تیرمــاه خــونیــن

محمد ولی

رنگ زرد ، رنگ طبعیت در فصل ‌خزان است اما در افغانستان این رنگ با خون کشته شده گان گلگون گردیده است .

چه می شد اگر اولاد آدم بخون یکدیگر تشنه نمی بود ، انسان ها همدیگر را بخاطر تفاوت رنگ ، نژاد وعقیده نمی کشتند ؟ چه می شد اگر عاطفه جای غضب وترحم جای خشونت را می گرفت ؟

با تاسف جنگ جزتاریخ بشر است ، از ابیل و قابیل تا امروز همدگیر را میکشند ولی میگویند خون ناحق حرام است اما اگرغیر را کشتی غازی میشوی ، اگر مخالف را کشتی کامروای تفکر وحکمروای اوامرت میگردی .

بکش تا کشته نشوی و خود زنده بمانی .

افغانستان در همین ورطه خونین تاریخ گیر مانده است که انجام آن ناپیداست .

اقدام به تعاملات سیاسی باید نوید تخفبف خونریزی ودرنهایت قطع آنرا میداد اما خلاف امیدها باعث تشدید کم سابقه آن گردید . سرخط هر سرویس خبری گزارش ازجان باختن مردم است چه ازاین طرف جنگ یا ازآن طرف جنگ که هردو از یک خطه اند ومدعی حفاظت از خاک و وطن میباشند ( ظاهر حرف چنین است ) این دو مدعی چنان همدیگر را و مردم را میکشند که گویی روی میراث تقسیم ناشده از سرحد مفاهمه گذشته اند وباید یک جانب را نابود سازند تا مالک یگانه این میراث گردند .

چهار فصل این وطن خونین است اما خزان خونین امسال حاصل موافقتنامه ایست که مدعیان جهاد راه حق آنرا با کفرستان منکر از اسلام امضا کرده اند وبرای تحقق وتطبیق آن ترور میکنند ، انفجار میدهند ، در جبهات میکشند وبر خانه ها راکت وهاوان میریزند . درین جنگ کور نه پیر در امان است ونه جوان وطفل خون همه مباح است تا موافقتنامه عملی گردد ، گویا مرحله اول جهاد که علیه عسکر امریکا بود خاتمه یافته مرحله دوم آن برای تحقق موافقتنامه ادامه می یابد .

درهرکیش و اندیشه گفته میشود جنگ تابع قانون باشد با کسی بجنگید که با شما می جنگد ، آنانیکه شامل جنگ نیستند مصوونیت شانرا رعایت کنید ، اما این جنگ که آنرا جهاد خوانده اند در قید هیچ قاعده وقانونی نیست ، قاعده  آن کشتن است . هر انکه پیش آید بکش ، نه دوست معلوم است ونه دشمن ، نه ملکی تفکیک میشود ونه نظامی ، هدف یک چیز است قتل و ویرانی تا رسیدن به قدرت آن هم از مسیر تفاهم با امریکا وعبور ازتصفیه خانه های اسلام اباد .

 

اینجا ریختن خون انسان سهل ترازهرعمل دیگراست . قدرت ها در بیرون تصمیم میگیرند تا مسیر بعدی جنگ را معین سازند. آغاز گر، سازمانده و مشوق جنگ ( پاکستان ) توصیه میکند که طرفین جنگ با هم صلح کنند ، جنگ راه حل نیست زیرا او مطمین است که در برد جنگ دست بالا دارد .این هم ازجمله همان توصیه های شیطانیست که چهل سال قبل زیر نام جهاد علیه کفر، سر کرده گان خریداری شده استخبارات ا ش را موعظه مینمود ولی برخی ازآنها حالا معترف اند که نادانسته در دام جهاد سیا.و آی.اس.آی. افتیدند و وسیله پیشبرد اهداف ابلیس جهان ومنطقه شدند .

اگر پاکستان به این توصیه اش صادق است بدون انکار واختفا ابزارجنگی اش آنها رامجبور به ترک کشتار سازد ، امریکای حامی و مشوق جنگ وهمدست پاکستان که سیاستمدارانش در کتابها ، رساله ها ، مقاله ها و مصاحبه ها بارها جنگ چهل ساله افغانستان را جنگ برای خود وجنگ برای آزادی تبلیغ میکردند وتا پیاده شدن عساکر شان دراین سرزمین در آن دخیل بودند دست از توطیه بردارند ، حالا که ظاهرآ میخواهند پای شآنرا ازلجن ناشی از کثافات زایده خود شان بیرون کنند بر دست پرورده گان چهل ساله شان فشار بیاورند تا بر کشتار مردم خاتمه دهند ، به حقیقت صلح تن دهند ودر یک حاکمیت واحد شرکت ورزند .اما نه امریکا و نه پاکستان ونه ابزار دستی آنها در پی چنین عمل انسانی نیستند زیرا اهداف دورنمایی شان از طرق صلح و آشتی برآورده نمیشود .

وقتی امریکا به اشغال پرداخت بنام دموکراسی وحقوق بشر ازهوا و زمین حمله کرد بسیار کشت و زیاد ویران نمود حالا که بر میگردد رندانه میگوید پولیس جهانی برای تطبیق این دو ادعا نسیت .

وقتی به اینجا حمله نمود مشتی از آدمکشان ، جنگاوران ، مفسدین ، وطنفروشان وسوداگران دین وگروی داران قوم وسمت و زبان را با جمیع خصایل حضیضه شان بحیث بزرگان خود ساخته وسیاستگران خود پرداخته دورش جمع کرد و وسیله تطبیق حاکمیت و قدرت خود ساخت وبر آنها قرارداده ها و پیمانهای اسارت باررا امضا نمود اما حالا به نوحه ونوای شان گوش نداده پا به رکاب فرار است .چه عجب افتضاحی دامنگیر جنگ افروزان وتجاوزگران و پیشخدمتان داخلی شان شده است که همه در فکر جمعبندی مال ومنال خویش اند نه در اندیشه کشور ومردم این سرزمین .

جامعه افغانی جامعه خالص جهادی و طالبی نبوده است انسانهای این مرز و بوم ابرو، عزت وغرور داشتند و چون ملت واحد در کنارهم با مشترکات فرهنگی ، مادی ومعنوی می زیستند ، اما شما زنده گی چهل ساله شآنرا تابع جنگ ، همدیگر کشی ، فقر ، غربت و پریشان حالی روحی و جسمی ساختید ، همه ارزشهای آنرا تابع بی ارزشی های وارداتی خود نمودید وهویت  آنرا درگیر خصومت و انواع تناقضات کردید ، چه چیزی از شما باقی می ماند ؟ بنیاد گرایی وهمزاد  آن تروریزم ، وطن سوخته ، وسرزمین آشفته وملت پراگنده ، قدرت های جبار حلی نه ملی و سراسر وطنی و صاحب احساس بشری .

اما اگر مردم بیدار شود و قبول کند که برخی تفاوتها در نقاط نظرها را گرچه قدیمی و خشن شده است درهمین موقع خاص که موجودیت وعدم موجودیت همه اقوام وملیتها درخطر نا بودی است کنار بگذارند و برای حفظ سلامتی خود به خشونت ها واختلافات ها پشت پا زده برای دفع خطر با هم یکی شوند میتوانند بر مصایب وارده غالب آیند وطن شانرا نگهدارند وازعزت و ابروی خویش دفاع نمایند .اما حیف که ملت را بحال خود نمی گذارند ، محتاج و ناتوانش ساخته اند ، دارایی اش رامیبرند وخودش را مرهون وممنون دالرهای بدست آورده ازخودش میسازند .

حیف این ملت وحیف جوانان این کشور که گل  آرزوهایشان خزان عمر را نادیده در بهار جوانی پرپر میگرد .

گوسفندی برد این گرگ مزورهمه روز

گوسفندان دگـر خیره در او  می نگرند

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ  ۱/ ۲۰ـ ۱۷۱۱

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020