نقش پاکستان در ایجاد ، پرورش تقویه تروریزم و جنایات ناشی از آن و سیاست های دوگانه غرب در قبال آن
بصیر دهزاد
انجمن حقوقدانان افغان در اروپا در چندین اعلامیه خویش ارتکاب جنایت ضد بشری توسط تروریستان ، که زاده و پرورده یافته در لانه شیطانی استخبارات پاکستان اند را مورد تقبیح قرارداده است که توجه تعدادی از اهل نظر و قلم و دیگر دوستان را بخود جلب نمود. این امربرای من هم یک انگیزه بوده است که بر چند نکته حایز اهمیت حیاتی در این اعلامیه ها در مقطع کنونی کشور تاٌملی نمایم. البته با تاٌ کید این مساله که نکات نظر من بیان پالیسی انجمن نیست بلکه دیدگاه های فردیست که پیرامون این اعلامیه ها در ذهنم شکل گرفته و خواستم آنها را در قید قلم آورده با خواننده گرامی شریک سازم.
بدون شک یکی از انگیزه های دیگر این چنین نوشته ها و ابراز نظرها در این هم نهفته است که اجتماع روشنفکری افغانی چه در داخل و چه در خارج کشور در بعض مسایل سیاسی حساس و حایز اهمیت کنونی کشورمانند دفاع از حاکمیت ملی، تمامیت ازضی،منافع ملی ، شناخت پاکستان بحیث یک دشمن مشترک تاریخی ، پرورش دهنده ترور و تروریستان بر ضد ملت ما و خطر بزرگ برای صلح ، ثبات و امنیت منطقه وی است، ایده های مشابه را ارایه می دارند ، با آنکه خود یک دیگر را از زوایای متفاوت و متضاد ارزیابی می کنند.
هدف نویسنده بیشتر در توضیح آن نکات با اهمیت ملی و وطنی است که میتوانند توانایی ها وخطوط عملی را در این مقطع حساس و با اهمیت با هم نزدیک و گره زنند:
- دادن یک پیام روشن از حوادث مرگبار در کشور و عوامل و ریشه های آن که از کجا شکل گرفته است ؟ کی زاینده و پرورش دهنده این وحشت و وحشت قرن در افغانستان و منطقه ما است که با قساوت ترین شکل در برابر انسان و انسانیت انجام می یآبد؟
- بیان این واقعیت که جرایم تروریستی توسط طالبان و داعشیان بدون استثاً جرایم شدید جنگی و جرایم ضد حقوق بشر اند که در نوع و مرتکبین آنها کدام تفاوت و استثنای وجود ندارد.
- بیان این واقعیت که سیاست های کژدار و مریز امریکا و انگلیس ایجاد گر، ادامه دهنده و مدیریت بحران در افغانستان تلقی می گردد.
- بیان این واقعیت که کشور در فقدان یک دولت مقتدر و دولت مداران شجاع، مستقل و با اراده بسر می برد، « دولتی که در اوضاغ رقت بار کنونی تقسیم به دو تیم رقیب به مثابه غنیمت ؛ باج و تحفه داده شده است .»
- بیان این واقعیت که پیوند و نزدیکی تمامی نیروهای که به خاطر وطن، استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، تحول و ترقی، تعریف از دوست و دشمن مشترک و منافع علیای وطن و مردم ملت را در اوضاع بعرنج کنونی عامل بقای ملت واحد و ایجاد دولت مستقل و ممثل اراده ملت می داند.
دولت نظامیگر پاکستان بیش از زمان موحودیت اش بخصوص با ایجاد پکت های نظامی منطقه وی یکی ار محورهای شرارت و دشمن تاریخی حاکمیت ملی ، دولت مقتدر و با ثبات در افغانستان بوده است. فقط یک استثنا وجود داشته آنهم زمان جاکمیت حکومت طالبان در سال های ۱۹۹۶ لی ۲۰۰۱ ترسایی است که به حیث یک رژیم وابسته و تحت نفوذ مستقیم استخبارات پاکستان کشور را در عمق عقب مانده گی اقتصادی، کلتوری و فرهنگی فرو برد، تحت هدایت و رهبری همین طالبان بیساری داشته های تاریخی و فرهنگی ما نابود و یا به همین دولت دشمن تسلیم داده شد.
همان طوری که دولت پاکستان در زمان صدارت فقید محمد داوود دشمنی آشکار با کشور و مردم ما داشت، از همان زمان دشمنان علم و فرهنگ و ترقی را در خاک اش لانه فعالیت ومسلح شدن می داد و تحت حمایت مستقیم امریکا چندین کودتا ها را در کشورما سازماندهی نمود، لانه مصوون را برای رهبران اغواگر ضد تمدن و ترقی تحت نام مبارزین اسلام ایجاد نمود.
پس دولت پاکستان را از بدو ایجاد تا سهمگیری درجه اولش در ایجاد ، پرورش و سازمادهی تروریزم و مدیریت فعالیت های ترروریستی در کشور ما افغانستان و در سطحه جهانی درچند مشخصه می توان تعریف نمود:
- پاکستان ناقض منشور ملل متحد و تعهدات بین المللی .
ـ پاکستان مرکز تروریسم بین المللی است.
ـ پاکستان به حیث مرکزتولید فکر انتحاری وکشتن دگر اندیشان است.
ـ پاکستان مرکز پرورش شرارت پیشه گان شریربین المللی است.
ـ استخبارات نظامی پاکستان مسوولیت قتل وترور افغانان را عهده دار می باشد.
ـ دولت پاکستان واجیران آن مرتکبین جرایم سنگین در افغانستان اند.
ـ دولت پاکستان مرکز تعلیم و تربیه بخاطر سازماندهی فعالیت های تروریستی در نقاط مختلفه در جهان است.
ـ پاکستان عامل اساسی تداوم جنگ اعلام نا شده و ادامه تراژ یدی خونبار افغانستان می باشد، مداخلات آنکشور دلیل و بهانه مداخلات نظامی شرق و غرب پنداشته می شود.
ـ دولت پاکستان مانع انکشاف اقتصاد و بازار یابی تولیدات ملی کشور در منطقه است.
ـ دولت و استخبارات پاکستان بااستفاده از سرمایه گزاری سیاسی و استخباراتی اش درسال های جنگ های داخلی و حاکمیت طالبان از طریق مهره های فاقد غیرت و وجدان افغانی را در دستگاه دولت نفوذ خویش را حفظ نموده است.
اگر دولت پاکستان و شرکای شدید ترین جرایم ضد بشری و جنگی اش را در زمان حاکمیت حرب دموکراتیک خلق یا حزب وطن بر ضد دولت و مردم کشور انجام می داد و روپوش اسلام را بر اهداف شیطانی منطقه وی اش پهن می کرد، اکنون هم عین جرایم ضد بشری را با همان وحشت و قساوت توسط طالبان و داعشی ها در کشور ما سازماندهی و مدیریت می نماید.
پس این سوال مطرح می گردد که چگونه می توان طرح و تداوم دسایس سازمان یافته پاکستان بر علیه حاکمیت ملی ، استقلال و ثبات سیاسی کشور مان شک و گمان داشت و مانند بعض سردمداران نظام با « سراب »بهبود روابط با یک ژاندارم منطقه و دستگاه زاییده شده از توطیه و معامله امید واهی داشت.
واقعیت ها و حوادث خونین و وحشتناک ترورستی توسط طالبان ، داعشی ها، القاعده، گروه النصره، بوکوحرم ، الشباب و ده های دیگر نشان داده است که باید در تعریف واحد و یگانه در عمل تروریستی و تروریست داشت، وجدان های زنده و احساسات بشر دوستی هیچ تفاوتی و استثنای را در هر دو نمی بینند . بلکه این سیاست های معامله گرانه و منافع جیوپولیتیک و آزمندانه دولت ها است که نظر به اهداف مقطعی و طویل المدت شان تفاوت ها و استثتآآت را درعین جنایات تروریستی و تروریزم قایل اند و جنایات تروریستی و گروه های تروریستی و دهشت افگن را تحت نام مبارزین و یا جدایی طلبان مشروعیت کاذب می دهند و از هر گونه کمک های مالی ، تسلیجاتی و استخباراتی به آنها دریغ نمی کنند. در حالیکه هر عمل تروریستی و کشتار قساوت مندانه مردمان ملکی و اسیران جنگی بدون استثنا در حکم جنایات جنگی و ضد حقوق بشر و نقض صریح از کنوانسیون های بین المللی پیرامون جنگ و حقوق بشر بوده و میباشند. جرایم جنگی و ضد حقوق بشری تحت هیچ نام و دلیلی قابل بخشیدن توسط افراد ، دولت مداران و حکومت ها نمی باشد. نباید از این امرهم چشم پوشی نمود که نهاد های بین المللی مدافع حقوق بشر و بررسی جنایات جنگی هم در مواردی تحت سایه قدرت های بزرگ و آزمند در این تفاوت ها و استثناپذیری ها شریک می گردند . که این خود تطبیق عدالت مندانه حقوق بشر و قوانین جنگ را تحت سوال می برند.
اکنون باید با وضاحت بیش از پیش بیان نمود و ذهن نسل بالنده جوان را کشور روشن ساخت که سیاست های کژدار و مریز دولت امریکا و انگلیس و دستگاه های استحباراتی آن یکی از منشاهای بحران، ادامه و بقای بحران و عدم ثبات سیاسی و اجتماعی و مانع عملکردهای قاطع و مستقلانه دولت و ارگان های آن ( نظامی، عدلی و قضائی) است. احساس این که بحران در افغانستان مدیریت می شود ، جالب و سوال برانگیز نیست. پروسه های مغلق ، اتخاذ بعض پالیسی های سوال بر انگیز و دو رو (ستیریوتیپ) و برآمد های نا میمون افراد کلیدی سیاسی و نظامی آنها از طریق وسایل اطلاعات جمعی در مقطع های مهم و حساس خود تحریک کننده بی اعتمادی در دستگاه دولت و ایجاد و تقویه بحران در روان جامعه بوده است.
چند مثال : در حالت که نیروهای نظامی قهرمان کشور همه آماده گی ها را برای دفع و خنثی سازی حملات وسیع و فصلی دشمن می گیرند، یکباره یک جنرال امریکایی ار فرار هزاران سرباز نیرو های مسلح کشور حرف می زند و عامل تضعیف در مورال جنگی نظامیان و تقویه بی اعتمادی در روان جامعه میشود. ویا :
دولت انگلستان در اوج سازماندهی جنگ های تعرضی بر ضد هراس افگنان طالب و داعش ، حرف از مذاکره و ادعای اینکه گویا طالبان یک نیروی سیاسی اند و حق اشتراک در دولت را دارند ، را بالا می کشد.
دول غرب آن فساد گسترده در درون دستگاه دولت را که آنان خود با خود آوردند و با به تخت نشاندن زشت ترین چهره وابسته و مکار امریکا و انگلیس در ۱۴ سال گذشته در دستگاه مسلط ساختند ، در مواقع حساس اینها موضوع فساد در دولت را بالا می کشند ولی از نقش پرورش دهنده فساد ناشی از تحمیل سیاست های خود شان هیچ گاهی اعتراف بر « اشتباهات بزرگ » نمی کنند.
انتقال شبانه سازمانیافته شده طالبان از مناطق جنوبی و جنوب غربی افغانستان به ولایات شمالی کشور با هلیکوپتر ها یک سوال بدون پاسخ است که چگونه هلیکوپتر ها با وسعت دامنه جنگ از شرق و جنوب به شمال کشور نقش دارند در حالیکه ناتو و به خصوص امریکایی ها این حاکم نا خواسته فضای هوایی و رادار کشور ما هستند.
نشست هلیکوپتر پاکستانی ساخت روسیه در ولایت لوگر که با احتمال قوی از هلیکوپتر های اردوی افغانستان بوده باشد که توسط پیلوت های وابسته به مجاهدین وقت به پاکستان دو دسته تقدیم گردیده بوده اند ، این سوال را بر حق می سازد که تمام فضای افغانستان تحت کنترول رادار ناتو و به خصوص امریکاست. چه گونه می توان انکار نمود که امریکا ، انگلیس و ناتو عامل بقای بحران در کشور نیستند.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۸۰۹