با زمان باید جنبید و بن بست را شکست!

 

صمد کارمند

پس از رویدادهای سال ٩٢ نیروهای ملی، مترقی و دموکرات پراگنده و در حالت سکوت و شکست تشکیلاتی بسر بردند، این وضعیت سال‌های زیادی ادامه یافت و عملاً جایگاه آن‌ها در روند سیاسی و اجتماعی افغانستان خالی شد، با تأسف این همه در کنار ده‌ها موارد دیگر زمینه شد برای حضور و رشد نیروهای عقب گرا، بنیادگرا و گرایش جامعه به‌ طرف خشونت، جهالت  و افراط ‌گرایی.

 پس از سال‌های دراز باز هم اولین حرکت‌ها  در داخل و خارج کشور نمایان شد، رویدادهای پس از٢٠٠١ به ایجاد سازمان‌ ها، احزاب و حلقه‌های ترقی‌ خواهانه و وطن پرستانه تحرک بیشتر بخشید.

 بقایای دموکراتیک خلق باوجودی که به ده‌ها سازمان، حزب، گروپ و فراکسیون‌ها  تقسیم شده بودند اما با آن‌هم در این حرکت‌های سیاسی شریک و گاه گاهی پیش قدم شدند.

 با آن‌هم این حرکت‌ها بیشتر خود محور، محدود، دور از عملکردهای کلان سیاسی و با شعارهای کهنه همراه بود که نتوانستند  نقش فعال درتغییر و بهبود  روند سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان داشته باشند.

 با درنظر داشت خواست زمان و چالش‌های موجود کشور ضرورت اتحاد و کنار آمدن این احزاب زیر چتر یک حزب واحد و یا « جبهه واحد » هر روز بر جسته ‌تر می‌گردد.

 طی این مدت بارها وحدت سیاسی و تشکیلاتی این احزاب و سازمان‌های همسو و همفکر مطرح شد به‌ خصوص سال ٢٠١٠ ما شاهد پروسه وحدت سیاسی و تشکیلاتی حزب متحد ملی و نهضت فراگیر میهنی (حزب مردم ) بودیم که باوجود داشتن آماده‌گی های لازم که همانا طرح و تدوین برنامه و اساسنامه، خطوط فکری واحد، تکمیل ادغام تشکیلاتی و ایجاد شوراهای انتخابی در داخل و خارج کشور بود اما با دریغ و تاسف در نتیجه خود خواهی‌ها و مقام طلبی‌های بعضی افراد شناخته شده و حلقه‌های حاکم در این احزاب و عدم توجه شان به خواست و رای صفوف و کادرها مبنی به کنار آمدن‌ها و همسویی، پروسه وحدت به شکست روبرو شد.

 در نتیجه ما بیشتر ضعیف و پارچه‌ پارچه شدیم و در میان صفوف و کادرهای هر دو حزب برادر بی‌علاقه گی و بی‌اعتمادی بیشتر رونما گردید و صدها تن صفوف این احزاب را ترک و در جمع بی‌اعتمادان پیوستند.

 نزدیک از دو سال به این سو باز هم صداهای برای وحدت و کنار آمدن‌ها بلندتر شد و باز هم همان دوستان دیروزی که تجربه شکست ٢٠١٠ را چشیده بودند خواستند وحدت کنند که باز هم نشد.

 چرا باز هم شکست؟

 کنار نیامدن در تقسیم کرسی‌های رهبری حزبی و نبود درک متقابل برای گذار به یک حزب نوین و منسجم از لحاظ تشکیلاتی و سیاسی.

 عدم تفاهم، همکاری، همسویی و خود گذری بیشتر تأثیر گذار شد و در نهایت لغزش‌ها به‌ طرف تیم‌های حکومت وحدت ملی مرزها را کلان و برجسته‌ تر ساخت و نتیجه همان شد که بازهم این احزاب خواستند مثل سال ٢٠١٠ به ‌طرف کنگره‌های حزب خویش به‌ پیش روند چنانچه اخیراً حزب متحد ملی کنگره خویش را دایر و پروسه وحدت را ترک نمود.

 حزب مردم، حزب ترقی ملی و در کنار آن‌ها جریان فعال وحدت خواهان که عمدتن اعضای سابق و موجود حزب متحد ملی را تشکیل می ‌دهند به خاطر رفتن به ‌طرف یک حزب نیرومند و دموکراتیک وفا دار باقی ماندند و آماده‌گی های به‌منظور تدویر کنگره حزب تازه نفس و همه گیر جریان دارد. کنگره حزب جدید به کدام شاخص‌ها بیشتر می‌ تواند تکیه کند و یا ساده‌تر اینکه این حزب چگونه یک حزب می‌تواند باشد؟

 در گام نخست ما باید یک تعریف درست و همه جانبه از حزب و آینده آن داشته باشیم به این منظور ضرور است تا گذشته نقد و بررسی عینی و دور از هر نوع معامله و امتیاز دادن‌ها شود، اشتباهات و کمبودی‌ها را با خط سرخ نوشته و با آن خدا حافظی کرد، درس‌ها و تجارب مفید و ارزشمند را نشانی و شامل برنامه حزب جدید سازیم.

 پرسش اساسی در این است که حزب پس از کنگره چه نوع حزب خواهد بود؟

 چپ (ترقی ‌خواه و طرفدار عدالت اجتماعی)، د موکرات، سوسیال د موکرات و یا هم یک حزب ملی گرا؟ ضرور است تا کنگره به این پرسش پاسخ دقیق و متناسب با حالت سیاسی کشور داشته باشد.

 به هر صورت این حزب نباید یک حزب ایدیولوژی باشد بلکه انسان و انسانیت و خوشبختی انسان مبدا و اهداف دور و نزدیک آن را بسازد، پاسخ گوی خواست‌ها و حل چالش‌های کنونی افغانستان باشد و زمینه شود برای نجات افغانستان از بحران موجود.

 برای حزب تعریف مشخص از برنامه منظم اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که به اساس عدالت و عدالت اجتماعی و خواست‌های ترقی‌ خواهانه مردم و میهن ما استوار باشد داشته باشیم حزب بدون برنامه همه گیر به معنی در تاریکی رفتن است؛ و ما نمی‌توانم یک حرکت همه گیر، مردمی، ملی، ترقی‌خواهانه و وطن‌پرستانه داشته باشیم. بدون برنامه متناسب و ترقی‌خواهانه حزب صاحب یک ساختار کارا و هدفمند نخواهد بود.

 حزب باید تعریف مشخص از حل مسایل ملی و جایگاه مردم در سرنوشت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی کشور و حاکمیت‌ها داشته باشد و بیشتر به نقش انسان به‌ مثابه یک شهروند با حقوق و مسوولیت مساوی و زنده گی با همی تکیه نماید.

 حزب خود را مبرا از سیاست‌های قوم گرایانه، زبان گرایانه و برترگرایانه دانسته در جهت وحدت همه‌ای ساکنان میهن و شهروندان عمل نموده و شعار انسان بودن و جوهر آن انسانیت را سر مشق اهداف مرامی خویش قرار دهد.

 نیاز است تا نام حزب کوتاه و بامسما باشد به نظر من بهترین اسم همانا « حزب مردم افغانستان » است با این نام می ‌توان ساحه فعالیت بیشتر در میان مردم و جامعه داشت و در این نام حزب به مردم افغانستان تعلق می‌گیرید نه به یک حلقه خاص.

 دموکراسی درون حزبی بیشتر از پیش رشد داده شود از مسوول یک حوزه حزبی تا ریس حزب را باید در فضای دموکراتیک انتخاب کرد و بهتر خواهد بود تا هر فرد بیشتر از دو بار حق کاندید در یک موقف حزبی را نداشته باشد.

 حق فردی و آزادی نظریات حمایت شود و حزب از سنتریالیزم دموکراتیک به قانونیت دموکراتیک گذار نماید و این امر در تمام ستون حزبی نهادینه شود.

 کادرها به اساس شایسته بودن، تجربه و تخصص کاری‌شان پیشکش شوند و به هر نوع معامله گری و امتیاز دادن‌های سلیقوی نقطه پایان گذاشته شود، بیشترین تکیه به آنانی صورت گیرد که عملن در کشور اند و تأثیر گذار اند به اعتبار و رشد تشیکلاتی و سیاسی حزب در جامعه.

 ساختارهای تشکیلاتی حزب مختصر و کارا طرح و به ساحه فعالیت هر کمیسیون و ساختار حزبی میدان بیشتر داده شود.

 به چهره‌های جوان و زنان بااستعداد توجه بیشتر شود، نیاز است تا کنگره به حضور جوانان و زنان ارزش بیشتر قایل شود و برای این کار با پیشکش نمودن شعارها و اهداف دقیق دو باره به خاطر جلب جوانان اعتماد سازی صورت گیرد.

 استقلالیت و هویت حزب به‌ صورت جدی در نظر گرفته شود، در ایتلاف های مفید و ضرور به خاطر منافع مردم و وطن که اهداف ترقی ‌خواهانه و وطن‌پرستانه داشته باشند شرکت و در نهایت حمایت شوند اما با حفظ هویت و استقلالیت حزب.

 کنگره  و رهبری بعد از کنگره به سیاست‌های جاری حزب و موقف گرفتن در مقابل حوادث سیاسی کشور توجه نمایند و با اتخاذ تدابیر اصولی و مردمی پایه‌ های اجتماعی حزب توسعه داده شود.

 ضرور است تا حزب موقف روشن در مقابل دوست و مخالفین و ادامه جنگ در افغانستان داشته باشد و از همه مهم که سیاست حزب در قبال حکومت وحدت ملی و عملکردهای آن روشن و متکی بر ارزش‌های ملی، مردمی و انسانی باشد.

 بهتر خواهد بود تا حزب موقف یک اپوزیسیون قوی و نیرومند را اختیار و یکجا با سایر نیروهای ترقی‌خواه و وطن‌پرست برای اصلاح رژیم و آینده حکومت داری خوب با سیاست‌های همه کیر مبارزه کند.

 لغزیدن به حاکمیت موجود نه مفید است و نه هم ضرور.

 حزب بدون ترس و هراس به‌ طرف سایر احزاب، سازمان‌های سیاسی برادر و همفکر دست دراز و بلند به ‌منظور تفاهم، همدلی، همسویی و بالاخره اتحاد داشته باشد به‌خصوص شرکت واحد در انتخابات شوراهای محلی تا به پارلمان را در تفاهم و همکاری احزاب ملی، مترقی و د موکرات برنامه و کاندیدهای واحد را پیشکش و حمایت کنند.

 وحدت را نمی ‌توان خرید، وحدت را نمی ‌توان گدایی کرد، وحدت را نمی ‌توان در لابلای کتاب‌ها جس ت وجو کرد ضرور است برای وحدت اعتماد سازی کرد و از ته دل به آن وفادار بود و شجاعانه رزمید و نیاز مردم و بحران موجود کشور را سوال اساسی قرار داد و در جهت رفع آن با هم و درکنار هم مبارزه مشترک کرد.

 بگذار آنچه می‌سازیم انعکاس دهنده‌ای خواست‌های بر حق مردم به خاطر دموکراسی، عدالت اجتماعی، آزادی، صلح، امنیت و رسیدن به جامعه دارای تمدن و پیشرفت انسان و انسانیت باشد.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۰۱۰