سروده ذیل استقبالیست از اشعار دلنشین دو شاعر عالی مقام ما ،زنده یاد عشقری که در رابطه به تخریب عمارات اطراف روضه مبارک مزارشریف ودیگری شعردلکش مرحوم یوسف آیینه که به استقبال ازآن در رابطه به گمشده های کابل سروده بودند. ف.بری
چه شد ؟
برشدی بررحمت حق عشقــــــری آن صفا و مهر کــــــردارت چه شد
قصه های شام هجران نا تمـــــــام آ ن روایت ها وگفتــــــارت چه شد
گفتی آنچه شمه ء از رنــــــــــج ها ناله های تلـــخ روز گارت چه شد
نقش تو افتاد به دل آئینـــــــــــه را آن عزیزخوش سخن یارت چه شد
عاشقی بود دررهء صدق وصفــــا در طریق عشق رهــوارت چه شد
گرد افنا افتاد بر جلـــــــــــــــوه اش آن رفیق راه د شـــوارت چه شد
بر شدم برکابل و پرسید مـــــــــش آن دو رند مست و عیـارت چه شد
هرچه میبینم خراب افتاده اســــــت برروان وجسم خونــبارت چه شد
برسرویرانه ها زاغ و زغـــــــــن آن نوای قمری و ســـارت چه شد
ازخراباتت نشانی نیســــــــت وای آن سرود و طبله و تـارت چه شد
کوه موسیقی و با با ی طــــــــرب آن سر آهنگ فخرهربارت چه شد
آفتابی بود در خا ورزمیـــــــــــــن بر دیار هند ســــــــالارت چه شد
روح قاسم بود شهنشاه غــــــــزل آن رحیم بخش وفــــادارت چه شد
با نوایی از وفا مستـــــــــــا نه اش آن امیرمست و سرشارت چه شد
از نوایش عشق میهن بود بلنـــــــد آن اولمیرعاشـــــق زارت چه شد
بلبلان بزم رفتند زین دیـــــــــــــار برسرهرشاخ بسیــــارت چه شد
رخت هجرت بسته اند فرزانگـــان از برای ملک غمخـوارت چه شد
افتراقت اتشی برجان فگنــــــــــد مردمصلح وفداکــــــارت چه شد
همچو منصورسرنهاد درپای عشق آن شهید برســـــــر دارت چه شد
هر چه می بینم ریا و خدعه اســت زا هدان پاک پنـــــدارت چه شد
من نمی بینم به جز ریش وپـــکول آن همه فرخنده رخسارت چه شد
دست یغما برد همه سیـــم و زرت آن همه از دار و نـــدارت چه شد
مو زیم و آرشیف ملی تـــــــــــــو بی بدیل آن گنج اثـــارت چه شد
از قضا هم آسمان گشته بخیــــــــل آن بهارسبزو گلـــــزارت چه شد
خون می بارد بری بر جای اشک کابل من عزت پــــــــارت چه شد
(ف.بری )
بامـداد ـ فرهنگی ـ ۳/ ۱۴ /۰۴۱۱