وجدان مردههای بیایمان
عتیق الله مولوی زاده
مملکت در کشاکش قدرتمندان و شیفتهگان به کاخ پر از نکبت ریاست جمهوری، در چنان بحرانی بسر میبرد که اگر ولیالمر مسلمین، حضرت جان کری وزیر خارجه ایالات متحده امریکا دیر جنبیده بود، به یقین که اوضاع کشور ما امروز به غیر از این میبود، از برق و آب و نان گرفته تا آرامش نسبی و امنیت نیمه بند و قانون و دفت و مرجع خبری نمیبود، پانزده سال قبل مردم ما تلخی این مصیبت را باجان و مال ناموس خود تجربه کردند.
جان کری در مقام ولایت، آنقدر اوضاع را آشفته و خطرناک یافت که برای جلوگیری از آغاز یک مصیبت بزرگ درکشور، به مانند چوپانی که گرگان را از دور میبیند و برای نجات گله گوسفندان خودش داد و فریاد میزند تا گرگان درنده جراات حمله به گله گوسفندان را از سر بدرکنند و بدانند که گله گوسفندان صاحبی دارد که بیدار است و از گوسفندان خودش حراست میکند. دقیقاً صدای دلنشین جان کری به عنوان وزیر خارجه امریکا که از فاصلههای دور فریاد برآورد که :
ای سیاست مداران بیفراست مملکت افغان! زورگویی و زورآزمایی دورانش به پایان رسیده است از هرنوع اقدام خلاف دست نگهدارید و بیشتر از این، آبروی ما را در سطح جهان نریزید، به عیسی مسیح سوگند، که ما را بدنام و جهان را خسته کردید، دوران نازدانهگی و ناز پروری شما گذشته است، اندکی به خود آیید و از دیگران عبرت گیرید!
صدای جان کری به منزله آب حیاتی بود که برگلوی نیمه جان این ملت از ابرسیاه و تاریک ب آسمان کابل فرود آمد، صدای جان کری برای سیاست مدران افغان قوی تر از صدای خدا بود. زیرا خدای بیچاره که سالهاست فریاد میزند ای بندهگان و مدعیان به دین و ایمان، همدیگر را نکشید، مملکت را ویران نکنید که بیگناهان بیچاره بیپناه مظلوم در معرکه شما کشته میشوند، شما باهم برادرهستید باهم در صلح و صفا زنده گی کنید، امانت را پاس دارید از ظلم و تجاوز به هم نوع تان پرهیز کنید. ولی کجا بود گوش شنوا. مگر همین بنده گان خدا و مدعیان دروغین نبودند که صدای خدا را نشنیدند، قرآن خدا را در پنج وقت نماز قراات کردند، ولی برخلاف آن کابل را ویران کردند و بنام خدا دفاع از آیین و عزت و جلال خدا، در یک شب شش هزار راکت و موشک بر کابل لرزان و هراسان فیر کردند؛ مگر همین گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی نبود که مردم بیچاره و بی دفاع کابل را به خاک و خون کشانید و امید ملت را به ناامیدی و یاس مبدل کرد ؟
آری برادرمسلمان ما بود که چنان جنایتی هولناک را در کشور مرتکب گردید و تا کنون هم هرچه میکند بنام خدا انجام میدهد. بنام خدا میکشد ، بنام خدا انفجار میدهد، بنام خدا سرمیبرد، به راستی این خدا دراین سرزمین چقدر مظلوم است، دلم برایش میسوزد، ولی خدای کریم ، خدای رحمان و خدای عزیز بنده زورمند زورگیری را بنام جان کری بر آنها مسلط کرد که با یک صدا همه را سرجایش بنشاند و تصمیمها را عوض کند. صدای جان کری آنقدر توانمند بود که با یک صدا هزاران هزارگرگ گرسنه را سرجایشان میخ کوب کرد. وقتی من قدرت این صدا را دیدم با خود گفتم بارک الله به جان کری، جانم فدای جان کری با این صدای دلنشین و پراز خیر و برکتش.
گوسفندان رمیده از ترس گرگها همچنان در وحشت بودند ومی لرزیدند، لرزه از سرنوشت نامعلوم سرنوشت بره گکها که توان دیدن گرگها را نداشتند. لرزه از به حراج رفتن دوباره ناموس این مملکت در بازار دبی و پنجاب که هنوز خاطرههایی جان سوز دردناکش جانها را میسوزاند و روحها را افسرده میکند، در چنان فضای پر از وحشت که آب در گلوها گیر کرده بود نماینده گان منتخب این مردم فرصت را غنیمت دانستند و برای رفاه حال خود مساله قانون مصوونیت و امتیازات فوق العاده مادامالعمری را در مجلس شورا با اکثریت آرا به تصویب رسانیدند، گرچه تصویب این قانون ضد مردمی و ضد اسلامی از نظر زمانی بسیار سنجیده و دقیق طراحی شده بود، زیرا وکلای محترم فکرمیکردند که با توجه به شرایط بحرانی مملکت، همه افکار و توجه مردم درگیر مساله ریاست جمهوری آینده کشوراست که درچنین فضایی لایحه امتیازخواهی نماینده گان به سادهگی مراحل قانونی خودش را سپری مینماید و به مانند دیگر مصوبات و امتیازات مادام العمری به مرحله اجرا قرار میگیرد؛ ولی از بخت بد بیچاره وکلا نامراد بارکج به مقصد نرسید و کوس رسوایی نماینده گان در داخل و خارج از کشور به صدا درآمد. رسوایی که در تاریخ این سرزمین باقی و مانده گار خواهد ماند و برای سالیان طولانی مایه شرم از خدا بیخبران خواهد گردید. مایه این بی شرمی از آنجا سرچشمه گرفت که این مجلس امتیازات نامعقول و به دور از انصاف مقام ریاست جمهوری را به تصویب رسانید. وقتی رییس جمهور کنونی مملکت بنام حامد کرزی، برای تامین زنده گی دوران تقاعد و بازنشسته گی خودش، لایحه تصویب معاش معادل یک میلیون وهشتصد هزار دالر را از خزانه خالی این ملت، باکمال بی حیایی و بیشرمی به مجلس شورا فرستاد و نمایندگان چاپلوس وجدان مرده هم باکمال بیمسوولیتی آن را به تصویب رسانیدند، معلوم بود که وکلای همان مجلس آرام نمیگیرند و برای تأمین زنده گی شرم آور و ننگین خود قانونی را تصویب میکنند که زنده گیشان تا پایان عمر مطابق دلخواه شان سپری شود.
متاسفانه آن روزی که امتیازات و معاش میلیونی رییس جمهور درمجلس به تصویب رسید، اعتراض و انتقاد لازم علیه آن مصوبه صورت نگرفت، برای رییس جمهورمملکت گفته نشد که زنده گی یک معلم با زنده گی جناب عالی بهعنوان رییس جمهور چه فرقی دارد که بیچاره معلم بدبخت، یک سال را با یکصد هزار افغانی زندگی کند ولی جناب رییس جمهور با یک میلیون و هشتصد هزار دالر در سال زندهگی نماید، از کسانیکه این قانون غیرعادلانه و به دور از انصاف را تصویب کردند سوال نشد که این تفاوت از کجا ریشه معقولیت و قانونیت دارد که شما نماینده گان به نماینده گی از این مردم شکم گرسنه فقیر و بدبخت چنین امتیازی را برای رییس جمهور و مارشال و سایر مامورین بلند مرتبه کشورتصویب کردید، آن هم در حدی که معاش رییس جمهور کشور بنام افغانستان که هنوز بودجهاش را دیگران پرداخت میکند و هنوز بنام مردمش از کیسه گبر و ترسا خیرات جمع میشود، زیاده تر از معاش رییس جمهور ایالات متحده امریکا باشد! آیا درست است که روسای دوکشور، ایالات متحده امریکا بهعنوان اولین کشور قدرتمند جهان که حرف اول را میزند و افغانستان ما بهعنوان فقیرترین کشور د ر سطح جهان که با خیرات دیگران زنده گی میکند امتیاز و حقوقی مساوی داشته باشند، اگر انسانهای دیگر و یا همان مردم امریکا و اروپا از چنین قانونی خبردار شوند بر ریش نداشته این ملت نمیخندند، شما را به خدا سوگند اگر وجدانی زنده و ایمانی در دل میبود میتوانست چنین امتیازی را در چنین سرزمینی پر ازمصیبت و درد برای خودش قبول کند و از چنان امتیازی لقمهای نانی را زهر جان کند! زهرتان باد ای بیانصافهای بیمروت! از این همه بیحیایی که وقیحانه انجام میدهید و از خدا و بندهگانش شرم نمیکنید، ولی خدا را شکر که دنیا عوض شد از خیرات سر فرزندان مشرکین و دسترسی سریع آدمی زادهگان امروز به فیس بوک و انترنت وغیره و سایل شیطانی، خیانت و جنایت ازهرکسی درهیچ جایی پنهان نمیماند، فریاد اعتراض مردمان مظلوم و بیچاره گریبان وجدان مردهها را میگیرد و رسوا میکند و شاید که این رسوایی عبرتی شود برای کسانیکه بعداً در این جایگاه قرار خواهند گرفت و به نماینده گی از مردم سخن خواهند گفت ؛ بهامید روزی که نماینده گان راستین این ملت بازهم لایحه را تصویب کنند و همه امتیازات غیرعادلانه را که تاکنون به تصویب رسیده است باطل اعلام کنند و انشا الله که چنین روزی فرامیرسد ... والسلام.
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۱۸۰۷