اول می الگوی مبارزه عدالت خواهانه در روند تاریخ
علی رستمی
قرن هجـده ونـزده زمان دوران سازی بو د برای عروج طبقه کارگر و پیروزی های بعدی آن درجهان. تاریخ هیچ زمانی قیام ومبارزه جانثارانه طبقه کارگرشهر پاریس را درجهت به پیروزی رسانیدن انقلاب کبیرفرانسه که از ۱۷۸۹ تا ۱۸۳۰ صورت گرفت؛ فراموش نمی کند،که درجهت پیروزی رساندن آن سهم بزرگی را ادا کرده اند. این طبقه کارگر پاریس بود که در۱۸۴۸ جمهوری را بوجود آوردند، متاسفانه که نقش آنها در این روند مورد معامله افراد خایین قرار گرفت و شکست خوردند و آنها بعداً درکودتای ۱۸۵۱ علیه لویی بناپارت ، درسنگرهای خود مقاومت نشان دادند و متاسفانه بازهم مغلوب شدند. همچنان انقلاب گارکری درسال ۱۸۷۱ که بنام قیام « کمون پاریس» مشهوراست، به پیروزی رسید که متاسفانه پیش از سه ماه ادامه نیافت، وبه شکل وحشتناک فعالین طبقه کارگران سرکوب وبه قتل رسیدند. جنبش کارگران در اواخر قرن هجده و اوایل قرن نوزده با رشد سرمایه داری صنعتی داخل فاز بزرگ از روند تاریخ خود گردید. با بوجود آمدن نظام های سرمایداری ورشدسرسام اورتولید کالایی درجهان ، تغیر بنیادی درعرصه تولید مدرن بوجود امده ،طبقه کارگر نیز داخل شرایط مدرن خویش کردید. برای بدست اوردن احقاق حقه خویش از چنگال بی رحم وظالمانه نظام استثماری سرمایه داری با رشد شعور سیاسی براساس بوجود امدن ایدیالهای سوسیالیستی بعداز تشکل انترناسیونالیزم یک ،دو وسو م و انتشار مانفیست کارگری توسط کارل مارکس وانگلس ومبارزه یی خستگی ناپذیر احزاب چپ سوسیال دموکراسی وکمونیسم درجهان نفسِ تازه یی علیه دشمن تاریخی خویش گرفت. با تشکیل اتحادیه های کارگری ورشداحزاب چپ و ایجاد سازمان بین الملی کارگران درسال ۱۸۶۴، کارگران درفش انرا درروند بعدی مبارزه دربرابر دشمنان اخلی وخارجی بر دوش گرفتند. طوریکه درکنگره نخستین بین المللی کارگران درسال ۱۸۶۶ درژنیو اعلام گردیده بود: « انترناسیونال وظیفه خودرا انجام داده و به هدف بزرگ خودیعنی تشکل پرولتاریای تمام جهان برای مبارزه برعلیه ستمکاران نایل آمده است.»
پیروزیهای شگفت اور طبقه کارگر در۱۸۷۷ درکشورهای اروپایی وسایر نقاط جهان، ازجمله اشتراک طبقه کارگرالمان درانتخابات پارلمانی در سال ۱۸۷۴ با گزینش ده نفر از حزب کارگر،بزرگترین موفقیت برای این طبقه بود.
جنبشهای کارگری در سوئیس ایتالیا، هسپانیا، پرتگال روسیه وامریکا،هریک فعالیتهای پر ثمر رادر بازسازی جهان مدرن وتغیر چهره ان با رویدادهای بزرگی انقلابی واجتماعی درزمینه تشکیل دولتهای مردمی وفعالیت سندیکایی برای گسترش عدالت اجتماعی ،برابری ورفاه عامه درجهان نقش بی مانند ی را اجرای نموده اند. انقلابهای۱۸۴۸ اروپا وهمچنان قیام بی نظیر وتاریخی طبقه کارگر امریکا درسال ۱۸۷۷ برعلیه کارفرمایان که درمقیاس وسیع گسترش یافته بود ، یکی از واقعه خونین وتاریخی کارگران راه اهن دراین سال ، که برای ازدیاد مزد وتقلیل ساعتهای کاربراه انداخته شده بود،میباشد، اما توسط گروهی ضربتی پولیس وافراد گارد ملی به شکل خونین سرکوب که باعث کشته وزندانی شدن تعدادی زیادی کارگران گردید. به ادامه این قیام جانبازانه طبقه کارگر امریکا بازهم درسال ۱۸۸۶ اعتصاب بزرگی خیابانی به اشتراک هزاران تن ازکارگران درشهر شیکاگوی امریکا بخاطر کاهش ساعت های کارو افزایش مزد خویش به راه پیمایی مسالمت آمیزاقدام نمودند. این مظاهره لشکر بزرگی از کارگران شهرهای مختلف همجوار شهرشیگاگوراتشکیل داده بود ،که پایه های حکومت را به لرزه دراورده و با خشونت گروپهای ضربتی پولیس وگاردملی سرکوب و رهبران آنها دستگیر وبعد از محکمه نمایشی اعدام گردیدند. دراین روزصدها تن ازکارگران زندانی ویابه فجیع ترین شکل به قتل رسیدند. سپس برای گرامی داشت از این روز در سال ۱۸۸۹ درکنگره بین المللی کارگران نظر به پیشنهاد نماینده کارگران کشور امریکا روز اول ماه می را به عنوان « روز جهانی کارگر» برگزدیدند. ازان روز به بعد همه ساله درتمام کشورهای مترقی ودموکرات با راه پیمایهای بزرگی خیابانی تجلیل بعمل آاورده می شود.این عوامل بالای رشد جنبش های کارگری درجهان وبویژه درکشور روسیه تزاری تاثیر فاحش نمود. بعد از سال۱۸۶۱ با ریفورم های ارضی الکساندر اول که تعدادی زیادی ازدهقانان بی زمین وبه حیث کارگران آزاد تبدیل شدند ؛همچنان جنگ های بین روسیه وترکیه ،کریمه و دوم جهانی اثرات منفی را درجامعه روسیه تزاری از خود به جاماند. با ناراضی بودن مردم از وضع موجود، یکجا با کارگران ودهقانان جنبش بزرگی انقلابی تحت رهبر ی سوسیال دموکرات ها با رهبری ولادیمیر ایلیچ لنین بوجود آمد وبا رهبری مدبرانه خود این جنبش را رهبری نموده که سبب پیروزی انقلاب اکتوبر وسرنگونی جکومت تزار گردید .برای نخستین بار دولت بزرگی کارگری وسوسیالیستی درجهان بوجود آمد که باعث تغییر چهره جهان شد و اهداف بزرگ کارگری مورد تحقق قرار گرفت. بزرگ ترین قدرت جهان موازی با کشور ایالات متحده امریکا تبارز نمود وجهان به دو قطب یعنی سوسیالیزم وکاپیتالیزم تبدیل شد.امسال ازپیروزی آن صد سال می گذرد وهنوزهم دستاوردها وایده های انسانی آن در خاطره ها باقی و ورد زبان مردم جهان می باشد.
هسته های کارگری درکشورما هم بعد از ایجاد احزاب مترقی و دموکرات، بویژه حزب دموکراتیک خلق افغانستان در شرکت های تولیدی بوجود آمد. این طبقه از لحاظ رشد کمی وکیفی درسطح نازل خود قرارداشت و یاهسته های آن درحال شکل گیری بود. با استفاده از این امکان حزب دموکراتیک حلق افغانستان با مشی و اهداف مردمی خود برای رشد و تشکل طبقه کارگر وهمه زحمتکشان کشوردرعرصه مبارزه عدالت خواهانه گام گذاشت ، و درجهت سازماندهی وتشکل آنها با دیگر اقشار کشوردر روزهای ملی و بین المللی راه پیمای ها و اعتصابات روشنفکرانه وعدالت خواهانه درمیان اقشار وسیع کشورعلیه سیاست های ضد مردمی حکام وقت اقدام می گرد .از آن جمله روز اول می را به مثابه روز جهانی کارگر همه ساله تجلیل بعمل می آورد، بعد از کسب قدرت حزب دموکراتیک خلق افغانستان درهفت ثور ۱۳۵۷ خورشیدی تغییر بزرگی بنیادی درعرصه های اجتماعی ،اقتصادی و سیاسی ، درزنده گی زحمتکشان کشور و به ویژه طبقه جوان کارگر کشور رونما کردید، و تمامی ارزش های مادی ومعنوی به اختیار آنها به مثابه شهروند باهم برابربا سایراقشاراجتماعی قرار گرفته، و قوانین دموکراتیک مطابق نورم های قانون کاروکارگرجهانی به نفع شان تحقق پذیرفت.شوربختانه بر شالوده دسایس کشورهای امپریالیستی و نماینده گان دست نشانده آنها در داخل و خارج کشور توطیه بزرگی درجهت تخریب وازبین بردن دولت جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان ، با تضعیف رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان وتحقق اهداف یک جانبه به نفع مخالفین دولت جمهوری افغانستان درسطح منطقه وجهان قدرت به تنطیم های جهادی برای نیل به آرزوهای صلح سرتاسری درکشور به طورمسالمت آمیز انتقال یافت. دردمندانه این تغییر قدرت روز دردناک و فراموش ناشدنی است در حیات سیاسی مردم افغانستان که به خط درشت سیاه درج تاریخ هست. برای اینکه باتغییر قدرت جنگ های تنظیم ها و مداخله های مستقیم کشورهای بزرگ جهان به بهانه های مختلفی مانند: حمله در عراق ،لیبیا و سوریه صورت گرفت که باموجودیت 48 کشور جهان و حضور یکصدو چهل هزار عسکر نظامی امریکا نه تنها صلح در افغانستان بوجود نیآمد، بلکه نیروهای عامل جنگ وتروریزم هزار چند رشد نموده ؛ وهر روز بیش تر ساحه سلطه آنها درافغانستان گسترش می یابد. جهانیان و مردم رنج دیده ما شاهد خونین ترین واقعه ها دراین اواخراز جمله حمله تروریستی درشفاخانه چهارصد بستر محمد داوود درشهر کابل و قول اردوی ۲۰۹ شاهین دربلخ که به کشته وزخمی شدن هزاران تن تمام شد ،میباشند.که مسوولیت این عمال ضدبشری را داعش وطالبان به عهده گرفته اند.
این همه بدبختی ها ناشی از خواست ها و آرزوهای اهداف جهان گشایی کشور های امپریالیستی در راس امریکا بوده که برای تحقق اهداف نهایی خود یکجا با دولت دست نشانده غیر قانونی زیر نام « حکومت وحدت ملی » هموطنان ما را به خون و خاک و ماتم عزیزان شان می نشاند. امروز افغانستان نه تنها گدام بزرگی کالایی مصرفی جهان لیبرالیزم سرمایداری شده، بلکه به پولیگون نظامی آنها برای آزمایش های سلاح های مدهش ضد انسانی وبشری که تا بحال از آن استفاده نه کرده اند به بهانه ازبین بردن تروریزم که خودشان باعث پیدایش و تنطیم شا ن شده اند، برای فریب اذهان مردم استعمال می نمایند.به گفته مردم ما «هم ثواب وهم خرما » بدست می آورند.باتعقیب این سیاست ها امروز طبقه کارگر وسایر نیروهای اجتماعی کشور درشرایط غیر انسانی وبدون ارزش های بین المللی قراردارند وپیش هفتصد هزار تن بیکارمی باشد.نیم میلیون باشنده گان کشوردرسال۲۰۱۶ ترسایی ازجمله جوانان وسایر افراد بخاطر زند ه ماندن و پیدا کردن یک لقمه نان به کشورهای همسایه وسایر کشورهای جهان ،با متقبل شدن بدترین شرایط رسیدن به هدف مهاجر ت نموده اند، که تابجال صدها تن از جوانان اعم زنان واطفال دراین راه جان های شیرین خود را ازدست داده اند. سوگمندانه همه اراکین دولت به فکر چورچپاول برای زنده گی مجلل برای خانواده و اقارب خویش مصرف می باشند. تنها برای تسلی خاطر مردم با اضافه گویی های پوپولیستی با تجویزهای معمولی و کهنه با تشکیل کمیسون ها و تغییر وتبدیل این که برای علاج موقتی دیگراثر دایمی در پی خود نخواهد داشت ،اقدام می شود . چاره بنیادی بر شالوده ارزش های تفکر نوین و اصول حقوق دولت داری سنجش نگردیده ،بلکه میان آنها فاصله های درازی وجود دارد. همه اقدام ها به مانند« کوبیدناب درهاون » می باشد.
ازسوی دیگر امروز جهان به اثر تحقق اهداف نیولیبرالیسی و جهان کشایی کاپیتالیزم امریکا که ازدرونش « نیوقاشیزم ترامپی» سربلند کرده ، در پرتگاه نابودی جنگ هستوی قرارگرفته است، هران لحظه زنده گی بشریت و جهان با تهدید وچالش های سنگین خطر وقوع جنگ هستوی روبرومیباشد .
بسیج نیروهای صلح دوست جهان یک جا با طبقه کارگر و روشنفکران مزد بگیرو سایراقشار و لایه های محتلف اجتماعی برای مبارزه علیه تحقق اهداف نیو فاشیستی سرمایداری برای گسترش سلطه جهانی ضرورت زمان است ؛ یکبار دیگر نقش خویشرا درجهت تغییر جهان پسامدرن در روند تاریخ درعمل تثبیت نمایند. طوری که کارل مارکس گفته است:« ما به جزم جهانی نو را پیش بینی نمی کنیم،بلکه آنرا از راه نقد جهان کهنه خواهیم یافت.»
نقد علیه جهان پسامدرن که از درون خود فاشیزم ترامپی را بیرون آورده است، و مبارزه دربرابر نیروهای غول پیکری که تنها روی منافع اقلیت الیگارشی مالی برای گسترش مالی در وال استریت امریکا با کشتار بی رحمانه و چور وچپال سرمایه های ملی کشور های کم زور عمل می نماید، وظیفه شرافتمندانه هر روشنفکر دموکرات وچپ عدالت خواه در جهان می باشد.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۰۱۰۵