۲ جنوری ۲۰۱٣

 

خبر کوتاه و تکان دهنده بود:

"مقام های هند می گویند که صدها کارگر یک کارخانه چای سازی در شمال شرق هند، خانه صاحب کارخانه را آتش زدند. در این آتش سوزی صاحب کارخانه و همسرش سوختند.

کارگران عصبانی در منطقه کناپاتار در ایالت آسام، شامگاه چهارشنبه پس از دو هفته مجادله با مسئولان کارخانه، خانه مالک آن را محاصره کردند.

پلیس هند می گوید که این ماجرا پس از آن اتفاق افتاد که صاحب کارخانه از برخی کارکنان خواست که خانه های خود را ترک کنند.

بیش از نیمی از چای هند در ٨۰۰ کارخانه چای سازی در آسام تولید می شود.

مقام های هندی می گویند که حدود ۷۰۰ کارگر یکی از این کارخانه های چای سازی، خانه صاحب کارخانه را محاصره کردند و آن را آتش زدند. آنها همچنین دو دستگاه خودرو متعلق به صاحب کارخانه را نیز به آتش کشیدند.

جسد سوخته کومار بهاتاچاریا و همسرش ریتا از میان ویرانه های خانه بیرون کشیده شده است.

پلیس سه کارگر را در ارتباط با این واقعه بازداشت کرده است.

مقام های هندی می گویند که آقای بهاتاچاریا و کارگرانش در دو هفته گذشته درگیر مجادله و گفت و گو بودند.

به گفته آنها، او پیش از این هم با اعتراض کارگران یک کارخانه چای سازی دیگر – که دو سال پیش مالک آن بود – رو به رو شده بود.

در آن اعتراض ها، کارگران خشمگین، کارخانه چای سازی او را در نزدیکی مرکز ایالت آسام به آتش کشیده بودند. گفته می شود که آن واقعه پس از آن اتفاق افتاده بود که آقای بهاتارچاریا به سوی معترضانی که نزدیک خانه اش و در اعتراض به حمله اش به یک زن محلی جمع شده بودند، تیراندازی کرده بود.

در سال های اخیر، حمله های فزاینده ای به مدیران و مالکان کارخانه های چای در ایالت آسام هند گزارش شده است."

مطلب فوق عینا از سایت بی بی سی فارسی نقل شده است.

 

ظاهرا آقای بهاتا چاریا  ، نزد کارگران دو نقش ( کارفرما – صاحبخانه) را به صورت همزمان ایفا می کرده و از این اهرم های دوگانه ناجوانمردانه جهت فشار روزافزون استفاده کرده. همچنین در سابقه ایشان تعرض به زنان و تیراندازی به سوی کارگران ثبت شده است.

آنچه در این خبر بسیار جالب است گذار از خودکشی به دیگر کشی است. در هند کشتن کارفرما امر مرسومی نبوده اما خودکشی کارگران و کشاورزان و زحمتکشان امری بسیار متداول است.

بر اساس گزارش اخیر مرکز حقوق بشر وعدالت جهانی دردانشگاه نیویورک طی ۱۵ سال گذشته ۲۵۰۰۰۰ کشاورز در هند خودکشی کرده اند. سمیتا نارولا گرداننده مرکز و کسی که در نوشتن گزارش مشارکت مستقیم داشته می گوید:

« به طور متوسط در هر٣۰ دقیقه یک کشاورز در هند خودکشی می کند.»  این مطالعه که روی کشاورزان کوچک کتان کار متمرکز است نشان می دهد که ظاهرا کشاورزان، اغلب به دلیل بدهی فزاینده جهت خرید بذرهای مهندسی ژنتیکی شده شرکت مونسانتو و شکست در امر کشت و از بین رفتن محصول به دلیل فقدان منابع آب لازم خودکشی کرده اند. در گزارش مذکور آمده است که مطالعات نشان می دهد( BT cotton بذرهای کتان اصلاح ژنتیکی شده شرکت مونسانتو که ویژگی آن کشتن آفت Bollworm است) در شرایط آبیاری شده، بهتر جواب می دهند و این دانه ها اساسا نسبت دانه های کتان دیگر آب خور بیشتری دارند. به هرحال اکنون کلیه بازیگرانی که به این فجایع دامن زده اند مشخص اند اما برجسته ترین واکنش کشاورزان ، خودکشی روزافزون بوده است. و درست در این بافت و زمینه است که کارفرماکشی معنای خاصی دارد. پیام این است: هر سیاستی بریده اید و دوخته اید تا امروز تحمل کرده ایم اما دیگر کافی است. سیاست هایی که هر دم شما را به اوج می برد و ما را در قعر فرو می برد. سیاست هایی که اراده تو بر سرنوشت ما و اطرافیانمان را هر دم فزونتر می کند و ما را در برابر تو هر چه دست بسته تر. تو خود را مالک ما تلقی می کنی، به زنان ما تعرض می کنی و بعد شش لول به کمر می بندی و شخصا به طرف ما تیراندازی می کنی. اگر می خواهی جلوه عینی تمام عیار آن نظامی باشی که می خواهد نابود و مدفون امان کند، نیست و نابودت می کنیم.

 

بر اساس گزارش، بیش از نیمی از چای هند در ٨۰۰ کارخانه چای سازی در آسام تولید می شود. پرسش این است که پس از این واقعه آیا رابطه کارگران و کارفرمایان در این کارخانه ها مثل سابق خواهد بود؟ پاسخ هم آری است و هم خیر. اقداماتی از این دست ابدا کاری را از اساس درست نمی کند اما در عین حال جلوی برخی از تصمیمات و اقدامات کارفرمایان را می گیرد ویا روندشان را کند می کند. این اقدام خیلی طبیعی رخ داده و در حقیقت فوران طبیعی مناسباتی خشن و غیر انسانی بوده و طبیعتا، از مناسبات خشن و غیرانسانی و اعمال اراده یک طرفه، ناز و نوازش برون نمی تراود. قطعا مسیر رهایی زحمتکشان از اقداماتی این چنین عبور نمی کند. چاره زحمتکشان، وحدت و تشکیلات است. اما خود مساله گذار از خودکشی به کارفرما کشی آن هم در کشوری که هر سی دقیقه یک کشاورز زحمتکش جزء گزینه خودکشی را انتخاب می کند،خود در مفهوم مطالبه زندگی و جلوه ای از مقاومت است و نه جنایت. جانیان اصلی که با احترام از آن ها یاد می شود شرکت های چند ملیتی، لابیست های دولتی، سیاست گذاران فاسد و دانشمندان و مراکز تحقیقاتی هستند که خود را فروخته اند و به این سیاست ها مشروعیت بخشیده اند. جانی، آن کارفرما – صاحبخانه ای است که خود را بمدد دولتیان و سیاستگذاران فاسد مالک جهان فرض می کند. جانی آن است که با یک تکه کاغذ که سند نامیده می شود به خود اجازه می دهد صدها کارگر و بستگانشان را بی خانمان و آواره کند. در ابتدا نوشتم: خبر کوتاه و تکان دهنده بود! آری این خبری به غایت تکان دهنده برای کارفرمایانی از این دست است! و نه برای من. این خبر برای من تنها نشانه ای است از ضرورت بازگشت کارگران و زحمتکشان به سنن، تجربیات و پیشینه مبارزاتی خود در جهان، بازخوانی انتقادی و به روز کردن آن و گشودن مسیری به سوی رهایی به منظور سقوط نکردن به عرصه واکنش های دفعی و آنی. و البته ،تا آن زمان چه بخواهیم چه نخواهیم، زحمتکشان بیشتری خودکشی خواهند کرد و صد البته کارفرمایان بیشتری هم در آتش زنده زنده خواهند سوخت.