را در دفاع از ولایت ننگرها و مردم شریف آن که مورد تجاوز بی مانند ملیشه های پاکستانی ، مزدوران و سهمگیری اردوی آن کشور علیه جلال اباد صورت گرفته بود انجام دهد.
این خلاقیت وابتکار رفیق توده نه تنها ارزش مادی داشت، بلکه در بلند بردن روحیه رزمی مدافعان جلال آباد ومردم نقش به سزایی داشت .
توده ای شخصیت با بتکار ومدبری بود او وعده کرد که شاهراه جلال آباد سرخاکان کابل باز؛ وتامین امنیت می کند وبه دشمن امکان سقوط عقب جبهه یعنی لغمان را نمی دهد. جنانچه شاهدیم که چنان با شهامت از لغمان در مقابل مگر دشمن که پلان سقوط لغمان وبستن شاهراه جلال آباد را داشتند دفاع کرد .
برعلاوه در جریان اولین روزهای شدت جنگ با فرستادن نیرو به جلال اباد وسهم فعالانه وحضور شخص خودشان قابل یاد آوریست.
رفیق زنده یاد شفیق الله توده ای مرد حرف وعمل بود ، شجاع و ازخودگذر بود مردم و رفقایش را دوست داشت ، مرد شفیق ومهربان بود .
راه اش سبز باد.
۲- خاطره دوم من در دنیا مهاجرت است هم در مسکو با هم کار مشترک داشتیم وهم در کشور شاهی هالند در این بخش خاطره از هالند را با شما دوستان شریک میسازم :
رفیق شفیق الله توده ای تا پایان زنده گی در میان رفقا و همراه با ایشان در مبارزه برای آزادی و آزاده گی، رهایی و رفاه مردم و بویژه زحمتکشان رنجدیده افغانستان به لحاظ اندیشه و عمل وفادار و فداکار باقی ماند. او به لحاظ شخصی، نمونه خوبی از انسانی با رویکردهای وطن دوستانه بود که خود ویژه گی های وی، ساده گی، تعادل، ثبات و پیوسته گی با شور در میان هم وطن نان خانواده، رفقا و دوستان فراموش نخواهد شد.
رفیق توده ای مرد عزم واراده بود در کشور هالند عده از هموطنان دچار پرابلم های حقوق پناهنده گی بنا بر سیاست های دولت هالند بودند وباید بصورت جمعی از حق حقه آن هموطنان به دفاع حقوقی پرداخته می شد , به این منظور رفیق توده ای وخانواده اش پیشگام همه رفقا وهم میهننان بودند ایشان در مظاهرات که بصورت دوامداراز سال ۲۰۰۳ بدینسو در راه دفاع از حقوق مهاجرینی که بنابر دیدگاه های تنگ نظرانه مقامات امور پناهنده گی هلند در بی سرنوشتی به سر می برند، بنابر مشوره رفیق توده ای اقدامات لازم و مشترک را با اتحادیه انجمن های مهاجرین انجام داد .او در این پروسه از همه امکانات لازم برای بسیج افکار شهروندان کشورهای اروپایی در مبارزه علیه این بی عدالتی دریغ نورزید به راه انداخته میشد با پسر عزیز، دختر شجاع شان با جمع از رفقای همرزم اش سهم به سزا وفعال را با وجود مشکلات وپرابلم های اقتصادی میگرفتند.
کمیته تدارک مظاهرات و اتحادیه انجمن های مهاجرین در هالند برای دستیابی به حقوق حقه مهاجرین مبنی بر مفاد کنوانسیون ژنیو مظاهره ۲۴ ساعته را سازماندهی کردند که دراین ګرد هم ایی عده کثری از هم وطن نان ورفقا از کشور های همجوار هالند شرکت ورزیده هوا درانشب تحت صفر بود رفیق توده ای زنده یاد ویاران وفامیل اش از اول صبح در میدان روبروی پارلمان هالند در شهر هاک هالند حضور بهم رساندند درجریان روز درکار میتنگ و سازماندهی ان سهم فعالانه گرفتند هواسرد خزانی همه را به جالش کشانیده بود همه بفکر بودند تا غذایی برای شب تهیه کنند وختی رفیق توده ای سانویجی را بدست جوانان دید به رفیق زیارمل و رفیق زهتاب مسوول مالی نهضت وظیفه تهیه غذا شب را دادند؛ وبرای تمام اشتراک کننده گان در شب در میدان بودند غذا گرم از بودچه حزب تهیه شد .
بیاد دارم که شب سردی بود و رفیق توده ای سرما خورده گی شدید داشت جمع از رفقا ازایشان خواهش کردیم تا به خانه برود و استراحت کند ولی او قبول نکرد گفتند خواهش بیجا نکنید وقتی این جوانان، خانم ها و دختران هموطنم در این هوای سرد شب را سپری کنند من چه طور می توانم در بسنر آرام بخوابم .شب را با صحبت های رهنمودی تجارب گذشته با جوانان وهممیهنانش سپری کرد.
توده ای رفیق جسور و قهرمان و دوست صمیمی بود. شخصی که ۵۰ سال عمر عزیز اش را در راه اعمار یک افغانستان مترقی، شگوفان، آزاد و دموکراتیک وقف کرد.او با سجایای سیاسی و اخلاقی شایانی که داشت محبوب قلبها گردیده و جایگاهش را در میان همرزمان و مردم عوام پیدا کرده بود .
جنانجه دیدیم که همرزمان ومردم مهن دوست خویش را چگونه در سوگ نبودش فرو برد .ما باورداریم که هرگاه عزیز ترین کسی از پیش ما برود روحش آزاد و جاودانه میگردد.
ما به آن عده از سکتاریست ها وحسودان که تحمل شخصیت والای توده ای را بعد از مرگش هم ندارند باصراحت می گویم راه توده ای سبز است وادامه دارد و روح اش آزاد است .
بامداد ـ فرهنگی واجتماعی ـ ۴ /۱۶ ـ ۱۷۰۷