ازتاریخ آموختن وبه آن سرزدن ارتجاعی نیست!

رستمی

هفت ثوریک پدیده تاریخیست که فضای وسیع ازحافظه تاریخ کشورما را احتوا کرده که از هم به سطح داخلی وجهانی همه ساله به مثابه پدیده یی تاریخی یاد آوری میشود .  هفت ثورتغییر بزرگی سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی را درافغانستان بوجود آورد .این امربرای بعضی پسندیده وبرای بعضی  ناپسند بوده است. رخدادهای تاریخی همیشه در تعین سرنوشت توده های انسانها اثر گذار وتعین کننده بوده که باعث رشد تکامل انکشاف درعرصه های گوناگون زنده گی آنها شده است .حزب دموکراتیک حلق افغانستان بعداز قیام ثور به قدرت رسید،که دارای مرام مشحص بر بنیاد تیوری علمی مترقی مطابق  دوران وقت تنظیم شده بود . به این رو نظام جدید ملی و دموکراتیک را که مدافع اکثریت طبقه غریب وبیچاره اعم از کارگران (قلیل )، دهقانان ، آن استثمار فرد ازفرد وجود نداشته باشد ، مساعد سازد  .یعنی تحقق عدالت اجتماعی و رفاه عامه برای ازبین بردن فقر، گرسنگی وتامین ارزشهای انسانی ومدنی با رشد سکتورمختلط دولتی وخصوصی مطابق پلانهای تنطیم شده دولت صورت بگیرد. طوریکه کشورهای غربی ازجمله درآغاز شکل گیری نظام های سرمایداری  ، اروپای غربی وشمالی و اخص سکاندیناوی نیز از نظام های سوسیال دموکراتیک  زیر شعار« رفاه عامه » به سوی نیولیبرالیزم عبور کردند. اما دولت جمهوی دموکراتیک خلق افغانستان  می خواست  بعد ازسپری نمودن رشد روند نهادهای دموکراتیک و ملی درعرصه اجتماعی و اقتصادی به سوی سوسیالیزم عبور بکند که نشد! . برعلاوه کمی و کاستی ها توانست  بارویکردهای انقلابی  تغییر بزرگی را درعرصه فرهنگی ، اقتصادی واجتماعی درافغاسنتان  نهادینه بسازد. ازآنجمله احساس وطن دوستی ،ایجاد سازمانهای اجتماعی ، رشد اگاهی علمی، سطح شعور سیاسی از منابع  تاریخی جهانی و ملی ، رشد جراید و کتاب نویسی  و وحدت وهمبتسگی اقوام وسایر خدمات اجتماعی  ، اقتصادی  وغیره  به نفع زحمتکشان می باشد. امروز ما نتایج آنرا لمس واحساس میکنیم که مردم به نیکی از آن یاد مینمایند.  

تاریخ حافظه فراغ وبا حوصله دارد که واقعیت ها را به تدریج به نسل های امروز و فردا انتقال میدهد. دانشمندان غربی شرقی از آن تعریف های مشخص ارایه داشته اند. به این رو اعضای پرافتخار دیروز حزب دموکراتک خلق افغانستان (حزب وطن) حق دارند که به گذشته خود نظر کنند ازخو بی ها وبدی های آن تجربه حاصل نمایند، میگویند:

« کسی که دیروز نداشته باشد ازفردا هراس دارد. »  ظهور حزب دموکراتیک خلق افغانستان وقیام هفت ثور یک پدیده تاریخیست که باید تاریخی بالایش  قضاوت نمود. چنانچه هگل میگوید فلسفه فرزند زمان خود است .در آنصورت  انقلاب ثوروهدف اش به تاسی ازمرام حزب دموکراتیک خلق افغانستان  تنظیم شده بود که الهام از فلسفه زمان خود گرفته و رهنمایی قعالیت وی بود.   مارکس میگفت : «  زمان هستی فعال انسان است. زمان فقط معیار زنده گی انسان نیست. مکان تکامل اش نیز هست. »   به این رو اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان با موجودیت هستی خود در زمان معین تکامل کرده و ناکامی ها ،پیروزی ها را احساس و تجربه کرده است. میتواند از این تجربه های خوب و خراب  درشرایط موجود برای استقامت های اهداف انسانی خود درمیدان پیکار حق وعدالت خواهی  از آن استفاده  نمایند.و سرمشق رویکردهای حال و بعدی خویش قرار دهد.  برعلاوه که اصول مبارزه امروزبه سطح ملی وجهانی تغیرات چشمگیری کرده، اما اهداف استراتیژیکی نظام های سرمایداری تغیر نه کرده همان استثمار ، جهان گشایی ،کودتاه ها ولشکر کشی ها بالای کشورهای نادار غریب  که منابع سرشار طبیعی دارند هنوزهم ادامه دارد. عقب مانی وعدم انکشاف اقتصادی واجتماعی دراکثریت  کشورهای جهان سوم بالخصوص درافغانستان برعلاوه دموکراسی وارداتی بوسیله نیروهای نظامی وسیاسی کشورهای غربی در راس امریکا با مصارف گزاف مالی ومعنوی  وجود  دارد. وضع اقتصادی و اجتماعی سیاسی افغانستان با رشد نسبی افزاروسایل  تولید ، باشرایط بازار آزاد و، تحقق ارزشهای مدنی ،سیاسی ازیک دوران تاریخی  فیودالی ماقبل فیودالی به سوی جامعه سرمایداری وارداتی  درحال عبور است ، با شرایط که حزب دموکراتیک خلق افغانستان مبارزه عدالتخواهانه مینمود ودرقدرت بود، فر ق بنیادی نکرده است. درآزمان اشرافیون و مالکین زمینداران بزرگ  وجود داشت ، بازهم امروزبا ظهور قشر جدیدی  دیگری، با تغیر شکل وقیافه از وجود  زورمندان و قوماندانان جنگ سالار،درجمع اشرافیون  افزون شده،  که ازخون مردم پولدارشده اند ومنابع درآمد شان: تمویل اعاشه واباته وزارتخانه ها کشوروبا فروش وخرید محصولات  زراعتی کشور به شمول قاچاق مواد مخدره صادرات واردات  کرده و موسسات صنعتی مختلف وبنا های آسمان خراش ساخته اند. خود را از این طریق سرمایدارو حاکم بر سرنوشت مردم غریب   ساخته که فقیررا فقیر تر وبه  سرمایه خود افزوده اند. شرایط اقتصادی ، اجتماعی ، وسایل تولید و نیروهای مولده  رشد نسبی کرده است. همچنان افغنانستان را با واردات اموال  مصرفی  به یک گدام بزرگ جهانی تبدیل کرده اند. این شریان اقتصاد کشور امروز به دست مافیای مواد مخدره و زورسالاران  داخلی و دلالان سرمایدارن نظامی کشورهای خارجی میباشد. بعداز قیام هفت ثور نسبت کج روی ها واشتبا ه ها وخیانت های روشن  دولتداری حفیطالله امین جنایتکار وباند  فاشیستی وی زمینه مداخله نیروهای مسلح را زیر نام جها د که قبلأ برضد دولت جمهوری داوود شکل گرفته بودند و رهبران آنها به پاکستان  فرارکرده بودند ،مساعد ساخت، باپشتبانی دولت های منطقه وبین المللی در راس امریکا به مداخله وسیع درافغانستان آغازکردند که باعث جنگ ویرانی و ایجاد فضای ترور اختناق شدند و حزب دموکراتیک خلق افغانستان  نتوانست اهداف انسانی واخلاقی خود را عملی نماید، تا اینکه از قدرت ساقط کردید وقدرت نسبت عوامل مختلفی دواطلبانه توسط  رهبران حزب وطن به جهادیون انتقال یافت . با انتقال قدرت به آنها تراژیدی بزرگ آغاز که تا به حال ادامه دارد.

هگل دانشمند المانی میگوید : « ذهن درتاریخ است وتاریخ درذهن است. » لاکن رشد واگاهی وآزادی انسان ها  در روند پیشرونده تاریخ صورت میکیرد ، موضوع تاریخ آزادی انسان است. اعضای دیروز حزب دموکراتیک خلق افغانستان (حزب وطن )حق دارند که در جریان فعالیت های کنونی خویش به  مثابه شخصیت های  اگاه یی تاریخ  ، تا برای کسب تجارب مفید این حزب به گذشته خویش  نظری بیندازند ، تا ازآن برای رویکردهای بعدی خود باشرایط حاضراستفاده وسرمشق عمل خویش قرار دهند. چنانچه  براساس دیالکتیک هگل : همه چیزدر« شدن » است ؛  پدیده های نو از درون پدیده های کهنه بوجود میاید ، بعضی ازعناصر کهنه  بانودر سازش قرارمیگیرد باعث رشد وتکامل بعدی ان میشود. دراینصورت تجربه های تاریخی  انسانها را از مراحل ناپخته  در مرحله پختگی و رشد فکری کمک ویاری مینماید.

هرآنچه گفته آمدیم یادآوری از یک روند  تاریخی بود که مربوط به حزب دموکراتیک خلق افغانستان که حالابه 30 حزب تبدیل شده  میباشد. اکثریت اعضای ا حزاب ایجادشده  رسالت خویش میدانند ، نظر به وضع ناهنجار فعلی کشوردلسوزانه و آرزومندانه در داخل وخارج کشور قصد دارند، تابرای ایجاد یک حزب فراگیر نقش خود را ادا نمایند. به این رو وظیفه وطن دوستی خود میدانند، تا از تجارب مفید  حزب مادر(حزب دموکراتیک خلق افغانستان) برای تسریع روند همسو گرایی برای ایجاد حزب نوین مترقی  استفاده عظیمی کنند . عملکردهای مثبت آنرا که امروز باعث تحرک و همبستگی و وحدت مبارزه سازمانی وتشکیلاتی درخارج و داخل کشورمیشود،ملاک عمل قراردهند.  ، این امر به معنا عقب گرایی ارتجاعی به گذشته نیست!. اکثریت نیروها و اعضای حزب مادر  درآرزوی یک حزب فراقومی زبانی و ایدیالوژیکی هستند . تا تمام ا حزاب مستقل  ایجاد شده به طور داوطلبانه درزیر سقف یک حزب واحد تنطیم شوند ، اما درفکرایجاد همان حزب مادر با نام و مرام وآیین نامه مشابه نیستند!. چون زمان تغیرکرده مقوله معروف لینن :« شرایط مشخص از وضع مشخص » ماباید دربستر زمان به پیش رویم نه به عقب !

به گفته هراکلیت فیلسوف یونان باستان : « دریک رود خانه دو بار نمی توان شنا کرد. »

   افغانستان به همچو حزب سرسپرده  خلاق و پرابتکار ومجرب ضرورت دارد، که از این وضع نابسامان  سیاسی ، اختلاف های قومی ،نابرابری های اقتصادی واجتماعی نجات یابد.

 زحمتکشان افغانسنتان  برای نجات خویش ازبدبختی ، رنج و مرارت وخون ریزی  به تحقق این ارزشها ومولفه ضرورت دارد:   تحقق کامل حقوق مساوی میان  اقوام ،ادیان و مذاهب براساس حقوق شهروندی ، برابر ی میان زنان ومردان ، رشد  جامعه مدنی، رشد نهادهای خصوصی وخود گردان ، گسترش نهادهای همگانی دولتی وغیردولتی ، ایجاد و رشد موسسات خدماتی وفرهنگی مانند: بیمه های رایگان بهداشتی بازنشستگی ، کمک خدمات اولیه به سالمندان ، دانشگاه ها ، مکاتب، کودکستانها  ازطریق تحصیل وآموزش  و رایگان برای همه ، گزینش مسوولین حکومتی از پایین تا به بالا ازطریق آرایی مردم ، حل نابرابری اقتصادی بوسیله  نهادهای  خدماتی از طریق درآمد اخذ مالیات مترقی ،و  سرمایه ملی کشور  . مردم احساس بکنند  نیروی را که غرض تولید و سهم در سازماندهی ومدیریت دولت بکار میبرند  دو باره درعرصه های مختلفی از آن مستفید میشوند. همچنان گزینش قوای سه گانه دولت اجراییه، مقننه وقضایه با آرای مردم. اینها همه خواست وآرزوهای « نیروهای چپ ملی و دموکراتیک »  است. نه کمونیستی وسوسیالیستی!

احزاب مترقی باید با احزاب بنیادگرایی اسلامی بر شالوده برنامه های اقتصادی و اجتماعی مطابق وضع عینی که به زنده گی روزمره مردم تعلق میکرد  فرق داشته باشند.  ما تا زمانی برنامه مترقی و دموکرات ملی نداشته باشیم اعتماد مردم را نمی توان به مثابه مدافع زحمتکشان نسبت به احزاب ارتجاعی قاتل وچپاولگر وغیردموکرات کسب نمود . عدالت خواهی مبازره پیگیر توام با آموزه های مترقی ودانش مترقی  می خواهد ؛این امر با چالش های بزرگ همراه است .

بقا و پیروزی ما دروحدت وهمبستگی است!

درغیرآن فرق بین ما واحزب پوپولیست دینی نفاق گر که اوهم ازعدالت ومساوات صوری سخن میزنند وجود نخواهدداشت. این آرمان زمانی تحقق پذیراست تا همه نیروهای ملی، دموکراتیک وعدالتخواه درزیرسقف حزب واحد فراقومی ، فرازبانی وفرامذهبی جمع شوند، برای وصول این اهداف پیگیرانه برزمند.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۰ـ ۰۴۲۷

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2020