درنگی بر یکی از مسایلی مبرم فرهنگی کشور :

 

محمد ولی

 

از تبعات نامیمون اشعال بیست ساله افغانستان یکی هم‌هجوم فرهنگی عده ای از کشورها در مطبوعات صوتی ، تصویری و نوشتاریست . عده ای از مقلدین فکر میکنند عاریت گیری برخی نام ها ، کلمات و مصطلحات غیرمعمول در زبان فارسی دری مایه بلند قامتی ادبی و فهم ‌ایشان میباشد . در بسا موارد زبان هنری و شعری ما زبان ترجمه شده بوده است ( از کوچه صدای سبز گیتار آمد ) چنین مصرع یا جمله اصلآ در زبان دری معمول نبوده ، خوشایند و دلنشین هم‌ نمی باشد .

متاسفانه بر خی شبکه های تلویزیونی مزدور در ترویج این چنین کلمات نقش منفی بلند بازی کرده اند ( دادستان کل ، پرونده و ده ها نام های دیگر) چیزهای تحمیل شده در ژورنالیزم بیست سال اخیر بوده است در حالیکه نه در قانون اساسی، ونه در مکاتبات رسمی دولتی معمول نبوده و مورد استعمال نداشته اند .

ازجمله کشورهای که دراین هجوم فرهنگی دست بالاتر داشته است ایران است . ایرانی که همه مشاهیر ، دانشمندان و سخنسرایان فارسی زبان افغانستان را جز مفاخر ادبی و تاریخی خود میدانند مثل مولانای بزرگ که محل زاد وولدش سرزمین خراسان ( ولایت بلخ است ) را از خود میدانند و سید جماللدین افغان را اسد آبادی ایرانی میگویند .

دراین جدال فرهنگی واقعآ افعانها عقب مانده اند زیرا آنقدر که محققین و دانشمندان ایرانی در باره اثار و کلام‌ دانشمندان افغانی تحقیق نموده اند افغانها انجام نداده اند. بیست سال قبل ویدیویی را از یک سیمینار افغانها در استرالیا که جوانان ایرانی هم شرکت داشتند دیدم دو دانشمند افغانی مرحوم دکتور روان فرهادی و مرحوم پوهاند دکتورعبدالاحمد جاوید از سخنرانان این سیمینار بودند حین بحث روی مفاخر ادبی افغانها در برابر ایرانی های شرکت کننده با پرخاش میگفتند مولانا از افغانستان است یک جوان ایرانی برخاست و گفت خوب این مولانا از شما ولی بگویید در مورد آثار مولانای تان چه مقدار تحقیق کرده اید و آثار نگاشته اید با تحققیات گسترده و وسیعی که ایرانی ها انجام داده اند این غنای ادبی و عرفانی بیشتر به ما تعلق میگیرد یا به شما ؟ هردو دانمشند افغانی سکوت کردند یا نخواستند جواب بگویند .

دولت های افغانستان از لحاظ تحقیقات و نویسنده گی توجهی به غنایم فرهنگی و علمی سرزمین ما نداشته اند و آزاد گذاشته اند تا این غنایم به تاراج فرهنگی ایرانیان برود .

در نوشته ای برخی محترمین افغانی دیده میشود که در کنار نامهای دوازده گانه سال که از قرنها در زبان ما معمول بوده نام ایرانی همان ماه را نیز مینویسند مانند اردیبهشت ، مهرگان وغیره .گرچه از لحاظ ادبیات و نگارش متون تفاوتهای زیادی در میان نیست اما ترویج کلمات و نامهای که در زبان فارسی دری وجود دارد از گویش ایرانی به افغانی هیچگونه افتخار ندارد جز خود نمایی ایران گرایانه و بیگانه سازی داشته های خودی .

مثال ؛

هفتصد سال قبل از امروز نام ماه های سال افغانی در شعر و ادب ایرانی مروج بوده اما حالا چرا سر قافله دور داده میشود .

مرحوم محمود شبستر ی که از جمله عرفای دانشمند و صاحب اثر ( گلشن راز ) است ، مجموعه شعری ان یکهزار و یکصد بیت را حتوا میکند ، تفکر توحید وجودی را درین یکهزار و یکصد بیت بسیار زیبا و به سبک خاص خودش با طرح سوال ، ارایه جواب و آوردن مثال بیان میدارد هفتصد سال قبل از امروز ذکر بروج سال در اثر شان چنین است :

به هر روز وشبی این چرخ اعظم

کند دور نمای گرد عالم

وزو افلاک دیگر هم ‌بدین سان

به چرخ اندر همی باشند گردان

ولی بر عکس دور چرخ اطلس

همی گردند این هشت مقوس

معدل کرسی ذات البروج است

که انرا نه تفاوت نه خروج است

حمل با ثور و با جوزا و خرچنگ

برو بر همچو شیر و خوشه اونگ

اگر میزان و عقرب پس کمان است

زجدی و دلو و حوت انجا نشان است

زحل را جدی و دلو و مشتری باز

به قوس حوت کرد انجام و آعاز

حمل با عقرب امد جای بهرام‌

اسد خورشید را شد جای ارام

چو زهره ثور و میزان ساخت گوشه

عطارد رفت در جوزا و خوشه

قمر خرچنگ را هم جنس خود دید

ذنب چون راس شد یک‌عقده بگزید .

 

این شیخ بزرگوار عمر کوتاه ۳۳ ساله داشتند ، گلشن ‌راز این بزرگوار را چند دانشمند دیگر منجمله محمد لاهیجی شرح کرده اند .

ما و ایرانیان در غناهای فرهنگی و ادبی و عرفانی مشترکات زیاد داریم ، اما روان عظمت طلبانه و منش خود خواهانه آنان روی مشترکات را می پوشاند و میخواهند انچه در ادب فارسی دری بوده است همه از ایشان اند که دور از انصاف میباشد . افغان های ایران گرای ما نباید وسیله ترویج عظمت طلبی و خود منشی بیگانه گردند.

 

( گزینش عنوان از بامداد )

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۵/ ۲۳ـ ۲۹۰۵

Copyright ©bamdaad 2023