نقش پیش نهاده هایی تاریخی وسامان یابی های بعدی قدرت درتاسیس وافول حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن)

بخش  اول

نوشته : علی رستمی

 

انسان درروند زنده گی برای بدست اوردن نیازهای مادی ومعنوی خویش ، علیه هرنوع زورگویی وفشار های طببیعی .وسایر عوامل قدرت طلبی که شخصیت انرا تهی نماید، مقاومت نموده وبا انواع ابزار ووسایل برای کسب  وتاء مین شخصیت خویش کنش نشان داده ودفاع می نماید. این روند در سرتاسری حیات اجتماعی، سیاسی واقتصادی انسانها ادامه دارد.

شخصیت برمبنای تعریف جامعه شناس همانا:خصویات فرهنگی واجتماعی انسانرا تشکیل میدهد،که زاده محیط تاریخی ومسیر حیاتی یک فرد را تشکیل میدهد.

شخصیت انسان هم با مشکلات وهم با ساده گی وآسانی پرورش مییآبد؛ که بالای این پرورش تاثیرات عوامل جبری فردی واجتماعی  محسوس است. بربنیاد این عوامل است که انسان هم مثبت وهم منفی به نفع جامعه بوجود می ایدکه بعضن به زیان ویابه فایده ان تمام می شود. طوریکه لئون تولستوی گفته است که:"فرد مثبت کسی است که اندیشه های خودرا به سود عواطف دیگران به کار می اندازد وفرد منفی کسی است که با اندیشه دیکران به سود عواطف خود زندگی می کند."

تا انجایکه تاریخ اندیشه های اجتماعی بما می اموزاند، انسانهای با اندیشه، بایثارای پیشروخلاق دارای شخصیت مثبت بوده که زندگی وتمام عواطف فردی خودرا قربانی رفاه وخوشبختی جامعه خود نموده است . دراینصورت شخصیت انسان عبارت از: مجموع صفاتی است که شخص را برای زندگی دریک جامعه معین اماده می کند.

 کشور ما افغانستان در درازای تاریخ با قدامت  بیشتر در حوزه تمدن اسیای مرکزی ،دارای افتخارات بزرگی ملی، فرهنگی ،اجتماعی  واقتصادی میباشد. این افتخارات بوسیله افراد پیشرو  وخلاق مثبت ایکه از هیچگونه خود گذری  دریغ نکرده اند،بدست امده است.

 افغاستان از لحاظ موقف استراتیژیکی خویش دایمأ در میان کشمکشهای ابر قدرتهای استبدادی وجهان گشایان فئودالی وامپریالیستی قرار داشته وکوشیده اند، این خطئه باستانی را به انقیاد خود دراورند. تااز منابع مادی ومعنوی وموقف جغرافیایی ان بسود خویش استفاده نمایند و انرا ازهرنوع استقلال وازادی های مدنی واجتماعی محروم نماید.اما مردم غیورما تحت قیادت رزمنده گان باشرف ، علیه این جباران در یک جبهه مشترک ملی با اراده تمام اقوام وقبایل کشور تحت بیرق ملی جواب دندان شکن به انها داده است.این جباران مکار، بعد از شکست خود برای انتقام جویی خویش، بااستفاده از خصوصیات محلی ،قومی قبیلوی ،دینی ومذهبی  میان انها به اشکال مختلفی  تفرقه انداخته و کوشش نموده اند، با براه انداختن این اختلافات، میان حاکمان ورعیت،  تسلط استعماری خودرا مستقیم غیر مستقیم بالای انها تا مین نماید.   تاریخ گواه میدهد که،با قدرت رسیدن شاهان مستبد ودیکتاتور قبیلوی مانند عبدارحمن خان واخلاف ان حبیب اله خان ،هاشم خان وگل محمد خان مومند  در رابطه به تشدید باز تولید اختلافات قومی نقش فراموش ناشدنی رادر تاریخ از خود بجا مانده اند. وما امروز یکبار دیگر شاهد همچو اعمال استبدادی وتفرقه افگنی استعمار نو تحت نام" نیولیبرالیزم وگلوبالیزیم " بوده که توسط مهرهای منطقوی خود میخواهد، اقوام مختلف کشور را تحت نامهای تاجک وپشتون  هزاره ولسانی علیه یکدیگر تحرک نموده تا اینکه اهداف استراتیژیکی  ،خودرا بالای مردم افغانستان تحمیل وعملی نماید.

بعداز کسب استقلال کشور به ذعامت امیر امان الله خان غازی وجنبش تجددخواهی واصلاح طلبی، برای ایجاد نهاد های مدنی یعنی حقوق وازادی های قانونی که بنام مشروطیه اول ودوم وسوم یاد میشود ، موافقیتهای سیاسی، فرهنگی واجتماعی بوجوامد که اهسته اهسته، بعد ازسقوط  امیر امان الله خان و رویکار امدن  محمدنادر و محمد ظاهر شاه در زمان صدارت شاه محمود خان بنا بر فشار جامعه بین المللی فضای نسبی دموکراسی اغاز شدودر جهت استقرار دموکراسی  ،اقدامات عملی  روی دست گرفته شد. منورین ،تجدد خواهان ودموکراتهای  مترقی با استفاده از فضای دموکراسی  بوجودامده، اقدام به ایجاد احزاب وحلقات مترقی شدند.سه گروپ جنبش مشروطه خواهی : ویش زلمیان یا جوانان بیدار به رهبری  محمد رسول پشتون وفیض محمد انگار، حزب وطن به رهبری غلام محمد غبار ،حزب خلق به رهبری دکتر عبدالرحمن محمودی در جامعه بوجودامد. بر علاوه این سه گروپ " اتحادیه محصلان"  مدتی  زنده یاد ببرک کارمل که در ایجاد حزب دموکراتیکحلق افغانستان نفش برارزنده واساسی دارد، در راس این اتحادیه قرار داشت. این دوره که از دهه پنجاه وشصت میلادی اغاز میشود در جهت انتشار وتبلیغ اندیشه های مترقی وعدالتخواهانه وایدیالوژی انقلابی دوران  گذاراز جامعه سرمایداری وبسوی جامعه سوسیالیستی در میان قشر جوان وروشنفکر ودانشجویان در دانشگاه( پوهنتون )کابل  به سرعت بیش میرفت، وجوانان دراین حلقات واحزاب  سیاسی  ایجادشده شامل گردیده و فعالانه سهم میگرفتند.

بتاسی از شرایط  "دهه دموکراسی "   وهمچنان ایجاد احزاب و حلقات سیاسی ،حزب دموکراتیک خلق افغانستان بتاریخ ۱۱ جدی سال ۱۳۴۳خورشیدی با تر کیب هفت تن اعضای کمیته رهبری تاسیس گردید . که در راس رهبری  شادروان نورمحمد تره کی به حیث منشی عمومی وزنده یاد ببرکارمل به حیث منشی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان انتخاب شدند. بعداز ایجاد ح،د،خ،ا به زود ترین فرصت  درمیان  جامعه اعم از مامورین دولتی ، کسبه کاران، کارگران، دهقانان ، روشنفکران وسایر اعضای لانه های اجتماعی  در شهر ولایات وقصبات کشور به این حزب شامل شدند. این نخستین رویکرد تاریخی بود که در کشورما ، حزب نوین انقلابی ومترقی  مجهز با تیوری پیشر و طبقه کارگر،در جامعه که خصوصیات سنتی وعقب مانده فیودالی وقبل فیودالی حاکم بود، پای به عرصه وجود میگذارد.این اقدام جسور وانقلابی هوشدار جدی بود، برای نیروهای ارتجاعی منطقه وجهانی که نمی خواستند که کشور ما بسوی ترقی وانکشاف اجتماعی واقتصادی گام بردارد. با تلاشهای مذبوهانه وارتجاعی خود میکوشیدند تا وحدت ویکپارچکی حزب دموکراتیک خلق افغانستان را ضربه زده وانرا در نطفه خنثی سازند. اما با هوشیاری واقدامات شجاعانه ای رهبری ،کادرها وفعالین این حزب بر علاوه چالشها و تحمیل انشعاب به دوفرکسیون پرچم وخلق درسال ۱۳۴۴  به مبارزه ای مردمی  خود ادامه داده و الی سرحد پیروزی علیه هر نوع،دسایس وتوطئه های دشمن  پیگیرانه مقاومت نموده اند.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان بنابردرک نهاده های تاریخی جامعه افغانی بسوی یک حزب متحد ملی ویکپارچه وفداکار وبا پایه های وسیع تودهیی واجتماعی گام برداشت. باتحلیل دقیق وتوجه به ساختار اتنیکی(قومی وتباری) واجتماعی  باشند ه گان کشورما افغانستان کوشید،تا ازطریق تحصیل کرده های شهری در جهت بخش تفکر مترقی عدالتخواهانه برای بیرون رفت از مناسبات کهنه اقتصادی ،بسوی مناسبات جدیدی اجتماعی ، سیاسی وفرهنگی   توجه واراده انهارا جلب نموده وانهارا در محور رهبری خود بسیج نمود. بدینصورت تعدادی زیادی از افراد اگاه ای اقوام مختلف،اراده ای سیاسی خودرا با حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیوندداداند.   از جانب دیگر باایجاد سازمان دموکراتیک زنان به ابتکار وکار خلاقانه زن مبارز ونستوه افغان، محترم اناهیتا راتب زاد ، برای تنویر اذهان بانوان و حقوق مساویانه میان زن ومرد وافشای قوانین سنتی نا پسندیده ونامعقو ل مناسبات عقب مانده ای جامعه فیودالی،  در مکاتب ودانشگاه ها وسایرموسسات فرهنگی وتولیدی واداری ،کار وسیع روشنگرانه کرده وانهارا در دفاع وکسب حقوق شان در پهلوی سایر هموندان واقشار جامعه تشویق واماده مینمود.

 حزب دموکراتیک خلق افغانستان اهداف، سیاسی اجتماعی واقتصادی خودرا براساس رعایت ارزشهای ملی ومنطقوی در مرام خود تعین نموده بود . افغانستان ،بنابر موقف استراتیژیکی جغرافیایی واقتصادی در وضع بوده که همیشه در محوراختلافات مناسبات سیاسی واقتصادی کشور های قدرتمند جهان ومنطقه قرار گرفته است.  افغانستان بعد از کسب استقلال خویش باوجود  دولتهای نا همگون از لحاظ اندیشوی ،در منطقه باید در مسیر باید گام میگذاشت که در معادلات سیاسی از لحاط جهانی ومنطقه موقف بی طرف داشته باشد.تااینکه حاکمیت واستقلال ملی ان حفط و احترام شود. انگیزه ها وعوامل مختلفی  در منطقه وجود داشت (همین حالا هم وجوددارد)، تا افغانستان به حیث کشور بی طرف باقی مانده و در جمله بنیان گذاران جنبش کشورهای بی طرف وغیر منسلک در جهان شناخته شودوحزب دموکراتیک خلق افغانستان از این ،سیاست پشتبانی همه جانبه ای را در برنامه عمل خود اعلام کرده، بود .

ــ کشور پاکستان بنا براختلافات  سرحدی که باافغانستان داشت ، هیچ وقت نمی خواست که افغانستان بمثابه یک کشور باثبات وقوی در همسایه وی قرار داشته باشد.وپاکستان بنا بر عضویت در پیمان نظامی ناتو که مورد حمایه مستقیم غرب از لحاظ سیاسی واقتصادی بود ،نمی خواست که افغانستان مناسبات خوبی با این کشور ها بر قرار نماید واز کمکهای بیشتر این کشور ها مستفید کردد.

ــ  دوستی وهمکاری متقابل دوستی میان هند ودولت افغانستان که دولت پاکستان هیچ زمان به این روند روحیه خوش از خود تبارز نه داده وانر یک عمل خصمانه علیه خود میدآند.

دوستی وهمکاری متقابل میان اتحادشوروی وافغانستان که بعد از کسب استقلال افغانستان میان دو  کشور بوجود امدبود .باعث کمک و ساختار پروژهای بزرگ اقتصادی ،فرهنگی ،اجتماعی ونظامی(تجهیزات وتربیه افسران برای بلند بردن مهارت نظامی وهمکاری مشاورین نظامی درارد در دوره سطنت ظاهرشاه وحکومت محمد داوود) شده وسهم فعال دراین عرصه داشته است. نزدیکی ودوستی اتحادشوروی وقت با افغانستان برای پاکستان ویاران شان  قابل پذیرش نه بوده با بهانه اختلافات سرحدی بعضن بر خاشهای سیاسی الی اقدامات نظامی از طرف جانبین صورت میگرفت.

همچنان کشور ما از لحاط رشد اجتماعی ،اقتصادی وسیاسی، در انوقت درجمله عقب ترین کشورهای جهان به حساب می امد . بر شالوده  این امرکشورهای نو به استقلال رسیده مانند افغانستان منافع کشور ومردم خویشرا با همکاری ودوستی با کشورهای سوسیالیستی وجنبش های مترقی احساس مینموداند ومیخواستند که با این کشورها روابط بهتری برای رشد پایه های اقتصادی واجتماعی  از طریق سرمایداری دولتی وبا درنظرداشت سکتور مختلط خصوصی ودولتی و به نفع  توده های میلیون کشورهای خود داشته باشند.

وضع داخلی  از لحاط اقتصادی واجتماعی  در شرایط حاکمیت فیودالی ونمیه فیودالی وخان وخان بازی سخت در شکنجه وازار قرار داشت که یک عده گنجور ودیگری رنجور می شدند.   اکثریت مردم فقیر وتهی دست ونیمه مرفع بودند.ساختار جامعه مارا دهقانان، مالداران ،کسبه کاران ،دکاندران وپیشوران وصنعتگران خورده پاوروشنکران تشکیل میداد، که اقشار زحمتکش حرفوی، با وسایل وابزار ابتدائی سنتی ومحلی،تولیدنموده واز ان  برای زنده ماندن وتجدید دوباره برای "بازدهی کاربرای تولید" استفاده مینمودند . یعنی زنده گی برای کار بود نه کار برای زنده گی ولذت.

طوریکه زنده یاد غلام محمد" غبار"دانشمند چهره دست کشور دراین رابطه دراثر گران سنگ خود" افغانستان درمسیر تاریخ" تحریر داشته اند  :"چون تقریباء نود فیصد نفوس افغانستان به امور زراعت اشتغال دارندــ از انجمله در حدود هشتاد فیصد، بشکل ساکن وده نشین مصروف زراعت بوده وتقریبأ بیست فیصد دیگر در چراگاه های کشور بمال داری میپرادزند ــ لهذا ازنظرکمیت وکیفت طبقات اساسی امروزی جامعه افغانستان  را طبقات ودهقانان تشکیل میکنند".

همچنان مناسبات اقتصادی کشور برمبنای اقتصاد سکتورمختلط دولتی وخصوص وسرمایدارن ملی وکمپرادورا بورژوازی  و مناسبات فیودالی ونیمه فیوالی اساسأ موجود بود.عنعنات وسنن قبایلی ،قومی  وخانواده گی با جریان قوانین قبیلوی مبنی بر امور داخلی انها براساس مشوره ریش سفیدان ودر راس قبیله خان( فیودال) ودر راس ده (ملک) ،حاکم بود ونفوذ خانها وملکها متناسب به وضع اقتصادی هرقبیله تعلق داشت ملاها مانند خانها وملکها نماینده قوی و مهم هر قریه وده بشما رمی رفت.

باموجودیت چونان مناسبات سیاسی ،اقتصادی واجتماعی(جامعه بسته) که گفته امدیم ،حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای نجات و بیرون رفت ازاین مناسبات عقب مانده و رسیدن به اهداف  مترقی  وجامعه پیشرفته ،که درانجاگسترش عدالت اجتماعی ورفاه همگانی  زحمتکشان کشورتأمین شده بتواند،بوجودامد. برای تحقق  این اهداف  انسانی خو د، جوانان و روشنفکر تجددخواه وتحصیل کرده را ازمیان  اقشار مخالف جامعه ازنقاط مختلف ، شهرها وقصبات در صفوف خویش بسیج نموده وبرای ارمانهای خود قهرمانانه بر علاوه مشکلات وپیکردها،همراه با تحمیل ترس وارعاب از جانب حاکمیت دولتی  تا پیروزی کامل سیاسی مبارزه نمود.

 حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای پیروزی و رسیدن به همچو، تحولات بنیادی ملی ودموکراتیک که منافع همه اقشاررا در بر میگرفت ،تنها از طریق مبارزه ای مسالمت امیز و پارلمانی امکان پذیر میدانست .بربنیاد این اصل سه تن ازاعضای رهبری جناح پرچم زنده یادببرک کارمل ، اناهیتا راتب زاد از نواحی شهرکابل ومحترم نوراحمد نوراز پنجوایی استان قندهار، به صفت نماینده مردم دردوره های محتلفی  به شوراملی خودرا کانذید نموده بوداند، انتخاب شده وازانیطریق درجهت بخش برنامه های انقلابی حزب ،وافشائ سیاستهای نظام شاهی محمد ظاهررا وتبارز حزب دموکراتیک خلق افغانستان در میان زخمتکشان ،کارگران وسایر اقشار جامعه نقش بزرگ ای را ایفا نموده است.

  اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بادرک از شرایط تاریخی زمانی  واوضاع جهانی بمثابه روشنگرو کنشگر بمانند انسان" خوداگاه" دوران خود که راه حل جامعه عقب مانده را از طریق دور نمودن دیوارهای  عقب گرایی ویران نمودن ان برای روشن بینی ونابودی  مناسبات تنگ عقب مانده قرون وسطایی وجهالت که در عقب ان پنهان شده بود، راه دیگری وجود نداشت، پیش گرفتند.

خصوصیات یک روشنفکررا علمای جامعه شناسی چنین بازتاب داده اند : کشف تاریخ ، ویرانگرقوانین کهنه وجهالت ، مبارزه علیه اشرافیت ،قومیت گرایی ، درک واستفاده  نا درست ازاجرای  تحقق قوانین دین ومذهب   ،دوری از خرافات وانحطاط پسندی وبرعلاوه مسوولیت پذیر زمانه خود،چگونه به اندیشد وبفهمد وچگونه انرا حس کند وبراساس این مسوولیت، فداکاری داشته باشد.

 حزب دموکراتیک خلق افغانستان  با  توجه ورعایت اساسی به عادات وسنت وارزشهای دیرینه تاریخی مردم که روحیه عدالت خواهی وانصاف پذبری در زند ه گی روزمره انهاکه ناشی از عقاید دینی ومذهبی مردم نماینده گی میگرد ارج میگذاشت ؛ از انجا یکه حزب دموکراتیک خلق افغانستان درزمانی پای درعرصه مبارزه گذاشت؛ که روند مبارزه طبقاتی در جهان ا بعادوسیع را بعد ازپیروزی انقلاب اکتوبر وتشکیل  اتحاد جماهیر اشتراکیه شوروی ،بسود نیروها و جنبش های ضد استعماری استقلال طلب از یوغ کشورهای امپریالیستی وسایر نیروهای چپ که اهداف شان ایجاد جامعه دموکراتیک وملی  واستقرار حاکمیت سوسیالیستی تشکیل میداد،بود. این مرحله رابنام  مرحله گذاراز مناسبات تولیدی سرمایداری جهانی بسوی جامعه سوسیالیستی  نامیده میشد،در تکامل بود، که تاثیر فراوان بالای کشورهای نوبه اسقلال رسیده وروبه انکشاف ، که ارزوی رشد ترقی واجتماعی را به نفع توده های زحمتکش از اینطریق درک مینمودند، مورد پشتبانی قرار میگرفت. کشورهای امپریالیستی بنابر خصلت استثماری و پشتبانی از اپارتاید ،احزاب رادیکال اسلامی ،سیاستهای تجاوزکارانه اسراییل در شرقیمانه ،جنگ ویتنام واشغال مستقیم وغیر مستقیم کشورهای افریقای وعربی  مورد تایید نیروها ی ملی ودموکراتیک کشورهای جهان سوم  قرار نداشت.

مفهوم عدالت اجتماعی ویا برخورد" انصافانه" در مناسبا ت اجتماعی جزو فرهنگ وروان تاریخی مردم مارا تشکیل میدهد  :عدالت وانصاف از لحاظ  عقیدوی جزو ارزشها ومقدسات دینی ومذهبی  بوده که برای مردم ما بیگانکی نه داشت و برهمین اصل بود که جوانان  تحصیلکرده  ،تجدد خواهان ، روحانیون وطنپرست ومذهبیون ملی کرا ودموکراتیک  ازان پشتبانی مینمودند. .

اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان  اگاهانه با دسپلین پذیری با صداقت شفاف وروحیه سرشار هموندی وهمسوگرایی  ایدیالوژیکی واندیشوی براساس اصول قوانین انظباط نامه ، برای اهداف  حزبی خویش حاضر به جانثاری بوده واز هرگونه منافع مادی ومعنوی خویش در مقابل  همدیگر  دریغ نمی ورزیدند. هرنوع امکانات مشروع را به اختیار رفیق همرزم خود قرار میدادند. از وضع زندگی  خانواده گی همدیگر باخبر بوده وهیچ مشکلی را از یکدیگر پنهان نمی نمودند. اما متاسفانه بعداز قیام هفت ثور این خصوصیت ها به فراموشی سپرده شد.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان از خط مشی وتغیر رژیم شاهی به جمهوریت ،که توسط محمد داود بتاریخ 26 سرطان ۱۳۵۲ صورت گرفت پشتبانی نموده وبا ان همکاری خودرا اعلام کرد. دیری نه پاید که بنابر عوامل مختلفی مشی سیاسی ان وارونه شده وارتباطات خودرااز کشور های سوسیالیست که ریشه تاریخی داشت قطع نموده و یکبارگی موضع خویشرا  بسود کشورهای منطقه که جز مهره های کشورهای جهان غرب (امپریالیستی) بود ،تغیر داد. با ایجاد وتحولات تحریک امیز کوشید تا نیروهای دموکراتیک وملی چپ را از جمله حزب دموکراتیک خلق افغانستان را از خوددور و منزوی بسازد. از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان  که در دولت کار مینمودند تصفیه نموده وانها را خانه نشین ساخت. این عمل باعث ان شد تا حزب دموکراتیک خلق افغانستان که درسال۱۳۴۴ به دوشاخه خلق وپرچم انشعاب نموده بود، دوباره وحدت تشکیلاتی وسازمانی  نمایند.  این اقدام  زنگ خطری بود برای دولت وقت ونیروهای راست که در خارج کشور در خاک پاکستان فعالیت ضد دولت جمهوری محمد داوود  با پشتبانی پاکستان  داشتند. ارتجاع داخلی وخارجی دست به دست هم داداند ،تا حزب دموکراتیک خلق افغانستان را تضعیف وانرا از صحنه سیاست د ور سازندو با توطئه ودسایس خایینانه خویش اقدام به ترور  زنده یاد میر اکبر خیبر درسال ۱۳۵۶خورشیدی در شهر کابل گردیدند.و ترور خیبرشهید اغاز تمام بدبختی ها وعوامل خرابکارانه ایکه بعدأ درکشور ما رخ داد، میباشد. در روز انتقال جنازه میراکبرخیبر بسوی شهدای صالحین تظاهرات بزرگ خیابانی  بخاطر محکوم کرذن قتل میر اکبر خیبراز جانب حزب دموکراتیک خلق افغانستان برا انداخته شد و عظمت این همایش دژ استبدادی داوود خان را به لرزه دراورده ود رجهت گرفتاری وزندانی ساختن رهبران الی  تصمیم اعدام انها گردید.  حفیظ الله امین  با بهانه ازادی رهبران، کودتای هفت ثوررا موافقانه ساز ماندهی  کرده ونظام خود کامه محمدداود را سرنگون وقدرت را به حزب دموکراتیک خلق افغانستان  انتقال داد.  باین قیام مسلحانه چهره وسیمای کشور از بنیاد تغیر یافته که باعث بدبختی های بزرگ تاریخی بنابر اشتباهات جبران ناپذیر رهبری حزب دموکراتیک حلق افغانستان در مرحله اول پیروزی قیام هفت ثور که باعث امدن قطعات اتحاد شوروی وقت درافغانستان گردید ،شد. باید گفت درنخستین ماه ها ی قیام هفت ثور گزینه های ا فول حزب دموکراتیک حلق افغانستان بنا بر اقدامات واعمال عجولانه رهبری که خلاف شرایط عینی جامعه سامان یافته بود ، اغاز گردید. شعار های و فرامین وبرخوردهای افرادی چپ وعدم درک دقیق از روان وسطح اگاهی مردم کشور ،خلاف اصول  جهانبینی علمی که بنام " مارکسیزیم ـ لینیزیم"شعار میدادند، بود. جامعه کشورمااز لحاظ  فهم ودرک بیشتر هیچ گونه اماده گی پذیرش بر بنیاد علمی برای تحقق همچو شعارهایکه در ماهیئت مترقی بود، نداشت. بر عکس این شعار ها باعث ایجاد ذهنیتهای ویرانگر علیه نیروهای چپ و عدالت خواه درکشور گردیده است.

با ایجاد شرایط اختناق وترور واغازجنگ ویرانگر  از جانب کشورهای همسایه  به پشتبانی نیروهای مسلح داخل کشور ،فرار مردم از کشور وزندانی شدن نیروهای وطن پرست وا صولی مربوط به حزب دموکراتیک خلق افغانستان وسایر اقشار جامعه، فاصله وشکاف عمیق بین دولت ومردم  بوجود امد ومداخلات مسلحانه با پشتبانی ابزارهای مادی ومعنوی از جانب کشورهای همسایه  وارتجاع بین المللی وکمکهای مستقیم ایالات متحده امریکا وکشورهای عربی  تشدید یافت  .از سوی دیگر شایعات مبنی بر تبانی رهبری  خودکامه حفیظالله امین جنایتکار با  نیروهای ارتجاعی سیاه منطقه وقتل شاد روان نورمحمد تره کی منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان توسط وی ، فضای  بی اعتماد را میان رهبران اتحادشوروی  وافغانستان  بوجود اورد.  اتحادشوروی برای حفظ امنیت سرحدات خویش مطابق موافقات وتقاضاهای قبلی  مبنی بر اعزام قوتهای نظامی برای دفع وتردتجاوزات خارجی{پلانییراکه امریکا وجهان غرب درانوقت تصمیم داشتند بعد از دسمبر ۲۰۱۱ در افغانستان عملی شد} وحفظ استقلال وتمامیت ارضی افغانستان که توسط رهبران  افغانستان بااتحادشوروی صورت گرفته بودتصمیم براعزام عساکر نظامی خود در ۶جدی سال ۱۳۵۸به افغانستان گردید.  با امدن قطعات نظامی شوروی فضای جدید سیاسی و تشکیل دولت وسیع با اشتراک نیروهای ملی  ودموکرات ،ملاها وروحانیون وطن پرست ،تحت رهبری زنده یاد ببرک کارمل منشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان بوجودامد. حزب دموکراتیک خلق افغانستان مطابق به مرام خویش تغیرات کیفی را درعرصه های مختلف بوجود اورد؛ تا زمینه اعتماد میان ملت ودولت دوباره تا مین وجلب شود. براین اساس نهادهای مدنی بر بنیاد اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان  تشکیل شده وتغیرات مثبت وچشمگیر درعرصه اداره دولت ،اعم اجراییه قضاییه ومقننه بوجود امد . سازمانهای اجتماعی اعم از اتحادیه کارگری،زنان جوانان وسایر پیشه ورا ن و اهل خبره فرهنگی وعلمی بوجود امد.  شور بختانه این رویکردهای انسانی وشرافتمند دیر شده بود جنگ اعلام ناشده توسط تمام کشورهای غربی براه انداخته شد وتنظیمهای جهادی  از طرف انهاروز به روز تا دندان مسلح میشدندو جنگ سرد میان دواردوگاه جهانی یعنی اتحاد شوروی و اضلاع متحده امریکا شدد وابعادوسیع را بخود میگرفت. تا اینکه راه حل برای ختم جنگ وتجاوزنیروهای مسلح از جانب همسایگان افغانستان نطر به ابتکار جمهوری دموکراتیک افغانستا ن خروج عساکر شوروی مبنی بر قطع مداخله مسلحانه از جانب همسایه گان وحامیان بین المللی انها، عساکر شوروی دوباره به کشور شان عودت خواهد نمود ،اعلام گردید. که مورد پشتبانی جامعه بین المللی قرار گرفت. این روند ادامه یافت تااینکه با تغیرات رهبری در اتحاد شوروی درراس میحاییل گرباچف وسیاستها جدید سازشکارانه میان غرب وشرق، اتحاد شوروی حاضر شد، تا قطعات خودرا از افغانستان بیرون بکشد. تا اینکه باسبکدوشی زنده یاد ببرکارمل از رهبری حزب در پلینوم هژدهم کمیته مرکزی ح . د.خ.ا وتعین شهید داکتر نجیب به حیث منشی عمومی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ورییس جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان  با اعلام" مشی مصالحه ملی " وامضای همکاری معاهده ژنیو میان افغانستان وپاکستان ، قطعات نظامی اتحاد شوروی از افغانستان دوباره به وطن خویش عودت نمود.

بعد از تغیرات دررهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان وخروج عساکر اتحادشوروی از افغانستان دودسته گی واختلاف درونی درمیان اعضای حزب برای انصراف از قدرت بدون بادرنطرداشت اشتراک حزب دموکراتیک خلق افغانستان در دولت اینده  دلسردی میان اعضای حزب زیاد شده وحلقات وگروپهای مختلفی دردرون حزب  بوجود آمد.

ادامه دارد.....

 دیدگاه ـ بامداد۱۳/۴ـ ۲۹۱۲