یکی از سیاه ترین روزهایی در تاریخ افغانستان
عبدالوکیل کوچی
بیست وهفتم سپتامبر روز هجوم طالبان به شهر کابل ، کابل بی دفاع با دروازه های خالی وشام تیره وتار با سکوت مرگبارآمدن طالبان به همراهی دشمنان سوگند خورده افغانستان یعنی جرنیلان پاکستانی با قبیله مسلح دهشت افگن ،تندرو وقاتل مردم افغانستان گذشته از همه قاتلین دوکتور نجیب الله .
قتل دوکتور نجیب الله بدست خون آلود طالبان در واقع اهانت بزرگ به تاریخ افغانستان ، به جنبش چپ ودموکراتیک افغانستان ، ودر نهایت به ملت نجیب افغانستان بود . قتل دوکتور نحیب الله ریس حزب وطن در حقیقت توهین بزرگ به حزب د خ ا حزب وطن و دولت جمهوری افغانستان ومردم آزاده آن به حساب میرود که با همدستی استخبارات جهنمی آی اس آی پاکستان وگروه های اجیر شده آنها حریم سیاسی افغانستان را جریحه دار ساخت .واما دوکتور نجیب الله به جاودانگی پیوست .
قاتل به قتل ، روی سیاه زمانه شد
اما نجیب الله شهید جاودانه شد
تاریخ جنبش مبارزات آزادی خواهی افغانستان گواه بر آنست که در حزب دموکراتیک خلق افغانستان تحت رهبری زنده یاد ببرک کارمل رهبر فرزانه حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، کادرهای برجسته ای ظهور کرده است که یکی از آنها زنده یاد دوکتور نجیب الله بود و در عرصه سیاسی جایگاه والایی داشت.زنده یاد دوکتور نجیب الله منحیث رییس حزب وطن ورییس جمهور افغانستان به تاسی ازمشی سیاسی ح د خ ا در راستای مصالحه ملی ونیرومندی قوای مسلح کشورتلاش های فراوان نمود. زنده یاد دوکتور نجیب الله شخصیت برآزنده سیاسی ودارای خلاقیت و کاردانی با مدیریت وکارآیی سیاسی برای همه قابل درک بود . خلاقیت ، خرد وتوانایی با ابعاد گوناگون شخصیت اش که کار تاریخ است و ثبت خواهد شد .
واما چیزیکه درحال حاضر لازمه گفتن دارد همانا شرایط موجود ی که پس از فرو پاشی حزب وطن همه را سرگردان خود ساخته است اندکی به آن مینگریم. آنچه ما پس از فروپاشی حزب وطن وحاکمیت دموکراتیک آن از دست داده ایم مهمترین وحیاتی ترین چیزی نسبت به همه همانا وحدت حزبی ، که با خون های دل رهبران و شهیدان راه آزادی ایجادگردیده و منحیث امانت تاریخی ومیراث کبیر وطنپرستی در پیشگاه اعضای حزب باقی مانده بود . که در نگهداری این امانت بزرگ ضعف کمابیش کلیه اعضای حزب وطن برملا میگردد .
متاسفانه در حال حاضر حتا فرهنگ نقد سالم نیز مشکل آفرین شده است ،هستند کسانیکه پیرامون شخصیت های رهبری و دیگر مسایل فقط به جهات عمده افتخارات ودستاوردهای کاری وکارکردهای رهبران بسنده میکنند ولی باید در نظر داشت که رهبران فرشته های آسمانی نبودند بلکه انسان های فوق العاده یی بودند که حزب و جامعه را رهبری میکردند . بدون بررسی همه جانبه عملکرد های گذشته نگرش های تازه و راه حل های بعدی امکان پذیر نخواهد بود. بنا بر آن یاد آوری از ضعف ها وکاستی های گذشته (نه به معنای دشمنی ونی به خاطر تعلقیت ها) بلکه کوشش برای کاربردی تجارب مثبت ، ما را به هدف نزدیک خواهد ساخت .
حزب دموکراتیک خلق افغانستان به مثابه یک حزب ترقی خواه وصلحدوست ، خدمت گزاروعدالت خواه ، مشارکت مردم را در قدرت سیاسی وآشتی ملی را با مخالفان داخلی همواره در دستور کار خود داشت. همه اعضای حزب د خ ا عملا مدافع صلح و آشتی و آرامش بوده اند چنانچه سیاست صلح امیز حزب درپلینوم های حزب بخصوص پلینوم پانزدهم کمیته مرکزی حزب ما تصریح گردیده بود . عودت قطعات شوروی سابق نیز از همان آغاز کار در سرلوحه کار حزب ودولت قرار داشت که پس از شش ماه موجودیت قوای شوروی در افغانستان برای نخستین بار توسط زنده یاد ببرک کارمل اعلام گردید وپس از یک سال بار دیگر طی اعلامیه رسمی دولتی عودت مرحله وار قطعات محدود نظامی شوروی به اتحاد شوروی وقت پیشنهاد وبه گوش جهانیان رسانیده شده بود . وامادر زمان حکومت زنده یاد دوکتور نجیب الله درامتداد سیاست صلح خواهانه حزب ودولت بنا به (خواست خود دولت شوروی ) مفکوره عزیمت قوای شوروی تحقق یافت .
همچنان تلاش به خاطر ثبات اوضاع در کشور مشی مصالحه ملی وچیز دیگری بنام باز سازی ( وارده ) از خارج با سرعت شتابنده وبدون چون وچرا و (مباحث که اصول اصلی حزب بود) رویدست گرفته شد. سیاست مصالحه که اعضای رهبری حزب به توضیح و تطبیق آن موظف گردیده بودند.در جلسات رهبری مورد تایید وتصویب قرار می گرفت واما، هیات رهبری در میان صفوف حزبی خود را بی خبر انداخته با سکوت از کنار آن می گذشتند بعضی از مقامات حزبی چیزی را که خود فیصله میکردند خود به آن بی باور بنظر میرسیدند .
تنها زنده یاد یعقوبی که در یکی از جلسات فعالین در شهر کابل ضمن توضیح سیاست مصالحه ملی نسبت به دیگران یک گام به پیش گذاشته گفت (ما با دشمنان خود آشتی می کنیم حتا با دشمنان آشتی نا پذیر ) در حالی که دشمنان آشتی ناپذیر پلان تسخیر قلب آسیا را از ولینعمتان پاکستانی وحامیان خارجی خود داشتند. همچنان روشنفکران شهری دارای دوکیس ، بدور این تنور گرم مصالحه چنان پیچیده بودند که ( داستان نوکر خان ونوکر بادنجان را بیاد می آورد ) با یک سر وهزار زبان چون دلسوزان مهربان تر از مادر جلوه نمایی میکردند وطرف تفقد قرار میگرفتند. یکی ازین رفقای جرار که اخیرا به همه کاره تبدیل شده بود با وقاحت تمام میگفت (زمانی ببرک کارمل گفته بود که اگر کمک های بیدریغ وبجای اتحاد شوروی نمی بود نقشه افغانستان درمیان نقشه دنیا تغیر میکرد. حالا شوروی ها به کشورخود بر گشته اند افغانستان به جای خود هست ) موصوف با این اظهارات ونظیر آن پاداش گرفت. در حالی که رفتن قوای شوروی خواست همه اعضای حزب بود؛ ولی همین رفیق در روز آمدن قوت های شوروی که از جانب شاد روان ترکی وحفیظ اله امین تقاضا گردیده بود بیشتر ازهرکس دیگر استقبال میکرد .این رفیق غافل از آن بود که ( قبل از آمدن قطعات نظامی شوروی در افغانستان ) کشور ما در جنگ اعلام ناشده از جانب پاکستان قرار داشت وهمین اکنون نیز همان جنگ علیه خاک ما ادامه دارد. بنا بر آن به وضاحت دیده میشودکه پیشبینی های رهبر فرزانه وطن زنده یاد ببرک کارمل در رابطه تجاوزات دشمنان افغانستان روز تا روز به اثبات میرسد که دشمنان صلح در افغانستان به کدام بهانه ،حیل ونیرنگ ها جنگ را آغاز کردند وچرا به پایان نمیرسد؟ این ادامه همان جنگی است که زنده یاد کارمل فقید پیش بینی میکرد وادامه همان استراتیژی ایست که قبلا تذکار داده شد.البته شهید دوکتور نجیب الله هم در رابطه به حوادث ، پیشبینی های خود را داشتند که همه آنها پس از شهادت موصوف به تحقق پیوست ولی تفاوت پیش بینی هایش با کارمل فقید درین بود که بگونه مثال ( ببرک کارمل در رابطه به صلح ، مبتکر صلح ومصالحه بود واما به دشمن آشتی ناپذیر جا خالی نمیکرد .) واما دوکتور نجیب الله شهید در جریان تطبیق سیاست مصالحه ملی به جانب مقابل امید وار بود که این گزینه خود روند مصالحه را از جانب دشمنان به شکست مواجه میکرد چنانچه دیده شد که پس ازعودت قطعات نظامی شوروی به کشور شان ، و امضای توافقات ژنیو که عبارت قطع کمک ها به طرف های درگیر جنگ وقضایای افغانستان بود بوسیله غربی ها وپاکستان اجرا نشد واجرای یک جانبه توافقات ژنیو از طرف شوروی ها وحکومت افغانستان خود( کم توجهی به نیت گرباچف ازین وضعیت) و(نادیده گرفتن دوام کمک های جنگی به پاکستان توسط غربی ها ) کار را به نقطه غیر قابل علاج کشانید و برغم تلاش های مذبوحانه خارجی در یک صف نامقدس برای ساقط ساختن دولت قانونی افغانستان ، باز هم سیاست مصالحه بطور یک جانبه وشتابنده تا نقطه بی برگشت به پیش کشیده شد .
ا ما پیش از فروپاشی حزب وحکومت دوکتور نجیب الله فرصت هایی هم داشتیم که با مراجعه به ( خرد جمعی حزب ) وتحکیم وحدت وصفوف حزبی با داشتن نیروی سرشار ازعشق وطنپرستی ولشکر آبدیده وافسران مجرب و آگاه در میدان ( مصالحه و دفاع از وطن) بقای نیروی دموکراتیک وحزب مردمی را تضمین میکرد . سوریه یکی از نمونه های بارز آن به شمار میرود .
همچنان پس از فروپاشی حزب وطن نیز فرصت هایی داشتیم که همه را از دست دادیم وآن اینکه اگر رهبران دلسوز حزب وطن با توجه به خرد جمعی حزب واهمیت دادن به نظریات صفوف حزبی وبا شهامت سیاسی در راه یکپارچگی صفوف حزبی پا به پیش میگذاشتند ، حالت موجود آواره گی مردم ، دربدری ، تلفات بزرگ انسانی واز دست دادن امکانات ( تا این حد ) بالای حزب ومردم تحمیل نمی گردید. آنانی که در میدان قدرت همه کاره بودند وحالا نیز چون فیلسوفان کم نظیر تاریخ به دنیا نگاه میکنند ( وازتمام رخداد های خونبار عظیم کشور وقتل عام مردم بدست جلادان پاکستانی ومداخله گران ومتجاوزین خارجی تنها« زبان » را دیده میتوانند) وبه آن پیچیده اند .
گفته میشود که همین اکنون بیشترین اعضای حزب در داخل وخارج از کشور منتظر صدای رهبران قبلی حزب هستند که با فراخوان وطنپراستانه آنها به سوی یکپارچگی ونجات وطن جان تازه گرفته از آن استقبال بعمل می آورند . آنها به درستی درک کرده اند که وحدت صفوف حزبی ضامن بقا وتشکل آنها به دور یک آرمان واحد زمینه ساز قوت مندی وتوانایی جنبش چپ ودموکراتیک کشور خواهد بود که بر بنیاد آن می توانند بحیث یکی از طرف های قضایای مربوط به کشور قرار بگیرند . این را همه میدانند که تمام پرابلم های جاری در بین جنبش چپ ودموکراتیک کشور و حزب وطن همانا سکوت رهبران قبلی است. با توجه به شرایط کنونی کشورهرانسان موثر که به خاطر نجات وطن از حالت کنونی ، کوشش های موثر وهدفمند خود را دریغ کند تاریخ هرگز آن را نخواهند بخشید. بگزار مردم افغانستان به دورترقی خواهان عدالت پسند ونسل جوان وبادرد کشور هم چون عاشقان دلباخته وطن همدیگر را در آغوش گرفته صفوف متحد و نیرومندی را بوجود آورند تا وطن از فاجعه جنگ و خونریزی نجات یابد .
در اخیر با یک نتیجه گیری ساده گفته میتوان که با توجه به مسایل جنگ وصلح مدت چهارده سال در افغانستان ، کارایی و گزینش سیاست های معقول ومتفاوت نتایج حاصله وتجارب تاریخی به میراث مانده از آن نشاندهنده آنست که :
ـ کم بها دادن به استراتیژی جنگ توسط عده یی از دولت مردان افغانستان .
ـ خوشباوری های عده یی از دولت مردان به وعده های میانخالی خارجی ها .
ـ تعقیب سیاست کورکورانه پرسترویکا درکشوری غیرقابل مقایسه با اتحاد شوروی ـ تند روی وشتابزده گی درتطبیق بی چون وچرای سیاستهای هرچند معقول واماغیرعملی .
ـ تطبیق سیاست مصالحه ملی به طور یک جانبه وکم بها دادن به پیشرفت های تجاوز کارانه دشمنان افغانستان .
ـ عدم ایستاده گی اعضای برحال رهبری ح د خ ا حزب وطن در سنگردفاع از دستاورد های صلح آمیز و وحدت نیروهای حزبی وصفوف حزب د خ ا حزب وطن .
که در پی آمدهای بعدی آن معلوم گردید که:
ـ عجز سازمان ملل متحد از پشتیبانی پروسه صلح در افغانستان .
ـ عجز سازمان ملل متحد از حفظ جان شهید دوکتور نجیب الله در دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد درکابل .
ـ کوتاهی ساز مان ملل متحد در مورد انتقال دوکتور نحیب الله به کدام جای امن دیگر
ـ کوتاهی میخاییل گرباچف در تعهداتش راجع به روند صلح ومصالحه در افغانستان
ـ کوتاهی گرباچف در رابطه به نجات جان دوکتور نحیب الله وانتقال آن به نقطه امن وبه کارگیری نفوذ واعتبارات بین المللی اش درین زمینه .
ـ آشتی نکردن دشمنان سوگند خورده افغانستان با دولت دموکراتیک و قانونی افغانستان وعدم پیوستن ایشان به پروسه صلح .
ـ ادامه جنگ وخونریزی عمال پاکستانی وگماشتگان مزدور آن در افغانستان ...
و ده ها مساله دیگر در رابطه به جنگ وصلح که گذشته ازهمه تاکید بر مصالحه امریست مهم وضروری ؛ واما مصالحه با کی ، در کجا در چه شرایطی و در چه زمانی وبا کدام مختصاد ومشخصات .
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۸۰۹