مداخله نظامی امپریالیزم امریکا درکشورهای جهان؛ ونقش آن درتشکل نیروهای تروریست دینی ومذهبی وفاشیزم درجهان
( قسمت اول )
سرمایه داری پدیده یی تاریخیست که بعد از پیدایش خود در مرحله های مختلفی بااستفاده از مولفه های سیاسی ، دینی ومذهبی ناهمگون، تسلط خود را بالای جهان پهن نموده است. پالیس های مورد نظر خود را مرحله به مرحله درسطح جهانی با مداخلات مستقیم وغیرمستقیم نظامی وکمک های اقتصادی با استفاده از ارزش های لیبرال دموکراتیک ، با کمک جنبش های مدنی وسازمان های استخباراتی تحقق بخشیده است؛ که تحولات بنیادی را درسرنوشت مردمان کشورهای جهان در عرصه های اقتصادی وسیاسی ، بوجود آورده است.
نظام سرمایه داری درقرن هجده و نزده، آهسته آهسته در اروپا ، امریکا ، آسیا وافریقا جهان گیر شد. کشورهای بزرگی اقتصادی مانند بریتانیا کبیر، فرانسه ، المان و امریکا پی هم به اهرم بزرگ قدرت اقتصادی ، جهان تبدیل شدند. بریتانیا که درقرن هجده ونوزده بزرگترین امپراتوری را از غرب تا شرق تشکیل می داد ، زیادترین کشورها را زیر سلطه استعماری خود در آسیا، افریقا ،اروپا وامریکا داشت. بعد از جنگ اول و دوم جهانی ،اضلاع متحده امریکا به مثابه بزرگترین کشور امپریالیستی درجهان تبارز نمود که درمحور تمام کشورهای سرمایه داری قرار گرفت.درمقابل این قدرتهای بزرگ سرمایدار ی قدرت نیرومند دیگری درجهان بعداز پیروزی انقلاب کبیر اکتوبردرسال ۱۹۱۷ ترسایی تبارز نمود که علیه نظام سرمایه داری مبارزه میکرد و نظام سوسیالیستی را در روسیه تزاری برای نخستین باربنام دولت ا تحاد جماهیر اشتراکیه شوروی تشکیل وپایه گذاری نمود. این دونظام علیه هم قرار گرفته و به سطح جهانی رقیب همدیگر شده که برای پیروزی اهداف خویش مبارزه می نمودند که این روند بنام « جنگ سرد » مسمی و جهان به دو قطب شرق وغرب تبدیل شد. با دو قطبی شدن جهان کشورهای که زیرسلطه استعماری کشورهای سرمایه داری قرار داشتند، با پشتبانی اتحادشوروی به مبارزات آزادی خوانه و رهایی بخش دست یازیدند، وبه زودی این کشورها درآسیا ،افریقا ،امریکا واروپا ازادی خودرا کسب ومستقل شدند.بازهم رقابت وکشمکش درمیان این دوقطب وجود داشت، وهرکدام برای تا مین منافع خود پیمآنهای نظامی را زیر نام « وارسا » "مربوط کشورهای سوسیالیستی در راس اتحادشوروی وپیمان های« ناتو و سنتو» مربوط کشورهای سرمایه دار ی وطرفدارانش در راس امریکا بوجود آمد که هرکدام برای گسترش نفوذ خود به اشکال مختلفی عمل می نمودند.کشورهای امپریالیستی زیادترین نفوذ را درمیان کشورهای حوزه خلیج فارس وسایر کشورهای اسلامی که منابع سرشار نفت وگاز دارند ، داشت.عده ایی این کشوره راهنوزهم مستقیم و غیر مستقیم تحت تسلط مادی ومعنوی آنها قراردارد. دستگاهای استخبارتی امریکا وانگلیس برای تخریب و عدم نفوذ کشورهای سوسیالیستی در راس اتحادشوروی در کشورهای اسلامی از عقاید دینی مذهبی مردم استفاده می کردند و آنها را برضد جنبش های انقلابی ، دموکرات ومترقی؛ و دولت های مردمی زیر نام « کمونیست » و « ملحد ضد دین» که خواستارجامعه عدالت اجتماعی ونظام سوسیالیستی بودند، تحریک می کردند، حتا دست به سرنگونی آنها با اهمال گماشته گان خویش ، ازطریق انجام کودتاها وتجاوزمستقیم نظامی به بهانه های مختلف اقدام می نمودند. احزاب بنیادگرای اسلامی بنام اخوان المسلمین ، وهابی وسلفیست وبه مرور زمان گروه های تروریستی القاعده ، طالب وداعش وغیره درکشورهای عربی ،مصر ، پاکستان و افغانستان وسایر کشورها زیرنام های مختلفی بوجو آمدند ،که از جانب دستگاه های استخباراتی امریکا وانگلیس کمک های مادی ومعنوی می شدند، از جمله مستقیم تحت نظر دستگاهی استخباراتی انگلیس بوجود آمد، وهابیت است که توسط اجنت معلوم الحال آنها « مستر همفر» که در دانشگاه بصره با محمدبن عبدالوهاب مصروف آموزش بود، بعد ازشناخت و آشنایی به نظریات افراطی وی نسبت به سایرعلمای دینی کوشید، تا آنرا برای ظهور دین ومذهبی جدید آماده کند.بالاخره محمد بن عبدالوهاب بعداز مرگ پدرش درسال ۱۱۵۳ خورشیدی اشکارا درجهت تبلیغ عقاید خود پرداخت وبا کمک های مادی ومعنوی انگلیس پایه های فرقه وهابیت را درمیان بیابانگردهای« نجد » شهرِ واقع مدینه و اردن بنیاد گذاشت تا اینکه بعداز فروپاشی عثمانی ها ،دین ومذهب شان رسمی و درریاض بنام عربستان سعودی دولت وهابیت را تشکیل دادند ، که تا به امروز به مثابه مرکز احزاب بنیادگرای اسلامی درجهان بوجود آمده که تمام گروه های تروریستی بنیادگران را با مشوره امریکایی ها و انگلیس هارهبری می نماید تا جلورشد احزاب مترقی وانقلابی که به خواست کشورهای امپریالیستی نه بوده وبرضد دولت های دست نشانده آنها شورش وقیام می نمودند ،با دسایس وتوطیه های مختلف بگیرند . در جریان جنگ سرد یکی از شیوه های که باعث رشد اقتصاد نظام سرمایه داری شد ، با استفاده از عقاید دینی ومذهبی کشورهای جهان سوم که دارای منابع سرشار نفت وگاز وغیره بودند، می باشد. بالخصوص در کشورهای اسلامی که درشرق میانه وشاخ افریقا قرار داشتند، علیه اتحادشوروی زیرنام جلوگیری وگسترش نظام کمونیستی وجبش های مترقی ودموکرات دراین کشورها، رهبری وهدایت می شدند.
امریکایی ها وانگلیس ها درجهت تنظیم وتشکل احزاب وگروه های تروریستی دینی نسبت به دیگر کشورها پیش قدم بودند. ایالت متحدهء امریکا با استفاده از اسلام سیاسی درجهت پیاده نمودن اهداف امپراتوری خود درشرق میانه شیوه های تسلط خود را یافت وبا گسترش نفوذ خود درمنطقه وبعد با اشغال نظامی خود درشرق میانه وافغانستان بهترین افزاربرای آنها احزاب اسلامی بود، برعلاوه اینکه علیه اتحادشوروی کاربرد داشت از آن به مثابه سلاح علیه جنبش های ناسیونالیستی درجهان استفاده می نمود که ازجمله درمصر علیه جمال عبدالناصرومصدق درایران برای ازبین بردن وصدمه به شخصیت این افراد ،از وجود « الاخوان المسلمین » با کمک مالی به گروهی افراطی مذهبی که مانند الاخوان المسلمین مصر بودند، نقش بزرگی را بازی کردند. بعد ازآن امریکا وشرکایش برای گسترش وسرکوبی جنبش های چپ ناسیونالیستی از اسلام گرایان عربستان سعودی بهره برداری نموده، و از رشد آنها جلوگیری کرده اند. برعلاو این همه تلاش های مذبوحانه جنبش های چپ ناسیونالیستی دردهه شصت درمصر، الجزایر ، سوریه،عراق وفلسطین گسترش یافت وامریکا برای مقابله با آنها عربستان را جزو متحد اساسی خود درمنطقه کرد ، با این هدف بتواند مقاصد خود را در وجود بنیادگرایی وهابی عملی نماید.با عقد پیمان با ملک مسعود وشاهزاده فیصل ، اتحادیه اسلامی را از شمال افریقا تا پاکستان وافغانستان تشکیل داداند. با کمک وهابیون واخوان المسلمین درسال ۱۹۶۱ وحدت جهان اسلامی ودرسال ۱۹۶۹ سازمان کنفرانس اسلامی بنیاد نهادند، که نخستین هسته « جنبش جهانی اسلامی» گردیدند.با مرگ جمال عبدالناصر درسال ۱۹۷۰ وفروکش نیروهای ناسیونالیسم عربی زمینه برای حرکت های نوین اسلام عقب گرا به حیث تکیه گاه دولت های وابسته به امپراتوری امریکا مساعد شد. با به کارآمدن انوراسادات درمصر وحمایت وپشتبانی از اسلام گرایان ارتجاعی وکودتای جنرال محمد ضیا الحق درپاکستان، وظهور حسن الترابی رهبر « الاخوان المسلمین » درسودان جهت کسب قدرت ،امریکا هم پیمانان ومتحدین اصیل خودرا پیدا نمود. وسلاحی موثری برضد اتحادشوروی وبه ویژه افغانستان وآسیای میانه برای امریکا گردید.امریکا وشرکایی جهانی ومنطقه ایی اش بعد از قیام هفت ثور که حکومت سردارداوود سرنگون وقدرت به حزب دموکراتیک خلق افغانستان انتقال کرد مداخلات مذبوهانه را پیش گرفت،چون حزب دموکراتیک خلق افغانستان برنامه های مترقی و ضد امپریالیستی داشت ومتمایل به اردوگاهی صلح وسوسیالیزم بود ،یک سلسه تغییرات اجتماعی واقتصادی وسیاسی به نفع کارگران ودهقانان وهمه زحمتکشان بوجود اورد که برضد منافع طبقات اشراف فیودال وکمپرادورهای غربی بود؛ براین اساس تبلیغات وسیع را ازطریق رسانه های اطلاعات جمعی خویش برضد دولت جوان انقلابی آغاز کردند ، دولت وحزب را خلاف عقاید دین مذهب مردم دانسته؛ ومردم را علیه ان تحریک می کرد ، ازسوی دیگر با تشکیل گروه های اسلامی در خاک پاکستان اقدام های نظامی را مستقیم بدوش گرفته واعضای این احزاب را مسلح وتربیه نظامی داده وبه افغانستان گسیل ،و بنام جهاد وقیام علیه به اصطلاح « کمونیست ها » مردمان بی گناه ونهادهای اقتصادی ،اجتماعی وفرهنگی را تخریب وازبین میبردند ؛ ازجمله گلبدین حکمتیار رهبر تندرو وشیطان صفت وکینه جویی حزب اسلامی را تادندان مسلح وکمک های بزرگ مالی برایش را دریغ نمی ورزید؛ با ایجاد وتشکیل سایر احزاب جهادی کمپاین وسیع کشت مواد مخدره به کمک پاکستان وکشورهای غرب در افغانستان شروع کردید، که ازاین ناحیه درسال ۱۹۸۰ تنظیم های جهادی افغانستان نیمی از مصرف هیروئین امریکا را تهیه میکردندوبزرگترین صادرکننده تریاک جهان بودند. همین تنظیمهای جهادی بودند که بعد از قدرت رسیدن درسال ۱۹۹۲ علیه یکدیگربالای کسب قدرت جنگیدند ،که توسط این گروها بالخصوص حزب اسلامی گلبدین ۶۰ هزار از مردم کابل کشته ودومیلیون به کشورهای منطقه وجهان مهاجر شدندوشهر کابل به ویرانه تبدیل وتمام هست وبود دولت جمهوری افغانستان را چوروچپاول وغارت کرده و به پاکستان انتقال وبه فروش رسانیده اند . به هررو در هرگوشه دنیا که جنبش های مردمی برای اهداف مردمی بوجود می آمد، توسط این نیروهای خایین ارتجاعی با کمک وپشتبانی مادی ومعنوی امریکا و انگلیس سرکوب می شد . فعالیت نیروهای اسلامی به سرکرده گی محمد علی جناح وموددی با پشتبانی وتشویق انگلسی ها برای انتقام ازمردم هند ،هند را به دوکشور هندو و مسلمان درسال ۱۹۴۷ ترسایی تقسیم که پاکستان به مثابه مهره اساسی انتلجنیت سرویس امریکا به نیروهای ارتجاعی منطقه علیه جنبش های مترقی درآسیای مرکزی افزود گردید، که تابه امروز بزرگترین حامی تروریست وتامین منافع امریکا وانگلیس در منطقه بوده وچالش های بزرگی را بعد از قیام هفت ثور ۱۳۵۷تا به امروز برای خلق وکشور رنجدیده افغانستان بوجود آورده که باعث تمام نابسامانی ها دراین منطقه گردیده است .
چنانکه ا ضلاع متحده امریکا از سال۱۹۰۱ ترسایی برای گسترش سلطه بازرگانی و سیاسی واستثمار واستعمارکشورهای افریقا، آسیا وامریکای لاتین که دارای منابع سرشاری طبیعی بودند وبا بهانه مختلفی قرارذیل مداخله نظامی برای سرنگونی دولت های مردمی شان نموده وحکومت های دلخواهی خودرا بوجود آورده اند:
اعزام مستقیم نیروهای خود به کلمبیا ،پانامه ومداخله درانتخابت دراین کشوراعزام نیروهای نظامی درسال ۱۹۰۸ ، به کوریا ومغرب، تجاوز نیروهای امریکای درسال های ۱۹۰۵ و ۱۹۱۱ درهندوراس برای حمایت از کودتای به رهبری مانویل بونیلا برضد رییس منتخب میگل داویا،سرکوب قیام ضد امریکایی درفلیپین درسال ۱۹۱۱ ،اشغال کوبا ،پانامه وهندرواس درسال ۱۹۱۲،حمله به نیگاراگوا درسال ۱۹۱۲و۱۹۳۳ ازاین به بعد نیکاراگوا به مستعمره برای احتکار موسسات امریکای تبدیل شد،بازهم مداخله نظامی و کودتا درسال ۱۹۱۰ علیه حکومت نیکاراگوائه ،ورود نیروهای امریکایی درسال ۱۹۱۶ الی ۱۹۲۴ به دومینیکن برای سرکوبی انقلاب این جمهوریت، اشغال هایتی از سال ۱۹۱۴/۱۹۳۴ ترسایی جنگ با ویتنام درسال ۱۹۶۰ میباشد. امریکا به مثابه بانی ومدافع دموکراسی درجهان درطول پنج دهه گذشته درکشورهای که درآن دولتهای مترقی ودموکرات وتحول طلب مانند: گواتمالا،گویانا ، جمهوری دومینکین، برزیل،شیلی، اروگوای ،سوریه، اندونزی(تحت رژیم سوکارنو)یونان،ارژانتین، بولیویا،هاییتی یوگوسلاویا، افغانستان ، عراق ، لیبیا ، اوکرایین وسایر کشورهای جهان توسط نظامیان امریکایی که توسط دولت امنیت ملی امریکا(سی.آی.ای )کمک وتامین مالی میشد سرنگون گشتند.
همچنان سازماندهی کودتا نظامی تحت نظر سی. آی . ای برای سرنگونی حکومت مترقی و دموکرات چپ چیلی که به رهبری سالوادورالینده بوجود آمده بود، زیرنام نجات دموکراسی صورت گرفت ،که با ایجاد دیکتاتوری فاشیستی تحت رهبریجنرال اگستینوو پینوشه، هزاران نفر را شکنجه وبه جوغه های دار اعدام کرد وهزارن نفر دیگر ناپدید شده وتمام رسانه ها و سازمان های مدنی واتحادیه های کارگری واحزاب سیاسی وسازمان های دهقانی سرکوب و ازبین رفتند. دوباره تمام فابریکه های امریکایی که بعد ازانتخاب الینده بسته شده بود، فعال کردید، که ازجمله جنرال موتور بود.
.تعداد نیروهای نظامی امریکا درسال ۱۹۹۳ شامل نیم میلیون نفر سرباز در پیش از ۳۹۵ پایگاهی نظامی مستقر بوده اند.صدها تاسیسات خُرد وبزرگ درسی وپنج کشور جهان به شمول ناوگانها متشکل از موشک ها هواپیماهای هسته ای ـ اتمی ناوشکن وکشتی جاسوس بوده است.دولت امریکا بعداز جنگ دوم جهانی پیش از ۲۰۰ میلیارد دلار کمک نظامی غرض آموزش وتربیه ۲.5میلیون نظامی ونیروهای امنیت داخلی در حدود هشتاد کشورجهان برای دفاع از تهاجم خارجی برای حفاظت از الیگارشی حاکم وسرمایه گذاران شرکت های بزرگ فراملیتی برای خطرات شورش های داخلی مردم بومی هزینه کرده است. طبق امارداده شده مرکز اطلاعات دفاعی امریکا در سال۱۹۹۳مبلغ ۲۹۱ میلیارد دالر مخارج نظامی داشته است؛مجموع بودجه نظامی امریکا ازمجموع بودجه نظامی پانزده کشورجهان بیشتر است.؛تنها هزینه ساخت یک ناوگان هواپیمابرمیتواند غذای ده سال چندین میلیون از فقیر ترین وگرسنه ترین اطفال امریکا را تامین نماید.
طوریکه نمایشنامه تولد برشت میگوید:« فاتحان وفتح شده گان وجود دارند ، درمیان فتح شده گان مردم عادی گرسنه گی می کشند؛ درمیان فاتحان بازهم مردم عادی گرسنه گی میکشند».
درمجموع از سال۱۹۰۱ الی۲۰۱۵ ترسایی(۶۵) مراتبه الی پشتبانی از حمله عربستان به یمن درسال ۲۰۱۵ مستقیم در کشورهای فوق مداخله نموده واهداف خودرا تحقق بخشیده است .هزارها تن دراین کشورها به شمول رهبرانی مردمی آنها کشته شده اند. با این حرکت های وسیع نظامی امپریالیزم امریکا جای امپراتوری سابق بریتانیا و روم را درجهان اختیار کرد. با رویکردهای نوین سیاسی واقتصادی تاثیر خودرا بعداز جنگ اول وبه ویژه جنگ دوم جهانی بالا ی کشورهای مغلوب و غالب به وسیله کمک های مالی که ضربات بزرگ اقتصادی را متضرر شده بودند وارد نمود، و درراس آنها قرار گرفت. این کشور(امریکا )که ازعمرش ۲۳۹ سال می گذرد ۹۳ درصد عمر خود را یعنی ۲۲۲ سال آنرا درجنگ وتجاوز درسرتاسر جهان سپری کرده است.
( ادامه دارد...)
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۵۰۲