دیورند فکتور بی ثباتی و تباهی افغانستان ، راه حل چیست؟

 عبدالاحمد فیض

به گواهی تاریخ ازبدوی خلقت تصنعی کشوری درپیرامون افغانستان بنام پاکستان در(١٩٤٧) که وارث استعمارخوانده میشود، اراضی جداشده از بدنه افغانستان دردوران شگوفایی استعماربریتانوی درمحراق پالیسی وسیاست خارجی پاکستان قرارگرفت وطراحان دکتورین سیاست خارجی این کشورکه ازماهیت ایدولوژیک وعظمت طلبانه این مخلوق جدید مایه میگرفت، دیورند را دربسترمعادلات منطقوی خود قرارداده و باعث شد تا داعیه دیورند خواهی افغانستان حتا فزونترنسبت به هند درکانون استراتیژی خرابکارانه اسلام آباد قرارگیرد و انگیزه این طرز رفتار نیزمبرهن است، زیرا هرگاه دیورند بمثابه پدیده نامشروع و استعماری وجود خارجی نداشته باشد، کشوری بنام پاکستان نیز درمعرض اضمحلال قرارخواهد گرفت.

درمورد سابقه تاریخی دیورند بمثابه یک معامله استعماری، تحمیلی ونامشروع دیدگاه ها وتیوری های متعدد موافق ومخالف از بدوی ایجاد درسال (١٨٩٣) ازجانب محققین، مورخین و پژوهشگران داخلی و بین المللی مطرح گردیده است، هکذا نظام های سیاسی ودولت های حاکم درافغانستان حد اقل دریک قرن اخیر، اکثرأ با بازی با جملات و احساسات عامه ، مبنی بردیورند خواهی موقف عملی به منظور رهیابی وحل جامع و حقوقی این معضل تاریخی وخونین اتخاذ ننموده وچنین رویکرد که ازعدم توانایی های سیاسی، ضعف حاکمیت ، نبود دولتهای قدرتمند ملی افغانستان عمدتأ ناشی میگردد، دیورند در امتداد تاریخ و بویژه در چهاردهه پسین به جهنم افغانها و به فکتور دخالت و تجاوز مستمر از آن سوی دیورند مبدل ومسلم است که مردم افغانستان بهای سنگینی را متحمل شده و کماکان کفاره سیاستگذاری های واهی و نادرست زمامداران حاکم را درقبال دیورند خواهی خواهند پرداخت.

بعد ازحاکم شدن امارت اسلامی طالبان که به داشتن مناسبات تنگاتنگ با نهادهای قدرتمند حاکم در پاکستان و بویژه اداره نظامی آنکشورمتهم است، روند حصارکشی در امتداد نوار دیورند که چند سال قبل از سوی اداره استخبارات نظامی پاکستان تحت پوشش ایجاد موانع در برابر عبورو مرورگروه های دهشت افگن بیشترینه در داخل قلمرو افغانستان بنا یافته بود، با سواستفاده از فضای سیاسی بوجود آمده وبحران انسانی ناشی از تحریم اقتصادی افغانستان، دراین مقطع حساس زمانی تسریع گردیده که با واکنش شدید مقامات دولت طالبان و مردم افغانستان قرارگرفته و نظریات متفاوت و متناقضی ازجانب کانون های روشنفکری و صاحب نظران دراین خصوص تعاطی گردیده است، پرسش بنیادی این است که آیا داعیه دیورند خواهی طرفین اسلام آباد- کابل، کدام عادلانه و مشروع است وچه میکانیزم حقوقی درزمینه وجود دارد ودرنهایت راه مداوای این غده سرطانی چگونه است؟

درحقوق بین المللی مدرن هیچ معیاری وجود ندارد که میراث های ننگین بازمانده استعمارکهن را با بازی به سرنوشت وآزادی ملل، مشروعیت دهد، موقفگیری سازمان ملل متحد مبنی بر شناسائی ومشروعیت بخشیدن مرزهای بین المللی جدید بعد از فروپاشی استعمار وشکست فاشیزم به هیچ دلیلی عامل شناسایی کانون های موجود تشنج ناشی از وجود سرزمین های جدا شده از دامان جغرافیای اصلی که باعث جدایی خلق ها میگردد، شده نمیتواند، لذا به پندارم اصل حاکم در اوضاع کنونی دنیای معاصر، اصل حق تعین سرنوشت خواهد بود، بنابر این در پرتو این اصل خدشه ناپذیر بین المللی، خلق های آنطرف دیورند که ترکیبی از قبایل گوناگون بوده واز منظرتاریخی وارثان افغان های است که امضای معاهده استعماری بریتانیا با امیر وقت افغانستان ،عبدالرحمن خان، آنها را از وطن پدری و اقوام منسوب به آنها جدا نموده است، با توجه به معیارهای حقوقی جهانی، این دولت پاکستان نخواهند بود تا خلق های آنطرف دیورند را بمثابه شهروندان درجه دوم ناگزیر بدان سازند تا حاکمیت شانرا بدون خود مختاری و آزادی پذیرفته و یا افغانستان با مطرح نمودن عنعنوی داعیه خلق های پشتون، ساکنان قبایل را متقاعد بدان سازد تا خویش را افغان خوانده ودر راستای الحاق دوباره به خواست کابل لبیک گویند.

طوریکه خاطرنشان گردید، حل بنیادی دیورند با عبور ازیک پروسیدور حقوقی تحت حکمیت ملل متحد ودر روشنای میثاق های بین المللی و بخصوص پرنسیپ حق تعین سرنوشت ممکن خواهد شد، فقط خلق های ساکن در آنسوی دیورند در مناطق قبایلی تحت نظر نهادهای بین المللی حق دارند و باید بتوانند به این مشکلات تاریخی غلبه نمایند ، خلق های ساکن درآنسوی نوار حق دارند که با مراجعه به رفراندوم، نسبت به سرنوشت شان تصمیم گیری نمایند ، که تحت حاکمیت پاکستان کماکان ادامه دهند، بمثابه یک دولت خود مختاربا آزادی های داخلی تبارزنمایند ویا ازتمایل شان برای الحاق مجدد و تاریخی به وطن اجدادی شان اطمینان دهند.

فلهذا ساده لوحانه بوده وخواهد بود که ما در اینجا درکابل برسرموضوع دیورند وسرنوشت مردمان آنسوی دیورند، ازسالیان متمادی به سرهم میکوبیم، اتحاد وهمبستگی داخلی را خدشه دار وبه تداوم سیاست های مغرضانه ودشمنی های کشورهای پیرامون دامن میزنیم، درحالیکه در واقع حقوق حقه مردمان آنطرف دیورند را خود درنظر نگرفته و نیات اصلی کتله های میلیونی را بنام برادران قبایلی بدرستی درک نکرده ایم که آیا دریک برهه سرنوشت ساز واقعاْ خلق های برادر درکنار دولت و مردم افغانستان بمثابه هموطنان اصلی ومیهن آبایی خواهند ایستاد، که بوضوح درهاله ابهام قرار داشته و برگه برنده را به اطمینان نمیتوان در میان این همه بلی و چراها، آنهم با بذل توجه به این واقعیت که حتا زعمای سیاسی خلق های آنطرف هرگز آزادغام صحبت نکرده بلکه بیشترینه روی خودمختاری  های داخلی تمرکزنموده اند، دراختیارنه خواهیم داشت.

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۲ـ ۱۱۰۱

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2022