حکم قاطع و درس سترگ فاجعه آب باریک بدخشان

 

     گور خونین شهیدان به تو آواز دهد:     

                             شعله ای را که فروزان شده  خاموش مکن

     ما به امید وفای تو گذشتیم ز جان       

                             دوستـان را مبر از یاد؛ و فــرامــوش مکن

 

 

محمد عالم افتخار

 

محترم سمیع حامد طی پارچه شعر اخیرش، افغانستان را به «اتاق انتظار مرگ»(1) تشبیه کرده است. انتظار مرگ از سوی انتحار و انفجار برادران « بوکوحرامی » حامد کرزی و ربات های فرانکشتاینی آی ایس آی پاکستان و ایضاً خادم الحرمین الشرفین!! و الشیوخ البحرین و الجانبین...، انتظار مرگ از سوی ابر و باد و رعد و برق و باران و برف و یخ و سیلاب و توفان؛ انتظار مرگ از سوی زلزله و برفکوچ و خاک کوچ و سنگکوچ؛ انتظار مرگ از سوی ماشین های پرنده آهنین « ینگی دنیا »؛ انتظار مرگ از سوی گازهای گلخانه ای و آلوده گی های هوا ـ خاصتاً در شهر ها ـ و سم ها و ویروس ها و میکروب ها و قارچ ها، انتظار مرگ از سوی درنده ها و گزنده ها و بلعنده ها و لاش خوارها و مُردار خوارهای دو پا و چهار پا و چندین پا و....

هکذا محترم پرتوناری در بدل اینکه مترسک های حکومت خان کرزی در دومین روز فاجعه انسانی « آب باریک »؛ عملیات نجاتِ زیر آوار مانده گان را متوقف ساخته ساحه را « قبر دسته جمعی » اعلان و بر مُردگان و نمُردگان زیر خاک ها «جنازه غیابی» خواندند؛ چهار تکبیر نماز جنازه بر خود این حکومت غرقه در آوار فساد نثار نموده است.(2)

ولی دانشی مرد یا زنی فوق العاده که درمرکز اطلاع رسانی افغانستان (aghanpaper) قلم می زند؛ سانحه درد انگیز آب باریک را علت یابی! فرموده و اعلام داشته است که آن نتیجه اکتشافات امریکاست نه حاصل «غضب » خداوند»!3 یعنی اینکه خداوند با این موضوع سر و کاری ندارد، این امریکاست که بدون اذن خدا؛ زمین و زمان را به هم میزند و بناً در ارتباط به موضوع « آب باریک » از یاد و خوف خداوند میتوان خاطرجمع بود!

شاید در شان این دانشی مرد یا زن فوق العاده نبوده است اعتنا بفرماید که صریحترین و تاویل ناپذیرترین نُص کلام الله یعنی قرآن مجید این است که عالم یکسره به اراده الله تدویر میشود و هیچ برگی از درختی نمی افتد مگر به اذن اوتعالی!

(تعبیر و تحلیل این کمترین در مورد این نُص؛ طبق منطق ساینتفیک؛ غیر از تعبیر و تفسیر ملاصاحبان « یک نخود کله و یک من دستار» میباشد که عندالموقع به ارتباط «معنای قرآن» تفصیلاً تقدیم خواهد شدو)

سلسلتاً اینهم لابُد؛ هیچگونه غلط و خطا و اشتباه نیست که فرستاده گان پُر خرچ حکومتی نزد آفت رسیده گان فاجعه «آب باریک» در ارگوی بدخشان؛ مانند سیاحت کننده گان دورِ دنیا  شادمانه رفتند؛ بالای سرِ زنده به گور شده گان  رقص رقصان عکس های یادگاری گرفتند و دهان پرخنده؛ مناظر بدیع طبیعت را تماشا نموده لذت خود شان را بُردند.

راستی راستی؛ استالین هم؛ آدم کمی نبود؛ نیز تحت قومانده و رهبری او 69 سال پیش در چنین روز هایی؛ مردمان و نیرو های مسلح اتحاد شوروی؛ هیولای مرگ و تباهی بی سابقه در اروپا یعنی فاشیزم هیتلری را در هم کوبیده و جهان را از چنگال های انسانیت سوز آن نجات داده بودند.

همین استالین می فرمود: « مرگ یک انسان ماتم است ، ولی مرگ یک میلیون انسان؛ یک ارقام میباشد.»

اینک در گستره «آب باریک» بدخشان یک نفر که نمُرده و زنده به گور نشده بود تا « ماتم » داشته باشد؛ 2000 تا 2700 نفر بود!!؛ و این مسلماً یک ارقام است و این است که حتا در روز رسمی به اصطلاح ماتم ملی! بدینمناسبت؛ در ارگ ریاست جمهوری وطن همین زنده به گورشده گان و پاکباخته گان زنده مانده؛ جشن بود؛ رییس جمهور کهنه با رییس جمهور نوین احتمالی و بزرگان دیوان همایونی به معیت روسای کمسیوون های انتخاباتی؛ همه باهم « کار و باری خوش » داشتند!؟

به هر حال:

فاجعه لغزش عظیم و مضاعف تپه ای در منطقه آب باریک ولسوالی ارگوی ولایت بدخشان افغانستان تراژیدی ای بود که بدنبال تراژیدی سیلاب های تباه کن؛ قریب در سراسر این کشور وقوع یافت. این لغزش چندین تُن خاک شیته شده در بارنده گی های طولانی و بیسابقه امسال و فرود آمدن بهمن وار آن بر سر خانه های گلین مردمان مستاصل و بیچاره نه تنها سراسر افغانستان که سراسر جهان را تکان داد و اندوهگین ساخت.

طبق خبر ها حین وقوع این سانحه در ساحه محفل عروسی ای هم برپای بوده و این بدان معنی است که مردمان به مراتب بیشتر از اهالی 300 حویلی که زیر 30 تا 50 متر خاک مدفون گردید؛ درینجا وجود داشته اند.

از بد روزگار که در نوبت نخست (چاشت روز جمعه 12 ثور 1393) لغزش خاک محدودتر بوده و این امر مردمان آنسوتر و منجمله حاضران در مراسم عروسی را وا داشته تا جهت مدد به نخستینی ها(یا حتا برای تماشای واقعه) به محل شتافته و جمعیت متراکم را به وجود آورند.

در چنین حالت بوده که لغزش دوم، بزرگ، حجیم و پُر سر و صدا وقوع یافته جمعیت متراکم شده را به زیرگرفته و بدین ترتیب زنده زنده زیر خاک شده گان؛ از 100 ـ 200 نفر احتمالی نخست؛ به 2000 و حتی 3000 و شاید هم بیشتر افزایش پیدا کرده است.

جوان رشید کریم امینی خبرنگار تلویزیون طلوع نیوز که پنج شبانه روز در محل حادثه به سر می برد و گذارش های مستند و مصور میداد؛ دریافته است که یک یا یک و نیم سال پیشتر زمین شناسانی درین منطقه تحقیقات کرده و به اهالی و مسوولین اخطار داده بودند که تپه های معینی در آب باریک در شرف لغزش میباشند و از این رهگذرخانه های مردمان واقع دامنه ها و پایین این تپه ها در معرض خطر جدی قرار دارد.

بر علاوه شخصیت های مطلع و خبیری که در رسانه های جمعی مورد مصاحبه قرار گرفتند گفتند که حوادث مشابه سانحه کنونی حدوداً 70 سال پیش نیز در منطقه واقع گردیده بوده و نیز ایام حرکت امیر عبدالرحمن خان از آسیای میانه به سوی جنوب کشور در 150 سال قبل؛ مصادف با وقوع سانحه مشابهی در همین ساحات بدخشان بوده است.

بدینگونه دولت های این برهه زمانی؛ قوت های تا دندان مسلح حاکم شده بر مقدرات و جان و مال مردمان خاصتاً طی دو دهه اخیر منجمله تنظیم «جمعیت اسلامی» استاد برهان الدین ربانی، حزب جنبش ملی اسلامی جنرال عبدالرشید دوستم، ملوک، خوانین و امامان محل در تراژیدی زنده زنده زیرِ کوه خاک شدن هزاران کودک و زن و مرد و پیر و جوان آب باریک بدخشان جداً مسوولیت پیدا میکنند. آنان به گونه غیرمستقیم به طریق نادانی و ناتوانی و بی فکری و بی پروایی و بی مسوولیتی خود در برابر خطرات موجود و خاطر نشان شده در محیط زیستی مردمان تحت سلطه خویش؛ قاتلان اینهمه هموطن مستاصل و مظلوم و محکوم مان شناخته میشوند.

اینچنین جامعه جهانی در راس ایالات متحده امریکا که منجمله به قبولِ به زور، به زر یا به رضای سیاسیون تنظیم منسوب به بدخشان و حاکم بر بدخشان یعنی زعمای «جمعیت اسلامی» بر فضا و اراضی افغانستان استیلا یافته بر همه جریانات آن از زمین و جو زمین و از ماهواره ها... مترصد بوده اند و میباشند در قبال تباه شدن بیحد مظلومانه این هموطنان سیه روز ما پاسخگو استند.

این ها در حالی است که حکومت نازپرورده جامعه جهانی با ترکیب رهبران معظم جهادی!! و تکنوکرات های ارشد و اشرف!! در کابل؛ نیز دم و دستگاه عریض و طویل و پرطمطراقی به نام کمیته حالات اضطرار در مرکز و ولایات داشته و ریاست عمومی مبارزه با حوادث نیز در آن موجود و مسئول میباشد.

به سخن برخی ازآگاهان در توابع کمیته حالات اضطرار که تحت ریاست آخوند عبدالکریم خلیلی معاون دوم رییس جمهور کرزی قرار دارد؛ حد اقل 4 بست برای متخصصان زبده برای مطالعات، پیشبینی احتمالات و رهیافت های مقابله با حوادث طبیعی وجود دارد که کمترین معاش هر کدام هم حدود 12 هزار دالر امریکایی میباشد و طی اعلانات و داوطلبی هایی که به عمل آمده کم از کم  یک متخصص خارجی نیز استخدام شده و در آن موجود است.

البته ناگفته نماند که برخی اهل خبره اساساً استخدام متخصص خارجی را در همچو مورد یک خیانت ملی میدانند، چرا که هر نوع متخصص خارجی کمترین عیبش این است که از حالات اراضی و خصوصیات منحصر به فرد ایکوسیستمی کشور ما و گوشه گوشه ویژه آن؛ فاقد اطلاع و آشنایی میباشد و لهذا متخصص دست دوم افغانی از متخصص دست اول خارجی درین عرصه ویژه ارجحیت داشته و بائیسته این است که ترجیحاً هرچه زود تر متخصصان افغانستانی درین مسوولیت ها آماده و توظیف بگردند و از متخصصین لایق و طراز اول خارجی صرفاً جهت تعلیم و تربیت مسلکی و اعطای مشورت های لازمه به آنها استفاده شود!

***

در سراسر تاریخ عمده ترین دغدغه بشر یافتن راه ها و  وسایل سازگاری با طبیعت، شناخت جریانات، خطرات، قوانین و ضوابط آن بوده است؛ در عصر کنونی وضعیت نگران کننده دمایی و آب و هوایی زمین در همه جهان توجهات را به خویش متمرکز کرده؛ حتا از تخریب لایه نگهدارنده حیات در زمین یعنی قشر اوزن در اتمسفیر سخن ها در میان است. البته مسایل یخچال ها، ابحار، آتشفشان ها، کوه ها، کان ها، صحرا ها، طبقات تکتونیک و هزاران دیگر هم بیش از پیش عمده و خطیر و وخیم شده میرود.

خلاصه که روز تا روز پاک و شاداب و مصوون نگهداری سیاره زمین برای نسل های امروزی و فردایی بشر به عمده ترین وظیفه و آرمان مبدل میگردد. حتا احزاب سیاسی فراوانی بنابرثقلت و مرکزیت همین آرمان در برنامه هایشا؛ نام خویش را «حزب سبز» و نظایر آن می مانند. ناگفته نماند که انبوهی از علوم و تکنولوژی ها نیز به خدمت این آرمان شگوفا شده است. در نتیجه کشور های عقب مانده مانند افغانستان، نیاز آنرا ندارند که همه چیز را از صفر آغاز کرده صدها سال دیگر«آزمون و خطا» کنند، اکتشافات دیگران را کشف واختراعات جهانی را از نو اختراع  نمایند. فقط یاد گرفتن و اندوختن و به چنگ آوردن ضرورت است، امری که برای پیشرفته ها و عقبمانده ها تقریباً یکسان می باشد.

در همچو روزگاری؛ اگر یک نهاد سیاسی اعم از دولت و حزب و حتا تشکل مدنی؛ به طبیعت و محیط زیستی یا ایکوسیستم خودش، مردمش و همه بشریت توجه و التفات و برنامه و وسواس ندارد؛ بیشتر ماننده باند های مافیایی و داره های دزدان وحشی و بربر میباشد تا حزب و دولت و سندیکای کارگری و کوپراتیف دهقانی و تشکل مدنی وغیره.

بدبختی مردمان افغانستان و منجمله ارگویی ها و خواجه دوکوهی ها (4) و همانند هایشان؛ به درجه نخست مرگ و هردم شهیدی در کام خاک و سیلاب نیست؛ اسارت و محکومیت در چنگ مافیاهای بربر و وحشی است که بدبختانه بنابر منافع سیاه و پلید توسط « جامعه جهانی» هم قویاً حمایت و برگرده های این سیه بختان سوار نگهداشته میشود. وقتی در نظر گیرید که این حکم  طالبان و شبکه های تروریستی را نیز شامل میگردد؛ به عمق فاجعه بهتر پی می برید.

البته همه چیز آنقدر ها سیاه یا سفید نیست؛ دنیا در تغییر و تحول مجبره است و اگر آگاهی و بیداری و عزم و اراده الزامی را فراهم نماییم؛ آینده را میتوانیم بهتر از امروز بسازیم و خواهیم ساخت!

از کوتاه نویسی بسیار و نپرداختن به سایر جوانب موضوع و منجمله به مساعدت های سیل آسای ملی و جهانی به آدرس آسیب دیدگان؛ معذرت میخواهم ولی تصور میکنم در حد اقل ادای مطلب نمودم.

 

یاد آوری ها:

1 ـ شعر سمیع حامد:

گلوله ها که خسته شدند

باران ها دست به دست هم میدهند و مارا میکُشند

سیل که از پا ماند،

خاک ناگهان مارا میبلعد با رخت و درخت مان

مرگ چهره عوض میکند و سراغِ ما می آید

گاه زمین لرزه میشود
گاه مکروب
گاه سیاستمدار

چنان دست از پا گم کرده ام که فکر میکنم
افغانستان
اتاقِ انتظارِ مرگ است

چنان با سگِ دیوانه مرگ خو گرفته ام

که خود خورد میکنم استخوان هایم را

و چنان قصری از شیشه روی یک سنجاق

با آسمان عکس یادگاری میگیرم

2 ـ چهـــار تکبیـــر غیـــابی بــر دولتــی فــرورفتـــه در آوار فســـاد!

3 ـ بنابر مطلب بکر و غنی علمی و اطلاعاتی بودن توجه شمارا به خوانش کامل و با غور مقاله جلب میدارم:

رانش زمین حاصل اکتشافات آمریکا بود نه غضب خدا

« به گزارش شبکه اطلاع رسانی افغانستان، روز جمعه گذشته رانش زمین در ولسوالی ارگوی ولایت بدخشان باعث کشته شدن بسیاری از هموطنان و داغدار شدن بستگان این عزیزان و محک زدن مقامات دولتی کشور شد. بسیاری این رانش شدید زمین را قوه قهریه خداوند متعال خواندند، ولی بد نیست از لحاظ علمی نیز نگاهی بیندازیم به این پدیده که چرا در منطقه ای که اصلا زلزله خیز نیست، چنین رانشی رخ می دهد.
از دیدگاه علمی رانش شدید زمین در این منطقه و مدفون شدن کامل یک روستا آن هم در حالی که هیچ سابقه مشابهی در این منطقه وجود نداشته، یک احتمال قوی را شدت می بخشد تحت نام " پروژه هارپ". که نشان می دهد آمریکایی بصورت عمدی با اهداف مشخص باعث چنین حرکتی در لایه های زمین شده اند.
برای توضیح بیشتر باید بگوییم: سيستم هارپ، نتيجه تلاش‌ها و پژوهش‌هاي حداقل پنجاه ساله ارتش آمريكا است كه كاركرد آن تنها محدود به بررسی و پژوهش درباره لایه یونوسفر نبوده و قادر است براي شناسايي پايگاه‌هاي مخفي اعماق زمين را جستجو كند، تمامي ارتباطات رادیویی و موجي را متوقف سازد، بر رفتارها و حالت رواني انسان‌ها تاثير بگذارد، جريانات جوي را تغيير دهد، با متمركز ساختن امواج بر روي اهداف هوايي مانند هواپيماها و دسته‌هاي بزرگ پرندگان آن‌ها در آسمان بسوزاند، لرزش‌هاي شديدي در لايه‌هاي مختلف كره زمين ايجاد كرده و زلزله توليد كند و يا انفجارهايي به قدرت بمب‌هاي هسته‌اي ايجاد نماید.
روش کار این سیستم اینگونه است که اصولا امواج آنتن های ویژه ای که علمش در اختیار آمریکا و روسیه می باشد، پس از اصابت به آیونوسفیر جو و بازگشت به زمین قادر اند نه تنها به عمق دریا بروند بلکه فرا تر رفته و به اعماق زمین نیز وارد می شوند و برای اکتشافات مخازن مختلف شامل گاز و نفت استفاده می کنند. وقتی یک موج کوتاه "رادیو ترموگرافی" به داخل زمین فرستاده می شود به لایه های مختلف برخورد کرده و آن لایه ها را به لرزه می آورده و از لرزش صدایی با فرکانسی مخصوص تولید و به سطح زمین باز میگرداند و ژئولژیست ها از صدای بازگشتی قادرند مخازن زیرزمین را شناسایی کنند.
با این تفاوت که رادیو ترموگرافی سیستمی است که با قدرتی به کوچکی ٣٠ وات لایه های زیر زمینی را به لرزه درمی آورد و حال آنکه هارپ سیستم فوق العاده پیشرفته تری است که همان لایه های زمین را می تواند با استفاده از قدرتی برابر با ١,٠٠٠,٠٠٠,٠٠٠ (یک میلیارد) تا ,١٠,٠٠٠,٠٠٠,٠٠٠ (ده میلیارد) وات بلرزاند! بدیهی است که هر چقدر قدرت امواج بیشتر می شود, تاثیراتش بر روی آیونوسفیر و اثرات ذره بینی آن بالاتر می رود.
اما هدف از استفاده از این قدرت چیست؟ با کمی فکر کردن می توان متوجه این شد که تکنولوژی هارپ "با ویژگی معادن یابی" برای پیدا کردن مخزن های گازی و نفتی ساخته نشده است! زیرا برای پیدا کردن مخازن نیاز به یک میلیارد وات نیست و یک ترموگراف برای این کار کافی است. با توجه به تاثیرات هارپ بر روی آیونوسفیر و نهایتا تاثیرات آن بر روی زمین و وضعیت آب و هوا، می باید در مورد این تکنولوژی کمی جدی تر فکر کنیم. این تغییرات شامل خشکسالی در مناطقی که تا به حال بی سابقه بوده است، بارندگی های سیل آسا در جاهایی که به خشک بودن معروف هستند، طوفان ها و سونامی ها و ساده تر از همه ایجاد زلزله را می توان برای هارپ به شمار آورد.
برای روشن تر شدن و کوتاه تر نمودن مطلب خوب است به اعترافات خود آمریکایی ها در این رابطه اشاره کنیم. زبيگنيو برژينسکي، مشاور جيمي کارتر ریيس جمهوري سابق آمريكا و مشاور کنوني اوباما معتقد است كه «هارپ» سلاحي براي بي‌ثبات کردن کشورهايي است كه با واشنگتن اتحاد و همسويي ندارند. به گفته او با استفاده از تکنولوژي‌هاي جديد و روش‌هايي كه اين تكنولوژي‌ها در اختيار کشورهاي بزرگ قرار مي‌دهند؛ اين كشورها مي‌توانند حتي بدون آنکه نيروهاي امنيتي خود را در جريان قرار دهند جنگ‌هايي سريع و غافلگيرکننده به راه بيندازند.
برژينسکي اضافه مي‌کند: اكنون تكنولوژي‌هايي در اختيار ما است که به کمک آنها مي‌توانيم تغييراتي در آب وهوا ايجاد كرده و شرايطي مانند خشکسالي و طوفان به وجود آوريم كه اين امر مي‌تواند توانايي‌هاي دشمنان احتمالي ما را تضعيف كرده و آنها را به پذيرش شرايط ما مجبور كند.
می توان به راحتی گفت که همه اسلحه های جنگی معمول و متداول امروزه در مقابل با این تکنولوژی جدید کاملا متروکه به شمار می آیند به گونه ای که "هارپ" میتواند با یک عملکرد کلید کامپیوتر های یک هواپیما را از فواصل دور از کار انداخته و آنرا سقوط دهد. در واقع هارپ استفاده های زیادی بعنوان تهدید و یا سرکار گذاشتن کشورها دارد. مثلا می خواهند به کشوری حمله کنند در این صورت برای جلوگیری از مزاحمت احتمالی کشور همسایه برای آنها زمین لرزه آورده و با مشغول کردن آن کشور، برنامه های شوم خود را اجرا کنند.
دانشمندان زیادی معتقدند بسیاری از زلزله های اخیر، سونامی های بی سابقه، رواج بیماری های ناشناخته، ناپدیدشدن هواپیماها، فعال شدن آتش نشانها و جاری شدن سیلابهای بزرگ بخشی از فعالیت پروژه ی هارپ به رهبری آمریکا است که البته روسیه که به 80 درصد این تکنولوژی دست یافته از واشنگتن خواسته است از اجرای این برنامه در کشورهای آسیای میانه خودداری کند که ظاهرا کاخ سفید از این امر سرباز زده است.
اگر اهل تحقیق و تفحص علمی باشید با قدری جستجو در اینترنت به راحتی خواهید دریافت که احتمال اینکه رانش زمین در بدخشان حاصل این پروژه آمریکایی بوده به مراتب بیشتر از این است که بگوییم این رانش بی سابقه در منطقه حاصل قهر و غصب خدا است.
شاید عده ای بگویند چرا آمریکا باید چنین کاری را در منطقه ای دور افتاده از افغانستان انجام دهد؟ جواب روشن است. آمریکایی ها برای این کار دو دلیل می توانند داشته باشند. یکی پیشرفت و تست این ماجرا که افغانستان می تواند مانند بسیاری موارد دیگر آزمایشگاهی برای آنها باشد.
دلیل دوم اینکه : آمریکاییها هرجا را که نمی شود با طالب و القاعده خراب کنند از این طریق استفاده می کنند. تجربه نشان داده معمولا زمانیکه در یک کشور می خواهد اتفاق بزرگی بیفتد و آمریکاییها به خواسته های خود نرسیده اند از این روش بیرحمانه استفاده می کنند.
روشن است که در انتخابات اخیر سیاست آمریکایی در برابر سیاست های اروپایی شکست خورد که این موضوع برای کاخ سفید سنگین بود. لذا در چنین مقطع حساسی که انتخابات به دور دوم کشیده شده است، با این رانش زمین همه اذهان عمومی منحرف گردید و این فاصله بهترین زمان ممکن برای تغییر برخی مهره های شطرنج آمریکا در افغانستان می باشد.
به هر حال تحقیق بیشتر در این زمینه را به طالبان علم وامی گذاریم چرا که مقامات دولتی افغانستان آنقدر سرگرم بریز و بپاش هستند، که وقتی برای فکرکردن نداشته باشند. اگر آنها اهل تفکر و تعمق در مسایل علمی و سیاسی بودند، اکنون حال و روز ما اینگونه نبود.»

 4 ـ به سخن باتور دوستم حین توزیع کمک های بنیاد دوستم به آسیب دیدگان بدخشان در سیلاب های اخیر 80 فیصد  دار و ندار اهالی ولسوالی خواجه دوکوه ولایت جوزجان تباه شده و حسب مستند های تلویزیون آینه  کسان زیادی گرفتار مرگ های فجیع گردیده اند.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۰۹۰۵