ایران ، عربستان و مساله گردش به شرق

 

سفر رییس جمهور چین به عربستان سعودی و استقبال کم سابقه رهبران این کشور از وی و همچنین امضای قرارداد سرمایه گذاری ۳۰ میلیارد دلاری چین در عربستان اهمیتی تاریخی داشت. در ایران کسانی که قبلا پیشنهاد سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران را « مخاطره » و تبدیل شدن ایران به مستعمره چین معرفی می کردند و اجازه آن را ندادند، ابتدا سرمایه گذاری ۳۰ میلیاردی چین درعربستان را به معنای دور زدن ایران و سپس با امضای بیانیه ای که در آن از حل مسالمت آمیز اختلاف های ایران با امارت بر سر جزایر ایرانی خلیج فارس سخن گفته شده بود به معنای خیانت تفسیر کردند.

اردوگاه موسوم به اصلاح طلب که در گذشته مخالف سرسخت سرمایه گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چین در ایران بود و اصولگرایانی که در مدیریت ها دربرابر آن کار شکنی می کنند هر دو هم وابستگی خود به مافیاها و الیگارش ها و هم عقب مانده گی مطلق خود از واقعیت های جهان را در نوع برخورد با چین نشان دادند. ما در گذشته هم در راه توده نوشتیم که گردش به شرق یک روند عینی تاریخی است که همه کشورها را از درون و بیرون به مدار خود خواهد کشاند و به مرز اصلی میان جریانات سیاسی تبدیل خواهد شد. پیوستن حکام عربستان و امارات و شیخ نشین های خلیج فارس که گفته می شد عقب مانده هستند به این روند و واکنشی که در داخل ایران علیه چین به راه افتاد درستی این نظر را تایید کرد. اکنون گرایش به شرق هم می رود که به یک روند جهانی تبدیل شود و هم به معیار مرزبندی جریان های سیاسی داخلی درهرکشور.

غربگرایان و غرب شیفته گان ایرانی نشان دادند که سطح درکشان از جهان حتا از شیوخ خلیج فارس هم عقب مانده تر است. حتا اینها هم فهمیده اند که امریکا و غرب رو به افول است و آنها هنوز نفهمیده اند. مشکل شان هم فقط نفهمیدن نیست، منافع شخصی و خصوصی و حساب های بانکی و فک و فامیل و اعضای خانواده آنها در غرب و وابسته گی های آنها به مافیاهای اقتصادی و دست و دلبازی های اتاق بازرگانی طوری بر آنها تاثیر گذاشته که نمی توانند واقعیت های بدیهی جهان را هم ببینند و بفهمند. از بی اعتنایی مطلق آنها به منافع ملی ایران سخن نمی گوییم.

با اینحال هم جنجالی که درست کرده اند و هم کاخی که روی آن برپا کرده اند پوشالی است و بزودی همه آن فرو می ریزد. تنها کشورهایی در جهان که سرمایه دارند و حاضرند در ایران سرمایه گذاری کنند کشورهای شرق و از جمله چین و روسیه هستند. کشورهای غربی نه سرمایه ای دیگر دارند و نه اصلا اراده ای برای سرمایه گذاری در ایران. انها یک ایران ضعیف و تجزیه شده می خواهند. بنابراین رهبری ایران اگر کشوری ضعیف و تجزیه شده نمی خواهد ناگزیر است که با چین و روسیه و مشابه آنها کار کند. همه داد و قال های رسانه های داخلی هم جز به تاخیر انداختن این همکاری ها و محروم کردن ایران از دستاوردهای آن نتیجه ای نخواهد داد.

گسترش روابط چین با عربستان و کشورهای خلیج فارس به سود ایران است زیرا موجب خروج و ضعیف شدن امریکا در منطقه خواهد شد و هرچه امریکا در منطقه ضعیف تر شود امنیت ایران بیشتر خواهد شد. عصبانیت چین ستیزان ایرانی هم از این سفر درست به همین دلیل است. آنها با معرفی کردن امریکا بعنوان قدرقدرت و ترساندن مردم از این قدرت می خواهند منافع خود را که درابطه با غرب و حاکمیت دلار است به جای منافع ملی جا بزنند. بنابراین آنها که ملی و ایرانی فکر می کنند از سفر رییس جمهور چین به کشورهای عرب خلیج فارس و دستاوردهای آن بسیار خشنود هستند و آن را گامی در راه تنش زدایی در منطقه و بهبود روابط ایران با کشورهای عربی می دانند که یک نیاز ملی و منطقه ای است.

ولی سفر رییس جمهور چین به عربستان نشان داد که رهبران چین و همه کشورهای دنیا منتظر نمی مانند. حکومت ایران باید تصمیم خود را بگیرد. یعنی باید به دودوزه بازی خاتمه دهد. با همان قاطعیتی که مخالفان روابط ایران با چین و روسیه و شرق سخن می گویند با همان قاطعیت باید از این روابط دفاع کند و میدان را برای حامیان روابط با شرق که تعداد آنها کم نیست و استدلال های آنها از استدلالهای مخالفان این روابط به مراتب مستحکم تر است باز کند. هر زمان که چنین تصمیمی گرفته شد و با همان قاطعیت از این روابط دفاع شد این هجوم تبلیغاتی ضد ملی علیه چین و روسیه و شرق مانند برف در خنکای بهاری آب خواهد شد. زمان بازی های دوگانه به پایان خود رسیده است.

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۲ـ ۱۶۱۲

Copyright ©bamdaad 2022