زبیر واعظی
ای که چرکین بود ریش و آن قبا و جامه ات
از کجا آورده ای این ثروت ســــرشار را ؟
از کجا آورده ای این شــوکت و دربار را ؟
ای که ژست لورد های پیور غربی میکنی
از کجا آموختـــه یی این شیوه و رفتار را ؟
ای که عمری بوده یی بی سایبان و سرپناه
از کجا آورده یی این قصر و این انبار را ؟
ای که چرکین بود ریش و آن قبا و جامه ات
از کجــا آورده یی این کـــرته و شلوار را ؟
بچـــــه های تو بســـا در بســـتر قاقم به ناز
از کجـــا آورده یی ســرمایه ء این کار را ؟
صاحب کرسی و قصر و باغ و ویلا هاستی
از کجــا آورده یی این پوند و این کلدار را ؟
یا خیانت کـرده یی و چور و دزدی مال ما
یا به یغما برده یی آن کارته و افشــار را !
میرسد روزی که ملت در عدالت گاه خویش
از گلویت می کشند تا آخــــرین دینار را !
(زبیر واعظی)
بامداد ـ فرهنگی ـ ۱ /۱۵ ـ ۱۸۱۰