در امـتـداد جـنـگ
ای هموطن ببین که از آنسوی مرزها
محموله های مرگ فرستاده میشود
آن شعله های آتش و این جوی های خون
خود حاصل تعهد شان از گذشته هاست
کاین قاصدان بی سر و پا بر اساس آن
پرونده اسارت خود را رقم زدند
اندر ازآء آن
سر شار از عنایت کرنیل ها شدند
حالا که کاروان ولینعمتان شان
تا کوچه ها و پشت در خانه میرسند
اینها بوجد آمده فریاد می کشند
بآنکه اصل و ماهیت این و آن یکیست
زیرا زیک دهانه همش آب میخورند
آنها همه پنهان شده در زیر نام دین
بر چشم مردمان وطن خاک می زنند
اما نمیشود که پس از این به حیله ها
خود را امیر فوق سر مردمان کنند
زیرا که این وطن ، آزاد بود و هست
آزادگان مدافع این خاک بود و هست
اینجا سکندر آمد و بیمار گشت ورفت
اینجا سر نواده چنگیز یان شکست
اینجا تمام لشکر انگریز محوه گشت
اینجا روس آمد و دامن کشید ورفت
اینجا پای سندی وپنجابیان شکست
جلال آباد بخاطر شان تا هنوز هست
اینجا هر آنکه آمد ودرسی گرفت ورفت
خوابش خراب گشته وچشمی فرونبست
زیرا مدا فعان حقیقیء این وطن
در سنگر دفاع وطن ایستاده اند
در راه عشق پاک وطن سر نهاده اند
تا زنده است یک نفر سرباز این وطن
آزاد هست خاک سر افراز این وطن
(عبدالوکیل کوچی )
بامداد ـ فرهنگی ـ ۱۵/۱ـ ۰۴۰۷