سخنی کوتاه اندر باب هنر وهنرمند

به چه کسانی هنرمند بگوییم ؟

 

 

 

زلمی رزمی


در قسمت فهم و درک واژه هنر و هنرمند متاسفانه بسیاری ما افغان ها مشکلات داریم و همین غلط فهمی وعدم درک دقیق ما از واژه هنر و هنرمند است که درصحبت‌های روزمره دچاراشتباه میشویم. بسیاری ازما تمامی کسانی را که با آوازخوانی و یا نوازنده گی سر و کاردارند هنرمند خطاب می کنیم چه آنهایی را که با فهم و سواد و دانش موسیقی درکارشان ابتکار و نوآوری دارند؛ و چه آنهایی را که نه حنجره شان برای آوازخوانی ساخته شده و نه ازهنر و هنرمند بویی برده اند و فقط دهان بازمی کنند و چیزهایی را که از دیگران می گیرند، تکرار می کنند.
به طوریکه دراین آشفته بازارهنری بسیاری ها نادانسته به زبان خود ، خودشان را هنرمند می نامند و خیلی ساده و آسان می گویند من هنرمندم، من موسیقی دانم ، من استاد موسیقی هستم  وغیره .
اولاً هنرکه تنها به موسیقی خلاصه نمی شود، هنرهفت شاخه دارد که آنرا هنرهای هفت گانه نامیده اند که بایستی دقیقاً با آن آشنایی پیدا کرد، گذشته ازآن دریک کلام:
هنریعنی خلاقیت و هنرمند یعنی خلاق و آفریننده.
بنابرین اگردر یک اثرهنری اعم از شعر و موسیقی و نقاشی وغیره ابتکار و نوآوری به چشم نخورد، این دیگرهنرنیست و صاحب چنین آثاری مستحق لفظ هنرمند نیست.
برهمین منوال برچسپ کلمه هنرمند به خواننده یا نوازنده که فاقد شیوه نو و ابتکاری و مستقل درکارشان باشند، جایزنیست.
درست است که درجمله هنرهای هفتگانه ، یکی هم موسیقی است ولی هرآوازخوان و هر نوازنده و هر دست اندرکارموسیقی که هنرمند نیست .
هنرذات خلاقه دارد، هنرمند یا هنرورشخصی است که به (آفرینش آثارهنری) می‌پردازد.
مثلا شعرهنراست، نقاشی هنراست ، آهنگ سازی هنراست و ..... ، مگرآواز خوانی هنر نیست، چون که آوازخوان آثارهنرمندان یعنی (آهنگسازان) را اجرا میکند.
همچنان تقلید که هنرنیست، آنهایی که ازموسیقی های شرقی و غربی و یا آثار دیگران تقلید می کنند باید بدانند که چیزی که از دیگران می گیرند و تکرارمی کنند، آن هنرنیست، تقلید است.

 
خـلـق را تقلیـد شــان بـرباد داد
ای دو صد لعنت براین تقلید باد !


حرف آخر
لیو تولستوی  نویسنده شهیر روسی می گوید:
«هنر انتقال احساس تجربه شده است.»
یعنی در واقع، یک اثرهنری از زمانی شروع به  آفریده شدن می کند که هنرمند در چار چوب یکی از قالب های هنری، دست به کار انتقال احساسی که خود پیش تر به ژرف ترین شکل ممکن آن را تجربه کرده است، به مخاطبانش می شود.
اگر هنرمندی به شرح و وصف و تجسم چیزها و حس هایی که خود با آنها آشنایی عمیق و بی واسطه ندارد، بپردازد حاصل کارش نمی تواند دارای اصالت هنری لازم باشد.
به همین سبب نیز، اثر مخلوق او، تا ثیری را که لازمه یک اثر هنری ارزشمند است برمخاطبانش نخواهد گذاشت .

بامداد ـ فرهنگی ـ ۲ /۱۵ ـ ۰۹۱۱