ازلجام گسیختگی غرب جهان می خندد
نویسنده : اندری وتچک*
برگردان ازانگلیسی : دکتورسیداحمد جهش
چندی قبل یک رفیق آسیایی ام که درپاریس کارمی کند، برایم گفت : « درین اواخر آن همه وقایع سیاسی راکه دراضلاع متحده، انگلیس وحتا اینجا درفرانسه به وقوع می پیوندد تعقیب نمی کنم. چه ناگهان احساس می شود که همه غیرموجه وضیاع وقت است ».
ده سال پیش چنین اظهاراتی غیرقابل تصورمی نمود. درگذشته آنچه ازاضلاع متحده و (تا اندازه کمتری ) ازانگلیس میرسید، درتمام جهان باترس ودقت تعقیب می شد.
اما مسایل ناگهان و سریعاً رو به تغییرنمود. باوجود خصلت خشونت بارنظام جهانی طرح و ساخته شده غرب که درطول سال ها و قرن ها بالای نقاط مختلف جهان تحمیل گردیده است، به طورفزاینده تعداد کثیری ازمردم درآسیا، امریکای لاتین و افریقا نگران نبوده باتانی برسنگرمقاومت قرارگرفته ، و برضد فساد وخودسری « نظم جهانی» طغیان نموده اند.
آیا اینهمه « به یکباره گی » رخ داد؟ یا درطول زمان یک سلسله عوامل تسریع کننده درکار بوده است؟
این واقعیت است که نگرانی مزمن وعمیق نمیتواند درمدت کوتاه برطرف شود.مردمی که به غلامی سوق شدند، تحقیرگردیدند و ازترس مجبوربه اطاعت شدند. آنهایی که مجبورگردیدند تا به صورت متواتردرخوف وبی اطمینانی بسربرند، نمی توانند وضع فکری خود را بدون یک و یا مجموعه ای ازعوامل مهم خارجی تغییردهند.
ازآنجایی ایکه من به طورمتداوم درهمه براعظم ها و تقریبن درهمه مناطق جنگ زده کارنموده ام، برایم واضح شده است که تجدید روحیه غرور و شجاعت که همین اکنون الهام بخش میلیون ها انسان تحت ستم گردیده است درحقیقت ناشی از اراده وموقف قاطع چندین ملت جسور ومصمم اعم ازخورد و بزرگ میباشد.
افسانه ای قدرت مطلقه ای امپراتوری معروض به ضربات شدید گردید. اسطوره ای شکست ناپذیری کاملاً معدوم نه شده، اما اقلا کسر برداشته و سخت مجروح شده است.
دروازه زندان مخوف شروع به درزکردن نموده اما سقوط نکرده است. شکستگی ها وسیع است؛ تا شعاع افتاب درون دخمه های تاریک وهراس انگیزکه محل بود وباش میلیاردها موجود بدبخت ودرهم کوبیده شده است بتابد.
بعضی ازقربانیان فوری به پا برخواستند، نه چندان زیاد، بل بعضی ها.
دیگران سرخود رابه امیدی بلند کردند؛ اما هنوزدر زمین حقارت در زنجیر و لرزان افتاده اند. آن روشنی ضعیفی که تنها به داخل دخمه ها تابید، حقیقتاً خیلی روشن تر ازآن بود که بسیاری ازمردم درتمام عمرشان تجربه کرده بودند و به قدرکافی قوی بود تاجرقه های شگرف و درخشان امید را تحریک نماید.
به استثنای چندعقب نشینی موقتی ( مانند برازیل وارجنتاین ) اکنون ایتلاف ضدامپریالیستی بیشر ازهروقت دیگر استواربوده بصورت مصمم و دوامدار توسعه می یابد. و این یک امر بدیهی است که برنده می باشد.
این یک حقیقت است که « ائتلاف رنگین کمان » ممالک، خورد و بزرگ، « سرخ » و « گلابی» و حتا سبزدارای عامل متحد کننده، وجه و تصمیم مشترک می باشند تا نگذارند توسط امپریالیزم و نیوکلونالیزم غرب کنترول گردند.
کیوبا درطول ده ها سال به مقابل امپراتوری استاده گی نمود. حتا بعدازشکست بلاک شوروی وعدم مراعات توافقات کیوبا و شوروی توسط رژیم جنایتکار یلتسین مردم کیوبا هیچگاه تسلیم نشدند. زیرا ازیک طرف اکثریت ایشان از اعماق قلب خود به سوسیالیزم و انترناسیونالیزم باورداشتند؛ و ازجانب دیگر متیقن بودند که امپراتوری غرب اخلاقاً فاسد و یک هویت نامشروع است که به مقابل اش مقاومت باید کرد.
کیوبا یک کشور کوچک و نسبی غریب، به تمام جهانیان نشان داد که اگرامپراتوری نیرومند، بیرحم وددمنش است، اما شکست ناپذیر نیست و می توان به مقابلش قدعلم نمود. هیچ علتی وجودندارد که یک نفردلیری وشهامت و اندیشه یک جهان بهتر را نداشته باشد. و چرا یک نفرنباید برای آزادی واقعی مبارزه نکند وبرنده نه شود!
کیوبا الهام بخش برای همه جهان شد. انقلاب شجاعانه اش فقط چند میل از سواحل اضلاع متحده بوقوع پیوست. بزودی بعد ازآن معلمین و دوکتوران اش به تمام نقاط جهان رفتند. به انتشارخوشبینی، همبستگی ومهربانی پرداختند. انقلابیون قهرمان شان به جنگ وحشی ترین اشکا ل استعمار رهسپار کانگو، انگولا و نامیبیا گردیدند.
با تلاش اوباما جهت نفوذ بر اراده مرد م کیوبا، خیلی از دشمنان با بدبینی شروع به پیشگویی نمودند. « اکنون کیوبا سازش نموده انقلاب خود را خواهد فروخت». اوهیچ گاه چنین نکرد. من سال گذشته در کیوبا به جزیره ها سفرنمودم. به دهات رفتم. با مردم درهاوانا، گوانتانامو، وسنتیاگو دی کوبا صحبت داشتم. هیچ کس آماده نبود که سازش کند. یک ملت خیلی ها تحصیل کرده. کیوبا از ورا، نیرنگ و دروغ امپراتوری را دید. حالا دگر تقریباً هیچ کس از« سازش کیوبا » صحبت نمی کند ساده به خاطر آنکه کدام تا ( سازش ) بالای میز وجود ندارد.
چین یکی ازتمدن های بزرگ وکهن مرحله وحشتناک تحقیر، تفرقه، اشغال و تاراج توسط غرب را ازسر گذشتانده که هیچ گاه نه فراموش می کند ونه می بخشد.
اکنون دولت کمونیست چین واقتصاد مختلط اش تقریباً در تمام حصص جهان ازاوقیانوسه ( ممالک جنوب شرق آسیا. مترجم ) وامریکای لاتین گرفته تاشرق میانه ومخصوصاً افریقا کشور ها را کمک می نماید تا زنده بمانند وبه پای خود ایستاد شوند.
باوجود تبلیغات زهراگینی که توسط غرب استفراغ می شود (یک تعداد مردم دراروپا و امریکای شمالی که معلومات شان راجع به چین وافریقا نزدیک به صفراست، عادتناً مطمین می گذرند. درمورد ارتباط چین با ممالک فقیرقضاوت بدبینانه می کنند. قضاوت ها بصورت استثنایی به اساس دروغ ها و ساخته کاری های وسایل اطلاعات جمعی غرب صورت می گیرد). چین درتمام کره زمین احترام واعتماد بیشتری کسب می نماید.
اکنون خلق چین و حکومت شان با استواری برضد امپریالیزم غرب ایستاده اند. آنها هیچ وقت اجازه نخواهند داد تا گذشته ننگین ومحنت بار دوباره بازگشت نماید. غرب این ملت نیرومند وخوشبین راتحریک نموده و وادار به یک جنگ وحشتناک می سازد.
چین خواهان هیچ نوع برخورد نظامی نبوده ، صلح دوست ترین ملت بزرگ در زمین است اما یک چیز واضح است که اگربیشترتحت فشار قرارگیرد سازش نکرده، جنگ خواهد کرد.
درسال های اخیر به همه کنج و کنار های چین سفرنموده وبا تعداد زیاد ازچینایی ها صحبت کرده ام. یقین دارم که اکنون زور را با زورجواب خواهند داد. این نوع قاطعیت، ممالک دیگری از سیاره ما را امید می بخشد .
پیام واضح است؛ غرب دگرنمی تواند مانند سابق آنچه را که بخواهد عملی نماید. ورنه یا به دلیل ویا به زورتوقف داده خواهد شد.
روسیه نیز دوباره آماده شده و عظیم و خشمگین درکنار چین ایستاده است.
به نووسیبیرسک یا تومسک "، به خاباروفسک یا ولادیوستوک و یا به پتروپاولوسک در کمچاتکه بروید و با مردم روسیه صحبت بکنید! بزودی درخواهید یافت که غرب دگرتقریباً نزدهیچ کسی احترام واعتبار ندارد. در طول تاریخ روسیه مورد حمله و تاراج غرب قرارگرفته و میلیون ها وده ها میلیون مردمش قتل عام شده است . اکنون قراری که بعضی ها فکرمی کنند مورد حمله قریب الوقوع قرارخواهد گرفت.مانند چینایی ها، روس ها نیزنمی خواهند بیش تر ازاین سازش نمایند.
گفته ای سابقه روس ها یکباردیگراحیا شده است. اولین را الکساندر نیفسکی ( شهزاده وسپهسالار روسیه قرن سیزدهم. مترجم) اظهارنموده بود:
بروید و درسرزمین های بیگانه بگویید که روسیه زنده است! آنهایی که نزد ما به صلح می آیند چون مهمان استقبال و خوش آمدید گفته می شوند. ولی آنهایی که با شمشیربه دست می آیند، باشمشیرکشته می شوند. روسیه بدین موقف استوار و ماهم همیشه استوارخواهیم بود.
در روسیه وهمانطوردرچین وتعداد زیاد دیگری ازملت هایی که ذریعه یغماگران غرب به خاک یکسان شده اند، هیچ چیزوهیچ کس فراموش نه شده است، بل چنین فکرمی شود که حافظه ها برای یک زمانی غش کرده باشد که هیچ وقت نمکند. شما نمیتوانید یک سرزمین را آتش بزنید، شهرها را تخریب کنید، مزارع را بسوزید و بازقیافه شخصی را به خود گیرید که گویا ماموریت اخلاقی دارید .
طوریکه درچیلی میگویند« عدالت وقت می خواهد اماحتماً می آید ».
ایران درطول تاریخ معاصرچند مرتبه مورد تجاوزخارجی قرارگرفته است. حکومت دموکراتیک، مترقی وسکولر محمد مصدق توسط کودتای ۱۹۵۳ سی آی ای ازپای درآورده شد. به تعقیب آن رژیم هیولایی شاه طرفدارغرب نصب شد. بعدا جنگ وحشتناک و تجاوزعراق با پشتبانی کامل غرب رخ داد که باعث تلفات صد ها وهزران انسان گردید. ازآن ایام ایران ازقتل های هدفمند دانشمندان اش توسط (غرب واسراییل ) وحمله های تروریستی حمایه شده ازخارج رنج می برد و به عوض آنکه به زانو درآید وعفوه بخواهد ایران سرکشی نموده غرب را به مبارزه می طلبد.
درچند مورد هرآنوقت که تحریک شده است کشتی های جنگی خود را به آبهای بی طرف نزدیک سواحل اضلاع متحده فرستاده تجدید تعهد می نماید که اگرموردحمله قرارگیرد برای دفاع ازخاکش آماده می باشد.
ایران همچنان همبستگی خود را باممالک امریکای لاتین به نمایش گذاشته عملا باهمه حکومت های انقلابی آنجا ازنزدیک کارنموده است. درموقع بحرانی با متانت درکنار ونزویلا ایستاده با اعمار خانه های رهایشی در کاراکاس کمک نموده است.
هیچ کس درامریکای لاتین هیچ وقت فراموش نخواهد کرد که چطور ریس جمهورسابق ایران محمود احمدی نژاد به کاراکاس آمد تا درمراسم جنازه دوستش رهبر ونزویلا هوگوچاوز اشتراک نماید. دراثنای یاد و بود مادرسا لخورده هوگوچاوز با چشمان گریان ناگهان با احمدی نژاد روبرو گردید ، احمدی نژاد با شکستن قواعد دینی یک مملکت شیعه که او از آن نماینده گی میکرد او را نزدیک قلبش به آغوش گرفت تا آرام گردد. این لحظه بیانگریک واقعیت ساده و قوی بود و آن اینکه همه ما انترناسیونالیست ها و انتی امپریالیست ها دراین سیاره برای بقای بشریت مبارزه می کنیم. زیاد است آنچه ما را به هم نزدیک می سازد نظربا آنچه ما را ازهم جدا می کند.
وقتی ما بردیم وما خواهیم برد، جهان می تواند زبان مشترک خود را پیداکند. غرب با ایجاد دشمنی و بی اعتمادی بین ما همه از طریق اخبار دروغین و اراجیف می خواهد ما را ازهم متفرق سازد. اما ما بازی هایش را می دانیم ودگر صفوف خود را نخواهیم شکست. غرب واضح درباخت است اومیداند و سراسیمه است.
من راجع به جمهوری دموکراتیک مردم کوریا و آنکه چطور شامل لست منفورترین ملت روی زمین گردیده است زیاد نوشته کرده ام. این یک واقعیت پذیرفته شده است که کوریای شما لی درطول ده ها سا ل نسبت به کوریای جنوبی دموکراتیک تر و متمول تربود. یکجا باکیوبا و اتحادشوروی وتا اندازه ای با چین اقدام به پیشبرد پروژه عظیم بشردوستانه نموده و با قبول قربانی ها ومصا رف هنگفت تقریباً تمام قاره افریقا را آزاد نموده؛ دوکتوران ومعلمین اش وظایف بشر دوستانه خود را درتمام نقاط ویران جهان اجراکرده اند.
درجنگ ۱۹۶۷ مصر و اسراییل، پیلوت های کوریای شمالی جت های جنگی نوع میگ مصری را به مقابل اسراییل به پرواز درآورده اند. این حقایق به وسیله پروپاگند غرب به فراموشی سپرده شده است. اما واضحاً علت آنست که چرا جمهوری دموکراتیک مردم کوریا رانده شد؛ درتنگنا قرارداده شد و مورد تعزیرات بیرحمانه ی اقتصادی قرارداده شد. و مجبورساخته شد تا طوری عمل کند، چونانی که در بیست سال اخیر عمل نموده است. کوریای شمالی هیچگاهی تسلیم نشده و تسلیم نخواهد شد.
ونیزویلا برای سالهای متمادی پاسبان وقوه محرکه انقلاب بلواری، انترناسیونالیزم وهمبستگی امریکای لاتین بوده از کودتا ها، تحریم های اقتصادی، دسایس وجنگ تبلیغاتی وحتا حملات تروریستی مخالفین تقویه شده ازخارج جان به سلامت برده هیچگاه تسلیم نه شده است. ونزویلا زخمی شده است اماهنوز زنده است.
فقط چند روزقبل من بایک هیات پارلمانی ایتالیا که متشکل ازنماینده گان « جنبش پنج ستاره » بود و تازه ازکاراکاس برگشته بود صحبتی داشتم نتیجه گیری آنها ساده بود گفتند بدترین وضع سپری گردیده است.
جهان این رامی داند که ونزویلا، کوریای شمالی و کیوبا هرگزسقوط نمی کنند. باوجود خنجرهایی که به پیکرشان زده شده است، دردی را که ازتحریم ها، کودتا ها و اعمال تروریستی غرب و امپراتوری شیطانی اش تعمیل گردیده است، احساس می نمایند .
واضح وروشن است که غرب درمقابله اش باایدولوژی بشردوستانه توام با سرسپرده گی واقعی، اراده قاطع، شجاعت وعشق به وطن عا جز و ناتوان است .
جهان نظاره کرده نتیجه گیری می کند
من درمورد سوریه نوشته، « الیپو» را با ستالینگراد قرن بیستم مقایسه نمودم. این است جاییکه راسیزم، تروریزم، پایین ترین اشکا ل امپریالیزم غرب ( اعما ل ننگین نوکران منطقه وی) همه قاطعاً تجمع نموده اند. قیمت گزاف و پیام روشن است.
مردمی که وطن خود را دوست دارند باتمام قلب شان به مقابل همه نابرابری می جنگند و برنده می شوند. مخصوصا وقتی دوستان و رفقای قابل اعتماد درکنارخود داشته باشند.
یک روزی جهان ازمردم سوریه زیاد وبه طور شایسته تشکرخواهدکرد. یک روزهمه چیزدرک خواهدشد. یک روز، شاید بزودی.
این بزرگ ترین لحظه ای تاریخ بشر است، شاید بزرگترین. که بدون اعلام انقلاب های بزرگ وشلیک توپ ها و راکت ها بسررسیده است. همه چیز به شکل تنظیم شده ومصرانه به سرعت رخ میدهد.
بزرگترین مغزهای روسی، چینایی امریکای لاتین و دیگرنقاط جهان با بی قراری شب و روزکوشش می کنند تا تعیین نمایند که کدام واقعیت جهان و تمدن ما را به چنین زوال مزخرف کشانیده است. جواب ساده وپوست کنده اینست که امپریالیزم غربی ( نظامی، اقتصادی، فرهنگی وتعقلی ) ، استعمار و استعمارنو ومشتقات هراس انگیز مجموعه ای ازعناصرفوق الذکر به مثابه ای دسته ازاشکا ل وحشیانه کپیتالیزم محسوب می گردد. همزمان اشکا ل نوحکومت، اقتصاد و سیستم های اجتماعی یک مراتبه دیگرپلان می شود.
استراتیژیست های کشور هایی که نمی خواهند تا به مقابل ترور وحشیانه غرب که مسوول صدها میلیون قتل وتخریب روال زنده گی میلیارد ها انسان اند، زانو بزنند، پلان می کنند که چطور ازممالک خود واز جهان دفاع نمایند.
یک بار دیگرجهان مشغول کاراست! سنگرمی سازد. مردم را تربیه نموده آنها را برای آخرین نبرد به مقابل فرهنگی که درطول قرن ها سیاره ما را شکنجه نموده است آماده می سازد. این لحظه بزرگ امید و تجدید شوروشوق است.
البته از پایتخت های غرب همه چیز افسرده و مایوس کننده به نظرمی رسد. درآنجا هیچ نوع امیدی وجود ندارد. من کاملا موافقم برای آنها امیدی وجود ندارد...
منطق و فلسفه ای که اروپایی ها و مردم امریکای شمالی جهت تجزیه مسایل جهان به آن عادت کرده اند به بن بست رسیده است.
بلی این است ختم فلسفه و یا طوریکه آنها می گویند « ختم تاریخ ». من کاملا موافق ام. این است ختم فلسفه و تاریخ شان. ازاین سبب است که مطالعه اخبار انتخابات و اعلامیه های سیاستمداران غرب چیزی نیست جز ضیاع وقت و جها ن این را بیش تر وبیش تردرک می نماید.
حقه بازی های جدید شان در واقع بسیارکهنه است. تمام سیستم شان منسوخ یا تاریخ گذشته است. اقلا یک صد سال قبل باید کنارگذاشته می شد. تنها بربریت وستم گری اش باعث شده که زنده بمانند. بزودی خواهند رفت.
دراین روزها روبرو شدن با ساکنین غرب مشابه روبروشدن با آن زامبی هایی ( مرده های متحرک .مترجم ) است که در زمان جنگ عمومی دوم درجرمنی نازی زنده گی می کردند. وقتی جنگ به پایان رسید تعداد زیاد آنها از کوچه ها گذشته، عباراتی راتکرار میکردند که « مانمی دانستیم » ، « ما نمی فهمیدیم ».
تبلیغات نازی وتبلیغاتی که درغرب ومستمرات بکارمی رفت (طوریکه نوام چامسکی ومن درکتاب خود « درمورد تروریزم غرب» تعریف نموده ایم ) ریشه مشترک داشته دارای تهداب و درنظرداشت مشترک اند. وقتی شست وشوی کامل مغزی مردم مطرح باشد هردوخیلی ها موثراند.
تعقیب آخرین فصل لجن زارامپریالیست وتوربوکاپیتالست غرب خجالت آور وضیاع وقت است.
اضلاع متحده و اروپا هر دوازیک رشته امراض تباه کننده عقلانی طوریکه بعد ازجنگ دوم جهانی توسط روانشناس بزرگ سویسی «کارل گستف » ، «جنگ » مشخص شده است رنج می برند.
درگیری زیاد بااعمال پتولوژیک، مطالعه و تحلیل و تجزیه آن بطورمتداوم میتواند دماغ یک شخص سالم را نیزخراب وافسرده بسازد.
دگرچیزی برای دانستن باقی نمانده است.صدها میلیون قربانی درتمام نقاط جهان ازخود سخن می گویند.
یگانه موضوع معقول این است که:
چطوراین وحشت رامی توان هرچه زود توقف داد؟
چطورباید بشریت رامجال داد تا به الگوی طبعی انکشاف وتکامل تدریجی خود برگردد؟
من به مجازات، محاکمه و دیگر وسایل تهدید واشاعه ترس عقیده ندارم وهم برایم اهمیت ندارد که غرب تاوان همه آنچه که به جهان تحمیل نموده میپ ردازد یاخیر. من فقط می خواهم که برای ابد توقف کند.
من خیلی سعی خواهم نمود تا توقف داده شود. وهمین طور دیگران.
وجهان می بیند وناگهان ازچیزی که می بیند حظ می برد.
ناگهان بیشتروبیشترمردم شجاعانه به رژیم جهانی میخندند. البته نه درپاریس و لندن و نیویارک ( اینجا آنها می ترسند وحتا بیشترازگذشته فرمانبردار اند )، بلکه درخارج . بلی!
مردم درهمه براعظم ها می خواهند که ببینند و بشنوند که دیگران چه می کنند وما چه می کنیم. نه آنچه امپراتوری و اوضاع روانی اش تولیدمی کند.
آنها میخندند و با بی حوصله گی منتظراند که یک روزنو ویک سال نوچه میاورد. آنها انتظار یک شروع نو واقعی را دارند.
*اندری وتچک : فیلسوف، ناولیست، فلمساز، وژورنالست مححق است که به ۱۴۰ مملکت سفر نموده اکثر جنگ ها و کشمکش ها تحت پوشش او قرارداشته است. مترجم
http://www.4thmedia.org/2017/03/the-west-is-becoming-irrelevant-the-world-is-laughing/
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۱۷۰۴