زنده باد افسر وسرباز وطن
باز از آن سرحد استعماری
فوج مزدور وغـلامان اجیر
بسوی کشور ما دست درازی کردند
تا بداننـــد که جواسیس فرستاده شان
در پیُ چالــش سی ســـاله ی جنــــگ
خلق ما را چقدر خوار و پریشان کردند
لیک ای جرده سیـاه هان اجـیر
کور خـــواندی ونـدیـدی ما را
که همه مردم آزاده ویک جان وتنیم
بایــــد از آمدنت پیش بــه بـادارانـت
مشورت کــرده ومــی دانسـتی
که همین مردم آزاده افغانستان
طی سه جنگ چنان پوز تجاوز گر را
بزمین مالیدند
که از آن لشکر فاتح جهان
چون زمیوند کسی جان به سلامت نگذ شت
به جلال کوت یکی با قیماند
سومین بار که در جنگ وتجاوز برخاست
تل وانو واتک شاهد پیروزیی ماست
حال این بار تو هم
درس عبرت بگرفتی تو هـم از آمدنت
تر شد از شرم وخجالت عقب پیرهنت
تاب رویا رویی جنگ نداری با ما
نی تو ، نی حامی وبادار شما
خلــق مـا در طی تاریخ کهـن
هر زمانی که تجاوز شده در خاک وطن
کینه وتفـرقه را دور زخـــود ساخته انــد
در صف واحد ویکپارچه بپا خاسته اند
پرچم غیرت و آزادی را
قهرمانانه بر افراشته اند
زنده باد افسر وسرباز وطن
عسکر پاک وسرافراز وطن
(ع.کوچی )
بامداد ـ فرهنگی ـ اجتماعی ـ ۳ /۱۶ ـ ۲۰۰۶