فاصله از مردم درحکم نابودیست

 

تا بکی حرف و شعار انگیختن

یک عمل بهتر بود از صد سخن

 

عبدالوکیل کوچی

طوری که معلوم است به‌ رغم کوشش‌ها و مبارزه خستگی ناپذیر در راه خدمت به مردم افغانستان با مسوولیت پذیری و تعهد در پیشگاه مردم، ظاهراً از مردم فاصله داریم. هرچند با تحمل دردهای جانکاه غربت، احساس مسوولیت و عشق خدمت به مردم همیشه در خون و شریان ما جاریست؛ ولی دوری از دامان وطن چه از روی ناگزیری یا در نتیجه جنگ‌های تحمیلی، تجاوزات خارجی، ناامنی، تغیر نظام و یا به هر دلیل موجه ای که باشد، در واقع هزاران کیلومتر دوری از خاک وطن بر ما تحمیل گردیده است که این وضع فاصله زمانی و مکانی ما را با بدنه اصلی نفوس کشور مشخص می‌ سازد.

امپریالیزم جهانی که جنگ، ناامنی و بربادی کشورها خصیصه ذاتی آن می‌ باشد، با راه اندازی جنگ‌های خانمان‌ سوز و با افسانه سرایی‌ های مذهبی و نیرنگ‌ های قومی، سمتی، لسانی، نژادی و غیره، ابتدا کشورهای مورد نظرشان را با مشتعل ساختن جنگ داخلی و حتا لشکر کشی‌های سنگین، به خاک و خون کشانیده و از سکنه خالی می ‌سازد، پس از آن میراث‌های پر غنای تاریخی مادی و معنوی و زیر بناهای اقتصادی را توسط نوکران زر خرید خود نابود کرده و ثروت‌های زیر زمینی و سرزمینی آن کشورها را به تاراج می ‌رسانند و بر نفوس باقیمانده زخمی، مریض، خسته از جنگ و گیرمانده در میان خون و آتش، به ‌وسیله گماشتگان گوش به‌ فرمان خود حکمروایی می‌ کنند.

افغانستان یکی از مهم‌ ترین قربانی جنگ‌های تحمیلی بوده است که در نتیجه بیش از سی سال جنگ، هست و بود کشور در گرداب نابودی فرورفته و مردم در شرایط ناامنی ودر میان خون و آتش به‌ سختی نفس می‌کشند. چنانچه حوادث خونبار تاریخ نشان‌ دهنده آن است که سیه‌ ترین دوران آن زمان شکل گیری روند عقب گرایی با پیدایش گروهای واپس‌ گرا و رویش آن در سرزمین مرده ریگ پاکستان، پای تجاوز گران شرق و غرب جهان و اجیران مزدور پاکستانی را به کشور ما کشانید.

و اما تلخ‌ ترین فصل تاریخ، شدت گیری دسایس ارتجاع و استعمار بود که منجر به فرو پاشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان و حاکمیت مردمی آن گردید و در قبال خرابی اوضاع و فرار مغزها بیش از پنج میلیون نفوس کشور به ناچاری خاک شیرین وطن را ترک نموده ودر قاره‌های جهان به شکل آواره بسر می‌برند. و اما به‌ رغم دسایس ارتجاع و استعمار و فرو پاشی حزب د خ ا و حاکمیت مردمی آن، هیچ توفان مدهشی نتوانست چراغ جنبش ترقی‌خواهی در افغانستان را خاموش سازد؛ زیرا وطن‌ پرستان مسوول و متعهد از همان آغاز، با کار پیگیر و خلاق سیاسی، با بسیج نیروهای پراگنده و از هم  پاشیده ح د خ ا و تشکل دوباره اعضای سابقه دار حزب و سایر روشنفکران وطن ‌پرست وحدت خواه و همبسته، توانستند پرچم مبارزه را در داخل کشور و بیرون از آن خاصتاً در قلب اروپا در اهتزاز در آورند.

و اما تداوم جنگ و ناامنی در داخل کشور جان صدها هزار هموطن ما را گرفت عده کثیری را معیوب و مجروح ساخت همچنان فقر، جهل، مرض بیکاری، بیماری، بی سرنوشتی اعتیاد به مواد مخدره از پیامدهای مدهش جنگ است که با موجودیت دولت ضعیف، مریض، ناکار آمد، و فرمایشی، نه تنها مشکل مردم حل نگردیده است ؛ بلکه روز تا روز تشدید می ‌یابد طوری که معلوم است دهشت افگنان و تروریستان پرتاب شده از خارج و زورمندان منطقه وی وضع امنیتی را به چالش کشیده و مردم را به گروگان گرفته‌ اند. با این حال اوضاع نابسامان کشور از سربریدن‌ها، قتل و غارت، شکنجه و تجاوز، حق تلفی و قانون شکنی‌ها حکایت دارد. ازین رو ادامه حیات و تحمل زنده گی برای مردم در زیر پاشنه‌های دهشت افگنان تروریست دشوار گردیده است که پیامد آن اخیراً آواره شدن هزاران نفر هموطن ما به کشورهای اروپایی می‌باشد.

 جریان مهاجرت نشان ‌دهنده آن است که فشار جانکاه کشورهای مسیر مهاجرت بر پناه‌ جویان هموطن ما و کشاندن عده‌ای از مهاجران به گروگان گرفته شده به جنگ‌های سوریه و دیگر کشورهای عربی و زندانی شدن مهاجران هموطن در کشورهای پاکستان، ایران، یونان و دیگر کشورها، غرق شدن کشتی مهاجران هموطن در آب‌ های مدیترانه و ناپدید شدن پناه‌ جویان بی‌ دفاع در راه سفر و آواره گی، لکه ننگی است بر جبین مسوولین امور و خاصتاُ کسانی که با سنگ اندازی در امر پذیرش پناه‌ جویان هموطن در دیگر کشورها، سرنوشت آن‌ ها را به بازی گرفته و حتا مقامات داخلی و خارجی را به اخراج و عودت قسمی آن‌ها و آن‌هم در چنین شرایط جنگ و ناامنی تشویق و ترغیب می‌کنند.

و این در حالی است که هموطنان پناه‌ جوی در راستای سفر و مهاجرت، با تحمل مشقات راه، تلفات جانی و با از دست دادن اقارب و اعضای خانواده‌های شان، توانستند به حالت نیمه جان خود را به کشورهای اروپایی برسانند و بیشترین تمرکز آن‌ها به کشور المان است که به نسبت تراکم پناه‌ جوی عده‌ای از آن‌ها که مشتمل بر زنان، مریضان و کودکان می ‌باشند، در زیر خیمه‌ها در سرمای سرد ودر شرایط سخت و هولناک بسر می‌برند. آنان در چنین آب ‌وهوای سرد شبیه زمستان به حالت مریضی، در انتظار سرنوشت شان، روزهای دشواری را پشت سر می‌گذرانند. گفته می ‌شود تعدادی از آن‌ها در خطر دیپورت قرار دارند.

ولی سازمان‌های حزبی و نهادهای اجتماعی ما به‌جز عده انگشت شمار، هیچ عضو حزب و یا سازمان اجتماعی به این مردم آواره، مصدر خدمت و همکاری نشده ودر رابطه پشتیبانی از آن‌ها با نشر اعلامیه‌ها، پیام‌ها و مضامین محدود بسنده می‌ کنند. اگر ما مدعی کار با مردم هستیم و خود را خدمتگار مردم میدانیم این‌ها مردم ما هستند. و اگر مدافع آرمان‌های والای خلق ستمدیده و بلا کشیده افغانستان هستیم که در آن تردیدی وجود ندارد، همین‌ها مردم بلا کشیده و رنجدیده‌ هایی هستند که به‌ سختی تمام تا اینجا رسیده‌اند. این‌ها مشکلات زبانی و مشکل صحی دارند. آن‌ ها به همکاری و همیاری و کمک رسانی نیاز دارند. به ترجمان نیاز دارند. به دفاع از حقوق پناهنده گی خود نیاز دارند. به رساندن صدای شان بگوش جهانیان نیاز دارند. به داکتر، دوا، نان و آب و لباس ضرورت شدید دارند. به احوال گیری و دلجویی نیازمند اند. اگر ما از وطن به دوریم ولی حالا مردم نزد ما آمده‌اند و ما مکلف به همکاری با آن‌ها می‌باشیم.

 نمی‌ شود صرف با صدور اعلامیه‌های مقبول و الفاظ شیرین، مشکل مهاجران هموطن تازه وارد را حل نمود. آن‌ها مشکلات فرا وان دارند ولی ما در اطراف آن جمع آمد بی سرنوشت اصلاً دیده نمی ‌شویم. در صورتی که حزبی متعهد در محل بود و باش مهاجران رفت و آمد نداشته باشد چگونه می ‌توان از پرابلم‌ های ایشان باخبر شد و با آن‌ها تماس برقرار کرد و مفکوره سیاسی و راه نجات را برای آن‌ها تشریح و توضیح نمود و چگونه او را به اهداف والای دادخواهانه معتقد ساخت و به ساختار سیاسی جلب یا جذب نمود. به گونه سوال مطرح می‌ شود که آیا درین زمینه کدام برنامه کاری در رابطه به مهاجران تازه وارد طرح و عملی گردیده است و با شورای مهاجران ما همکاری صورت گرفته است؟ اگر نی چرا با چنین بی ‌تحرکی، جنبش دچار رکود گردد. بنا بر آن به تاأکید باید گفت که این‌ها فرزندان مردم مصیبت زده افغانستان استند که بر اساس ظلم و ستم گری‌ های داخل کشور و جریان جنگ تحمیلی، مجبور به فرار از وطن گردیده‌اند. اگر این‌ها به فرض محال در حساب مردم نمی‌ آیند پس مردم کیست که به سراغ آن باید رفت.

بنا بر آن احترامانه پیشنهاد می‌گردد که در رابطه به چنین رویدادهای رقت آور، باید متعهدین و مسوولین امور پروگرام‌ های عاجل، ضروری، هدفمند و مشخصی را در همکاری و مشوره با شورای محترم مهاجران روی دست گرفته و با پیگیری تمام وارسی نمایند که بر موجب آن هموطنان مهاجر ما مورد همکاری قرار گرفته و از حقوق حقه‌ شان دفاع قانونی صورت بگیرد.

با درودهای رفیقانه

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۰۲۱۱