سرزمین بازیهـا!
عتیق الله مولوی زاده
بازیهای ورزشی هرکدام چند مرحله و زمان مشخصی دارند ولی پایان هر بازی برای علاقهمندان خودش بسیار جالب و اکثراً هیجانی میباشد....
درد و رنج مردم ما از اشغال اتحاد جماهیرشوری پایان نیافته بود که بازی گران جدید با ترفندهای تازه کاملاً متفاوت از گذشته وارد میدان شدند، بازی گران میدان، این بار از سرزمین پنجاب، با اجیرکردن مشتی بیهویت جاهل بنام طالبان که با شعار امارت و شریعت اسلامی به میدان آمدند و زنان و مردان این سرزمین را گاهی به بهانه کوتاهی ریش و گاهی به ارتکاب گناه بزرگ و نابخشودنی برهنه بودن ساق پا در حد حیوانات چهارپا به شلاق بستند، رادیوها و تلویزیونها را به شاخه درختان، محکوم به اعدام کردند، کتابخانه را به بهانه جلوگیری از تشتت فکری به آتش کشیدند و باکمال پررویی وبی شرمی از سازمان ملل خواستار عمار بنایی جدید برای مجازات سنگسار و اعدام در مرکز شهر و پایتخت کشورگردیدند، همه این دردها را این ملت تجربه کرد که ناگهان یکباره شکل بازی تغیر نمود و بازی گران تازه با ظاهر و قیافههای جدید وار د میدان شدند!
حملات معروف به یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ و فروریختن برجهای تجارت جهانی نیویورک موجب شد که رهبران کاخ سفید سازمان القاعده را متهم به دست داشتن در آن نموده و برای انتقامگیری از عاملین آن جنایت هولناک وارد افغانستان شوند، و بکوبیدن پایگاههای طالبان و القاعده از هوا و زمین اقدام کنند، مردم افغانستان که برای مدت پنج سال تمام زنده گی، در زندان امارت اسلامی طالبان را تجربه کرده بودند ورود امریکاییها را به افغانستان فال نیک گرفتند و در گوشه و کنار شهر کابل عساکر امریکایی و متحدین آنان را گلباران نمودند، بخصوص بیصبری و گلایه استاد معظم و رهبر انقلابی تنظیم جهادی کشور (جمعیت اسلامی افغانستان) پروفسور برهانالدین ربانی، در رابطه با نحوه عملیات و بمباران پایگاههای دشمن که از بنگاه بیبیسی در سراسر کره زمین نشر گردید، برای امریکاییها باورکردنی نبود، پیش روی و فتح الفتوح افغانستان به دست امریکاییها چنان بوش پسر را مست و غره نمود که بلافاصله بعد از ورود به کابل، بدون حساب وکتاب و سند و مدرک، تنها با استناد به یک سلسله ادعاهای بیاساس واهی فرمان اشغال عراق را صادر کرد!
نیروهای امریکایی با بی رحمی و قساوت و قتلعام دهها هزارتن از سربازان و نیروهای ارتش عراق، حکومت صدام را سرنگون نمود تاکنون هم هیچ نوع پاسخی قانعکننده از جانب مسوولین امریکایی داده نشده که دستگاه بوش پسر، بهعنوان رییسجمهور وقت ایالاتمتحده امریکا، با کدام استدلال و قانون جهانی حکومت قانونی کشور عراق را سرنگون نمود و با کدام دست آوردی با کشته و زخمی کردن بیش از یک میلیون انسان بیگناه عراقی از خاک عراق خارج شد؟!
امریکا، ملت عراق را در آتش جنگ خانمانسوز مذهبی، قومی قرارداد که تاکنون هزاران هزار کشته و مجروح بجا گذاشته است و معلوم نیست که پایان این آتش خانمانسوز به کجا خواهد رسید و از عراق واحد قدرتمند در منطقه چند توته عراق ضعیف بیچاره گدا به وجود خواهد آمد.
در افغانستان و یا سرزمین بازیها، بعد از ورود امریکاییها و سقوط امارت اسلامی، جنگ بین سازمان القاعده و طالبان از یکسو و نیروهای تحت حمایت ایالاتمتحده امریکا از سوی دیگر تاکنون ادامه داشته است که باگذشت هرروز شکل پیچیده تری را میگیرد یکی از علتها شاید این باشد که امریکا از تروریسم تعریف درست و منطقی نداشته است،
برای خوانندگان شاید جالب باشد که تشکیلات ملیشایی بنام جنبش طالبان تا حال از نظر امریکا تروریست نبوده! و در فهرست سیاه ایالاتمتحده امریکا قرار ندارد، شبکه حقانی هم در این اواخر در فهرست تروریسم ایالاتمتحده امریکا قرار گرفت، معنی سخن این است که ایالاتمتحده امریکا با اصل تشکیلات بدنام امارت اسلامی طالبان مشکلی نداشته و ندارد و این طالبان هستند که برای امریکا دردسر ایجاد میکنند.
اگر به خاطر داشته باشید خانم کلینتون بهعنوان وزیر خارجه وقت امریکا در پیشنهاد معامله با طلبان به صراحت گفت که اگرامارت اسلامی، اسامه بنلادن رهبر سازمان القاعده را تحویل بدهد، در مقابل دولت امریکا حاضر است امارت اسلامی طالبان را به رسمیت بشناسد، ولی نفوذ سازمان القاعده بر طالبان و خویشاوندی بین لادن و ملاعمر و مصلحت ندانستن مقامات آی اس آی پاکستان، اجازه چنین معامله را برای طالبان نمیداد.
ازاین دیدگاه برای امریکا فرقی نمیکرد که طالبان در افغانستان مرتکب جنایت علیه مردم میشدند اعدام میکردند شلاق میشدند مدارس و مکاتب را میبستند، زیرا امریکاییها با مردم افغانستان پسرخالگی هم نداشتند و ندارند که برای ما ا شک بریزند و برای مردم ما پول مصرف کنند، و یا برای ما قربانی شوند، و این حماقت و سادهاندیشی ما مردم بوده است که گاهی به روسها و گاهی به امریکاییها و پاکستانی و یا اخویهای عرب، دل میبندیم و توقع در حد خویشاوندی را میکنیم، همه این پولهایی که در مدت یازده سال از اروپا گرفته تا امریکا درکابل سرازیر شد از خیرات سرهمان مادرمرده بی گور و بی کفن به دریا افتیده، اسامه بنلادن بود ه است که اگر لادن در ملک ما نمیآمد و منافع امریکا را تهدید نمیکرد، باور کنید که همان مردم بیچاره ما بودند وهمان شلاق طالبان و امارت اسلامی بیدادگر، ایالاتمتحده امریکا با توجیه و استدلال اینکه ما در مسایل داخلی کشورها مداخله نمیکنیم و کاری نداریم به بسیار آسانی از کنارش میگذشت که گذشت! ولی آنچه امریکا و اروپا را مجبور کرد که گوشهای شان را باز کنند و ناله مردم ما را بشنوند، همان حضور سازمان مبارک القاعده و اسامه بنلادن و ایمن الظواهری در ملک ما بود که بعد از انفجار مرکز تجارت جهانی در نیویارک رهبران امریکا به مردم خودشان قول دادند که عاملین آن فاجعه را دستگیر و محاکمه نمایند، آنها وارد افغانستان شدند تا سازمان القاعده را از روی کره زمین برچینند ولی سازمان القاعده هم با همکاری تنگاتنگ سازمان اطلاعاتی پاکستان و طرحهای پشت پرده که ما بیچارهها هنوز هم نمیدانیم، به راحتی از منطقه محاصره شده توره بوره فرار نمود و به مناطق امن تر وزیرستان نقلمکان کرد، گفته میبود میلیونها دالری که برای دستگیری اسامه برای قوماندانان جهادی منطقه بخصوص برای قوماندان حضرت علی و جناب حاجی قدیر داده شد، کلاً بهعنوان غنیمت زهرجان گردید و اسامه بنلادن با سلامت و عافیت کامل از منطقه محاصره شده به جای امن تر و بهتر منتقل گردید، نجات مادرمرده اسامه بنلادن از توره بوره بازی بسیار ظریف و دقیقی بود که سازمان آی اس آی پاکستان با دقت و باکمال پیروزی آن را در مقابل سازمان سیا انجام داد، بعد ازآن سازمان القاعده منطقه قبایلی وزیرستان را بهعنوان پایگاه خودش انتخاب نمود، منطقه قبایلی وزیرستان با وسعت خاک بیش از یازده هزار کیلومترمربع و با داشتن طولانیترین مرز با افغانستان و جمعیت بیش از سه صد و شصت هزار نفر مردمان سنتی و جنگ جو و موقعیت کوهستانی، بهترین بستری بود که میتوانست آن سازمان را در خودش جا دهد، القاعده با استقرار در این منطقه بسیار مهم بازهم آرام نه نشست و برای توسعه جنگ در داخل پاکستان طالبان پاکستانی، لشکر جنگهوی ، لشکر طیبه و چندین سازمان و گروه افراطی دیگر را ایجاد کرد که تاکنون بزرگترین دردسر برای دولت و ارتش پاکستان بودهاند، به گزارش یک منبع نظامی پاکستان تلفات ارتش پاکستان در برابر طالبان و سایر گروهای متحد القاعده تاکنون بیش از پنج هزار کشته و یازده هزار زخمی بوده است، درحالیکه تلفات امریکاییها در این مدت به سه هزار کشته و سیوپنج هزار زخمی و دهها هزار دیوانه و چرسی و تریاکی و هرویینی گذارش شده است، این آمار به وضاحت نشان میدهد که سازمان القاعده بهخوبی توانسته است در این بازی در برابر ایالاتمتحده امریکا و متحدین پاکستانیاش در مدت ده سال، دست بالا را داشته باشد.
گرچه در این بازی ایالاتمتحده امریکا با کشتن اسامه بنلادن در شهرک نظامی ایبت آباد توانست برای مدتی کوتاه جنگ تبلیغاتی علیه القاعده را به راه اندازد ولی خبر مریضی اسامه بنلادن که از مدتها قبل بر سر زبانها بود، مساله را روشن کرده بود که لادن دیگر بهعنوان رهبر و شخصیت اصلی سازمان محسوب نمیشود، القاعده او را برای مداوای بهتر به شهری فرستاده بود که بهتر بتواند مورد معالجه و مداوا قرار گیرید، با آنهم سالها به طول کشید تا سازمان سیاه توانست موقعیت او را در شهر کوچکی مانند ایبت آباد شناسایی کند و درنهایت او را به هلاکت برساند ... به عباره دیگر اگر اسامه بنلادن در همان وزیرستان در کنار ایمن الظواهری میبود امریکا قادر به دستگیری و کشتن او نمیشد طوری که تا به امروز قادر به کشتن و دستگیری ایمن الظواهری و سران دیگر این سازمان مخوف نشده است، بکار گیری هواپیماهای بدون خلبان از جانب امریکا که اکثراً منجر به کشته شدن افراد غیرنظامی نیز میبود انزجار و نفرت مردم محله و بومی قبایل را علیه امریکاییها بیشتر از پیش برانگیخته است تا جایی که عمران خان قهرمان کرکت باز نیز از این احساسات مردمی استفاده کرده و با داد فریاد ضدامریکایی، خودش را بهعنوان رهبر یکی از احزاب مهم در صوبه سرحد پشاور جا زده است.
عدم موفقیت امریکا و متحدیناش علیه القاعده بهجایی رسیده است که رسانههای خبری تحت کنترول امریکا در این اواخر از فرط شرم و خجالت حتا از بردن نام القاعده و ایمن الظواهری ابا میورزند، میخواهند او را قصداً به فراموشی بسپارند تا مورد سوال و پرسش مردم جهان و مردم ایالاتمتحده امریکا قرار نگیرند زیرا بعد از خروج عساکر امریکا از افغانستان، مردم ایالاتمتحده از رهبران خودشان سوال میکنند که مقامات کاخ سفید با صرف هزاران میلیون دالر و ورشکستی اقتصاد امریکا و کشته شدن سه هزار عسکر و سی پنج هزار و زخمی بهاضافه هزاران دیوانه و مالیخولیایی هنوز موفق به دستگیری و مرگ ایمن الظواهری بهعنوان رهبر القاعده در وزیرستان نشدهاند، الظواهری بهعنوان رهبر القاعده هنوز در وزیرستان زنده است و منطقه را تحت کنترول خود دارد، امروز زنده گی ایمن الظواهری ایالاتمتحده امریکا را با همه سازو برگ نظامی و اطلاعاتیاش به چالش میکشد، وضعیت جهانی بخوبینشان میدهد که القاعده علاوه بر حفظ پایگاههای خودش در پاکستان در قاره آفریقا پیشرفتهای چشمگیری داشته است امروز سرزمین لیبیای بعد از قذافی در اختیار القاعده قرارداد نخست وزیر مملکت در روز روشن ربوده میشود و بعد از گوشمالی و سلی خوردن و بازداشت چندساعته آزاد میشود دیپلوماتها مستقر در لیبیا هرکدام با خروج از مرکز اقامت شان امید زیادی به برگشت خودشان ندارند، تشکیلات سازمان بوکوحرام در نیجریه کشور نفت خیر و الشباب در سومالی زنده گی را بردم حرام کرده است، یمن در کنارعربستان سعودی به یکی دیگر از پایگاههای مهم القاعده تبدیل میبود تا جایی که دولت سعودی برای جلوگیری از ورود جنگجویان القاعده اعلام نمود که مرز خودش را با یمن به طول چهل کیلومتر دیوارمی کشد تا جنگجویان القاعده به آسانی نتوانند وارد خاک عربستان شوند.
سرنگونی حکومت اخوانالمسلمین در مصر که با کودتای نظامی صورت گرفت زمینه پیوستن جوانان مسلمان و خشمگین مصری را به القاعده بیشتر نمود زیرا قبل از کودتا اخوانالمسلمین بهعنوان بزرگ ترین حزب اسلامگرا با شعار مبارزه مسالمتآمیز و پرهیز از خشونت تا جایی توانسته بود مانع رشد القاعده در مصر شود ولی بعد از کشتار هواداران بیگناه مرسی توسط ارتشیان بیرحم، و کودتای نظامیان مصری که حکومت قانونی و منتخب را در آن کشور سرنگون کردند، شعار مبارزه مسالمتآمیز و بدون خشونت، دیگر جایی در مصر ندارد و آن کشتار بیرحمانه موجب شد که دهها هزار جوان مصری را به دامن القاعده بکشاند و شاید هم روزی با تشدید درگیریها وضعیت مردم مصر بدتر از سوریه شود زیرا کسانی که قتلعام فرزندان و دوستان خودشان را توسط ارتشیان مصر با چشمان خود مشاهده کردند نمیتوانند بازهم به شعار ادامه مبارزه عاری از خشونت پای بند باشند، اکثریت آنان به صورت ناخودآگاه به گروهای خشن و طرفدار انفجار و انتحار میپیوندند بخصوص که کارکرد و تجربه عملیات انتحاری و انفجارهای کنار جادهای در افغانستان و پاکستان ازنظر جهادیها بسیار مثبت ارزیابی میبود و بهآسانی میتواند مورد استفاده قرار گیرد عملیاتی که دشمن را دیوانه میکند مهمتر اینکه اکثریت از گروهای مسلمان در مصر و سایر کشورهای اسلامی ایالاتمتحده امریکا را شریک جرم نظامی گران مصر میدانند که در صورت عدم حمایت کاخ سفید ارتشیان مصر جراات نمیکردند حکومت قانونی و منتخب مردم را آنچنان سرنگون نموده و چندین هزار نفر از مردم بیگناه را وحشیانه کشتار نمایند.
استراتیژی شورای صلح!
امریکا با طرح شورای صلح به رهبری استاد برهانالدین ربانی میخواست که در صفوف طالبان رخنه کرده و با تطمیع افرادی از آنان بتواند در بین آنان انشعاب ایجاد کند، این طرح توسط ایالات متحد امریکا با دقت زیادی برنامه ریزی شده بود و برای اجرای آن مبلغ چهل میلیون دالر بودجه از جانب امریکا تخصیص داده شد، با اعلام چنان رقمی درشت آنهم بدون حساب وکتاب، گاو استاد زایید، و استاد معظم را کامگار و سیراب نمود، رفتن معتصم آغا عضو ارشد طالبان به ترکیه در راستای شورای صلح امریکایی – افغانی انجام گرفت. در مرحله اجرایی این طرح بود که دفتر طالبان در قطر با حمایت امریکا و پاکستان کابل افتتاح گردید، هنگامیکه پرچم طالبان در دفتر قطر برافراشته شد بلافاصله اعلامیه از جانب طالبان قرائت گردید در آن اعلامیه طالبان بهصراحت اعلام کردند که به هیچ نیرویی اجازه نمیدهند که از خاک افغانستان منافع کشورهای دیگر را مورد حمله قراردهد د این بند از اعلامیه طالبان، دقیقاً چیزی بود که ایالاتمتحده امریکا میخواست و اکنون هم میخواهد ولی بعد از گذشت سه روز و داد وفریادهایی که برعلیه افتتاح دفتر طالبان توسط مخالفین در کابل صورت گرفت، و مهم تر از همه عملیات بسیار خطرناک در مرکز شهر کابل توسط شبکه حقانی از متحدین القاعده انجام پذیرفت، انجام چنان عملیات با آن دقت و قدرت طالبان امریکایی و طرفهای دخیل در قضیه را وادار کرد که در رابطه با مذاکرات خودشان با ایالاتمتحده امریکا اندکی عقب نشینی کنند چه از آن بیم میرفت که با افتتاح دفتر قطر و ادامه مذاکرات، جنگ علنی بین طالبان امریکایی و طالبان مربوط به شبکه حقانی و متحد القاعده دربگیرد و بانفوذی که القاعده در صفوف پایین طالبان دارد نتیجه درگیری به نفع شبکه حقانی و درنهایت القاعده تمام شود. حالا سوال اساسی اینجاست که آیا بازی در افغانستان روبه پایان است یا اینکه شکل بازی تغیر خواهد کرد اگر پایان بازی را رودررویی مستقیم امریکا و القاعده بدانیم اوضاع چه خواهد شد آیا امریکاییها گزینه صفررا در افغانستان انتخاب خواهند کرد؟! که در آن صورت، آیا نظام حاکم در کابل توان مقابله با طالبان را خواهد داشت؟! جواب کاملاً واضح است!
چهار سال قبل از امروز، از جنرال کارکشته پاکستانی بنام حمید گل که از افراد مهم آی اس آی و کارشناس باتجربه درقضایای افغانستان است چنین سوالی شد که بعد از خروج نیروهای امریکایی وضعیت سیاسی در افغانستان چه میشود؟ وی در جواب گفت که در افغانستان حدوداً پنج صد نفر آدم دزد و خاین در کنار امریکاییها حضور دارند و بهعنوان دولتمداران مصروف دزدی و چپاول در آن کشورهستند؛ وقتی امریکاییها از افغانستان خارج شوند این پنج صد نفر دزد هم بدون معطلی فرارمیکنند و افغانستان را ترک میکنند زیرا آنها برای روزهای آینده خودشان ثروت و دارایی ملت افغانستان را به غارت بردند. آنها دنبال سرمایههای خودشان میروند آنها به هیچ صورت حاضر نیستند که کشته شوند بناً طالبان بهعنوان نیروهای مخالف بهعنوان صاحبان اصلی مملکت زمام قدرت را در افغانستان به دست میگیرند
گرچه جنرال حمید گل را مردم افغانستان بهعنوان دشمن قسمخورده خودشان میشناسند و در اکثر بلاها و مصیبتهای وارده به نحوی دست او را دخیل میدانند ولی پیشبینی او را بهعنوان سیاستمدار آگاه که قضایای افغانستان را بهدقت زیر نظر دارد، واقعیت تلخی است که نمیتوان آن را نادیده گرفت و امروز چنین مینماید که با رفتن امریکاییها بقیه شخصیتهای کاذب یکشب هم در کابل نخواهند ماند ....
حضور و گسترش سازمان القاعده در پاکستان بازهم قضیه را پیچیده تر میکند زیرا اسلامآباد بهمراتب مهمتر ازکابل است عملیات طالبان پاکستانی دقیقتر و خطرناک تراز طالبان افغانی است طالبان پاکستانی با پیش کش نمودن امتیازات کوچک حاضر به مذاکره با دولت پاکستان نمیشوند و مهمتر از همه اینکه بخش اعظم ارتش پاکستان به نحوی با تفکر القاعده همخوانی دارند زیرا ارتش پاکستان فلسفه وجودی کشورشان را بنام پاکستان، گرهخورده، با اسلام میدانند وقتی شما وارد پایگاههای نظامی ارتش پاکستان میشوید شعار (ایمان، تقوای، جهاد فی سبیل الله) از دور شما را به خود میکشاند این شعار درواقع فلسفه وجودی پاکستان را تشکیل میدهد این شعار بهمنزله روح در ارتش پاکستان است اگر شما این شعار را بردارید ارتش پاکستان برای حضور خودش دلیل آنچنانی نمییابد درواقع این شعار بهمنزله چاشنی است که ارتش پاکستان را درمقابله با هندوستان تا سرحد مرگ به پیش میبرد وپاکستانیها حاضر نیستند به هیچ صورت ازاین شعار دست بردارند، از همینجاست که به نحوی رابط فکری بین سازمان القاعده و آی اس آی برقرار میبود و اینکه طالبان به قیمت به رسمیت شناختن خودشان حاضر نشدند برسرتحویل دهی اسامه با امریکاییها معامله کنند ریشه درهمین رابطهها دارد وگرنه این موضوع برای کسی پوشیده نیست که طالبان دربعد سیاسی و تصمیمگیریهای مهم وجود خارجی نداشته و ندارند و این ارتش پاکستان بود که انجام این معامله را برخلاف منافع خودش ارزیابی میکرد.
از جانب دیگر همکاری اطلاعاتی درسطح بالا بین اسراییل و هندوستان را نمیتوان نادیده گرفت جالب است که دولت هندوستان بعد ایالاتمتحده امریکا بهعنوان دومین متحد اسراییل درکل جهان شناخته میبود درحالیکه هیچ سنخیت از نظر نژادی و دینی و فرهنگی بین هندوستان و اسراییل وجود ندارد ولی آنچه که این دوکشور را باهم در حد متحد استراتیژیک نزدیک میسازد حضورکشورپاکستان درمنطقه است بناً با توجه به مسایل ذکرشده تغیر عمده در سیاست پاکستان به این زودیها قابل پیشبینی نیست و حتا تشویش از آن میرود که در صورت بیشتر خرابی اوضاع ارتش پاکستان با کنار زدن شخصیتهای بدنام مانند. نوازشریف و زرداری ... قدرت را به دست گیرد و همه معادلات سیاسی را برهم بزند عملیات اخیر ملیشیاهای آی اس آی بنام لشکر طیبه در نورستان که فرماندهان طالبان امریکایی را به دار آویزان نمود همگام با عملیات وحشتناک طالبان القاعده درمیدان هوایی جناح درکراچی، چنان مینماید که اکنون بازی وارد مرحله جدی و یا هم مرحله پایانی خودش نزدیک میبود! که بازهم خدای رحمن خیرملت بیچاره ما را پیش آورد که بازهم در این بازی قربانی بیشتری تقدیم نکند!
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۱۴۰۶