افغانستان قربانی جنگ سرد یا موقعیت جیواستراتیژیک اش بوده است ؟

محمد ولی

این سرزمین کوهستانی محاط به خشکه جبرآ در تعاملات میان کشورها کشانیده شده است و گرنه به حیث منطقه کمتر شامل شده در مناسبات میان امپراتوری ها به شکل تجرید شده دراین گوشه آسیا باقی می ماند .

تاسیس امپراتوری هند برتانوی درحاشیه شرقی و جنوبی افغانستان و رقابت کشورهای اروپایی با انگلیس توجه کشورگشایان را به این سرزمین معطوف گردانید . اگر رقبای اروپایی انگلیس میخواستند ازمسیر خشکه به هند برسند باید همین سرزمین را که  آخرین مقطع سرحدی با هند برتانوی بود عبور میکردند .

ناپلیون نماینده ای بدربار شاه زمان فرستاد تا توافق کند که عسکر فرانسه با قوت های جنگی شاه یکجا شده برهند برتانوی حمله ور شوند،  اما شاه با آن موافقت نکرد ونماینده ناپلیون طی گزارشی نگاشت که عبور از منطقه کوهستانی فاقد راه ها وسرک ها وپل ها ومردم سخت جنگنده کار آسان نیست قوت های فرانسه پیش از رسیدن به هند دراینجا خسته و زار شده توان مقابله با انگلیس را ازدست میدهند .

در رقابت روسیه تزاری وهند برتانوی همین سرزمین پهنه عملی سازی پالیسی سه گانه انگلیس ( سیاست پیشروی ، سیاست سرحدات علمی وسیاست عقب نشینی ) بود . طبق سیاست پیشروی انگلیس باید تا کناره های آمو شتافته ، آسیای میانه را هدف قرار میداد . سیاست سرحدات علمی پیشروی انگلیس تا کوه های سلیمان را دربرمیگرفت و سیاست عقب نشینی چنین بود که قوت های انگلیس سواحل دریای سند را استحکام بندی کنند تا در برابر حملات احتمالی روسیه مقاومت صورت گیرد .

روس ها برای جلوگیری از نفوذ انگلیس تا شمال سواحل آمو تاختند ودر آنجا متوقف گردیدند .

دو امیر افغانستان یکی امیر دوست محمد خان و دیگری امیر شیرعلیخان دراوج این رقابت خواستند سلطنت شانرا با داشتن مناسبات باهردو امپراتوری مصوون سازند ، هر دوامیر هیات دیپلوماتیک ماسکو را به دربار پذیرفتند که باعث خشم انگلیس شد. امیر دوست محمد تاب مقاومت نیاورده به انگلیس تسلیم ومقیم هند گردید اما امیر شیرعلیخان به امید کمک موهوم روسیه به مزارشریف رفت و در همانجا درگذشت .

روی همین رقابت ها دولت انگلیس معاهداتی را بر شاهان افغانی تحمیل کرد که قطعاتی از خاک آنرا بخود ملحق ساخته در ظرف ۵۵ سال پلان جدا سازی خاک ها از افغانستان را تکمیل کرد ( معاهده ۱۸۳۸ میان شاه شجاع ، نماینده انگلیس و رنجیت سنگه ، معاهده ۱۸۵۵ جمرود میان امیر دوست محمد و سرجان لارنی حاکم انگلیس در لاهور ، معاهده ۱۸۷۹ گندمک میان امیر محمد یعقوب و جانب انگلیس ومعاهده ۱۸۹۳ دیورند میان امیر عبدالرحمن وسر تیمور دیورند .)

برطبق هر چهار معاهده سرزمین های که حالا به آنطرف خط دیورند قرار دارد از بدنه افغانستان جدا گردید .

با استرداد استقلال افغانستان مدت ده سال دولت انگلیس در پی توطیه ودسیسه با اجرای تبلیغات علیه دولت مستقل بود تا اینکه باعث سقوط  آن شد ودستاورد های ده ساله کشور را در آتش اغتشاش سقوی ازبین برد .

جدا سازی پی در پی سرزمین ها ونابود سازی دستاورد ده ساله رژیم امانی یکجا با قتل وکشتار امانیست ها و تحول طلبان و اجرای ده ها نوع بی ناموسی وتجاوز وکشتار علیه مردم کابل درآن وقت قربانی های روشن در تاریخ کشور است که بر آن تحمیل گردیده است ، درآن وقت ها عامل کمونیسم وجود نداشت تا انگلستان بر اجرای این همچوجفاها در حق مردم افعانستان خود را حق به جانب نشان می داد وعده ای از واقعه نگاران وتحلیل گران همه گناه ها را همانند امروز از دوش انگلیس برداشته بردوش جانب افغانی و روسی می انداخت.

رقابت های روسیه و انگلیس به اثر معاهده ۱۹۰۷ میلادی میان دو کشور به پایان رسیده تقسیم مناطق نفوذ عملی شده بود اما انگلیس از سر افغان ها دست بردار نشده تا چپه گردانی های اغتشاش سقوی دست از تخریب برنداشت.

با جانشینی امریکا برمسند استعمار جهانی آن کشور درمورد افغانستان روی همان خطی حرکت میکرد که انگلستان می نمود .

در جریان جنگ سرد ،عدم انسلاک به حیث یک جنبش جدید میان دو ابر قدرت ظاهر شد و افغانستان عضو آن گردید ، امریکا از سرسخت ترین مخالفان این جنبش بود و آنرا بد اخلاقی تعریف میکرد . سردار محمد داود صدراعظم وقت افغانستان را که از جمله شرکت کننده گان کنفرانس بلگراد این جنبش بود شهزاده سرخ خطاب میکرد .

در فضای آن وقت با درنظر داشت بیداری روشنفکران افغانستان و اگهی از تحولات جهان ، جنبش چپ در کشور سربلند کرد وح.د.خ.ا درمیان سایر تشکلات سیاسی وقت با پیشتازی بیشتر در مراکز علمی ، مکاتب و پوهنتون ، استفاده از تربیون پارلمان ونشرات اخباری نفوذ نمود .

این حزب مبارزه علیه هرنوع ستم ملی و طبقاتی را خط مشی خود اعلان کرد و توانست بحیث یک جنبش مطرح در سطح منطقه شناخته شود .

در تغیر رژیم شاهی به جمهوری حزب امید تحولات بیشتر به نفع دموکراسی و بهبود زنده گی مردم داشت وبه دفاع ازآن برخاست وخوب دفاع کرد .

پاکستان ،امریکا وایران این تحول را همچون دوران تحول امانی زیر ضربات تبلیغاتی ، مداخلات نظامی وفشارهای دیپلوماتیک قرار دادند .

پاکستان برهان الدین ربانی ،گلبدین حکمتیار و احمد شاه مسعود را به جنگ علیه افغانستان گماشته اقدام به کودتاها کرد اما ناکام شد.

سیاست جمهوری افغانستان به این فشارها  آهسته آهسته از مسیر پیش گرفته شده رو به انحراف گذاشت ، فشار بر نیروهای تحول طلب شدت گرفت تا حدی که حزب برای گم کردن رد پای رژیم موقتآ خود را منحل اعلان نمود اما عمال رژیم از تعمیل فشار تا سرحد پیشبنی امحای فزیکی رهبران آن دستبردار نبود .

تمام فعالیت های جنگی ، استخباراتی و سیاسی امریکا از طریق نظامیان پاکستان و رژیم شاهی ایران برای آن راه می افتید تا رژیم جمهوری را تضعیف نموده روابط  آنرا با ماسکو برهم بزنند .پاکستان لشکر ۵ هزار نفری جنگی را توسط سه شخص ذکر شده دربالا تشکیل و آنها به حملات آغاز کردند ، ایران با وعده دروغین دادن دو میلیارد دالر به افغانستان که آنرا نداد داود خان را فریب داده مناسبات آن با ماسکو سرد گردید .

با به قدرت رسیدن ح.د.خ.ا. بر شدت عملیات امریکا و پاکستان افزوده شد وکمک های مخفی امریکا به جنگجویان مقیم پاکستان آغاز گردید ، چند سناتور امریکایی گفتند امریکا باید انتقام سکست در ویتنام را ازروسها در افغانستان بگیرد .

امروز بسا ازجهادی ها میگویند جنگ ما جهاد نبود جنگ میان امریکا و شوروی بود . وقتی امریکا ازآن طرف ابحار با فاصله های هزاران کیلومتردر  افغانستان منافعش را اعلان میکرد غیرمعمول بود که شوروی وقت ازآن طرف دریای آمو در سرحدات جنوبی اش چنین چیزی را ازنظر دور دارد .

چریان حوادث آنوقت گذشت ، همان شوروی حامی ح .د.خ.ا. حامی جهادی ها شد ربانی وهیات اش را به ماسکو دعوت کرد و پذیرفت که دست از حمایت رژیم افغانستان بردارد واز آمدن آنها در قدرت حمایت کند . آنها  آمدند حمایت شوروی را با خود داشتند ولی وطن خود را ویران و مردم خود را کشتند تا اینکه امریکا ومتحدین اش کشور را شغال نمودند و۲۰ سال است که درآن خون می ریزند .

حالا که سی سال از ختم جنگ سرد سپری میشود سیاست در مورد افغانستان تغیر نکرده خونین تر شده است .

قوتهای ناتو امریکا در زمان جنگ سرد به افغانستان پیاده نشده بود ، بمباردمان ها توسط  آنها صورت نمی گرفت ، امریکا مادر بمب را پرتاب نمی کرد ورودرو با افغان ها نمی جنگید ، درخانه های مردم داخل نمی شد اما حالا که جنگ سرد نیست امریکا و متحدینش بر این کشور مسلط شده اند ، اسباب و لوازم جنگی ، تبلیغی ، سیاسی و استخباراتی افغانی اش با او یکجا حکومت میکند .

جنگ سرد چه شد ؟

رقابت دو سیستم متضاد جهانی در کجا ماند ؟

بقایای ح.د.خ.ا. در کجای قدرت است که هنوز این کشور ازقربانی دهی و قربانی شدن رهایی نمی یابد و از سال ۱۸۳۸ ازبرش خاک هایش تا دوام حوادث جنگی جاری قربانی میدهد .

بسا چیزها تغیر کرده سبستم جهانی سوسیالیستی وجود ندارد ، امریکا یکه تاز میدان است، اما افکار جنگ سرد هنوز درنوشته ها و تحلیل های عده ای ته نشین مانده برای پرده پوشی اعمال جنگ افروزان  داخلی وخارجی بکار گرفته میشود و بر بنیاد همان طرح های کهنه سی سال قبل بارملامتی همه فجایع جاری را از دوش عاملین آن دور می سازند .

عده ای از وابسته گان دیروز ح.د.خ.ا. هم با « مود  » زمانه، لوکس نویسی و تظاهر به جدید خیالی به سی سال گذشته بر میگردند خود و حزب مربوطه را به باد اتهام های ناروا و ناوارد میگیرند .نمی اندیشند که این هم نوعی برایت دهی تجاوز ، جنگ ، اسغال ومصایب ناشی از آن میباشد .

افغانستان قربانی موقعیت جیو استراتیژیک است و ادامه هم میبابد که درکنار آن منابع طبیعی واستراتیژی های جدید امریکا بر شدت حالات می افزاید .

 

 

بامـداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۰ـ ۰۸۰۹

 

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

 Copyright ©bamdaad 2020