زاده حـــــــرام
ای ملت افغــــــان بیـابید زمـــان را زین حلقــــه موهوم برآریـد گمان را
مجروح شده از ناوک دشمـــن گه وبیگاه از تفرقه وجهل نیـــــابیـــــد امان را
حرامی و بد زاد بزاد کشورانگلیس از فتنه وشرکرده پریــشان جهان را
پاکش بنهاد نام به ظاهر ولی درکنه گند است وکثافت همـــه وحشی صفتان را
نا پـــــاک بود دشمن دیرینـــه افغان با خنجرآبـــدار بدرید دشمن جان را
وقت است که با دشمن مکارستیزید با مشت گره کرده بکوبیش دهان را
این جنس حرام بهرخرابــکاری ودهشت افساربه دهن کرده تنی بی همتان را
این نطفه ء بــد جنس نیاید به مدارا با تیغ وسنان پاره کنید حلق خران را
ازتفرقه افتاده ای درخون،ولی خصم برتودمدازفتنه هـزاررنج وزیان را
از قطر گی محـــکوم فناییــد، ندانید با دست بهم،چیره شوید شیرژیان را
تا کی ره تقلیدوجهالت روید هیئات با عقـل وخـــــرد راه بیا بید زمان را
ای ملت افغـــان بنما غیرت دیروز بر خاک فگن هیبت این بی پدران را
چشم بری برهمت اردوی فدا کار برحفظ وطن مایه نهادند سروجان را
( ف. بری )
بامداد ـ فرهنگی ـ ۱۵/۱ـ ۳۱۰۸