نقش اندیشه دیالکتیکی بدوی وعلمی درپراتیک اجتماعی انسان ها در روند تاریخ
(قسمت دوم )
علی رستمی
افغانستان چهاردهه هست، که در مقابل اماج حملات، نیروهای مستبد ارتجاعی که تحت رهبری سازمان های جهنمی استخباراتی پاکستان عمل میکنند ، قرار دارد وبا درنطرداشت شرایط مختلف ازوجود آنها علیه منافع کشورما استفاده شده است. طوریکه معلوم است زمامداران امپریالیزم جهانی به کمک محافل ارتجاعی پاکستان درزمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، زیر نام دفاع از اسلام و بعد از فروگذاری قدرت به طور مسالمت امیز به تنظیم های جهادی، زیر نام « دموکراسی » برای گسترش پایه های مالی و نظامی و تسلط خود درجهان ،اخص درافغانستان ازاین نیروها بهره برداری وسیع سیاسی کرده است. چنانچه بعد از کسب قدرت تنظیم های جهادی درافغانستان، به خاطرتسلط وتقسیم حاکمیت، جنگ های تنطیمی واختلافت حزبی درمیان شان بروز کرد، که سبب خرابی ویرانی شهر کابل وکشتار ومهاجرت هزار انسان افغان به پاکستان وایران شد. با بوجود آمدن این وضع، امنیت در منطقه آسیای میانه به خطر مواجه شده که باعث عدم تطبیق پالیسی های ژیوپولتیک جهان سرمایه دراین منطقه گردید. بنابراین به خاطر حفظ ابرو واحیای دوباره کنترول در وضع منطقه « ایرواسیا » (کشورهای مانند روسیه ، آسیای میانه وترکیه) گروپی جدیدی ازمیان گروهای مختلف تروریستی ،از کشورهای عربی وتنظیم های جهادی ، بنام « طالبان » دراکتوبرسال ۱۹۹۴ ترسایی زیر نظر وهمکاری مادی و معنوی امریکا ، انگلستان و دولت پاکستان، در مناطق قبایل نشین در مرز افغانستان تشکیل شد. بعدأ یکجا با پشتبانی نیروهای نظامی پاکستان غرض سقوط حکومت مجاهدین از طریق ولایت کندهار با تاکتیک های مختلفی استخباراتی درسال ۱۹۹۶ترسایی وارد کابل شدند ،که دولت مجاهدین را سرنگون وقدرت را درافغانستان غضب ودولتی را بنام « امارات اسلامی افغانستان » تشکیل دادند. افغانستان دوباره زیر سلطه بنیاد گرایی افراطی دینی ومذهبی درآمده و به پناه گاه سران واعضای افراطی ترین نیروهای مذهبی تروریستی (وهابیت ــ سلفیست ها) جهان تبدیل گردید.
در زمانی حاکمیت طالبان بود، که در ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ ترسایی در امریکا اقدام تروریستی توسط اعضای القاعده، علیه مرکز تجارتی جهانی در نیوریاک انجام شد، که خسارات مدهش را به نظم مالی جهان وارد کرد. با این بهانه زمامداران امریکا برای کسب انتقام از گروهی تروریستی القاعده ونفی آن دست بکار شده، ودرصد د لشکر کشی نظامی برای دستگیری ونابودی اسامه بن الادن رهبر القاعده وسایر اعضای رهبری ان که در آن زمان به افغانستان بودباش داشتند شدند. دولت امریکا درخواست تسلیمی رهبرالقاعده را به ملا عمر رهبر طالبان وامیر افغاستان نمود که با جواب رد ملاعمر مواجه شده واز تسلیمی وی ابا ورزید . این امر بهانه در جهت تسریع روند نفی کهنه که عبارت ازگروه القاعده و طالبان که ازدرون نیروی های کهنه تنظیم های جهادی برآمده بودند شد. براین اصل امریکا برای دستگیری اسامه بن لادن بدون موافقه رهبری طالبان ،درافغانستان لشکر کشی نظامی کرده، که باعث سرنگونی حکومت طالبان ومتلاشی شدن اعضای طالبان و القاعده درافغانستان و پاکستان وسایر کشورهای عربی شد . با ازبین رفتن طالبان دولتتموقت حامد کرزی نظر به موافقه کنفرانس بن درافغانستان زمام امور را بدست گرفت ،که این دولت بعدأ با براه اندازی انتخابات ریاست جمهوری برای دو دوره دیگر زمام دولتداری بدست داشت اما شوربختانه بقایای طالبان دراین دوره دوباره به آغوش باداران پاکستانی خویش قرارگرفتند ،که دولت پاکستان از بقابای این نیروهای کهنه به مثابه افزار برای تحقق اهداف خویش تا به حال علیه دولت افغانستان استفاده مین ماید و با کمک مالی ونظامی دستگاه استحباراتی پاکستان توسط حملات انتحاری ، هزارها انسان بی گناه اعم از زن ومرد طفل را در شهر کابل وسایر ولایات افغانستان به قتل رسانیده اند؛ بنأ برای ختم جنگ و تامین صلح در منطقه ، با مداخله جامعه جهانی پیشنهاد صلح میان دولت افغانستان درزمان زمامداری حکومت حامد کرزی باطالبان پیشکش شد ، که با کوشش های زیادی دیپلوماتیک نتایج مثبت بدست نیامده، بلکه برعکس خصومت وحملات تروریستی علیه مردم و شخصیت های اجتماعی وسیاسی درافغانستان تشدید یافت. تا اینکه درزمان حکومت وحدت ملی به زمامداری اشرف غنی دوباره روند صلح تعقیب شده وطالبان حاضر شدند، که با دولت افغانستان مذاکره و راه حلی را برای تامین صلح همه جانبه در افغانستان جستجو و به موافقه برسند. اما دولت پاکستان به دلایل وبهانه های مختلف در سد این روند قرار گرفته است . بادرنطرداشت این همه تلاش های مذبوحانه نتوانست که جلوی این پروسه را بگیرد؛ برعکس دراین روند نظر به کوشش ها واقدامات اعضای گروه صلح دولت افغانستان وعده اعضای رهبری طالبان، پیشرفتی رونما گردیده بود، اما به تاریخ ۸ اسد۱۳۹۴ خورشیدی توسط وسایل اطلاعات جمعی و تایید رهبری حکومت افغاتسان مرگ ملا عمر رهبرطالبان را که دوسال قبل در پاکستان وقوع یافته بود، به اطلاع همگان رسانیدند. با پخش این خبر روند صلح دوباره متوقف وبه تعلیق افتاد. بعداز اعلام خبرمرگ ملا عمر، ملا اخترمنصور معاون ملاعمر تحت نظری دستگاه جاسوسی پاکستان ، درخاک پاکستان به صفت رهبر طالبان به عوض ملاعمر منسوب و اعلان گردید. این امر زمینه ساز متلاشی و دوقطبی شدن در صفوف طالبان برای جانشینی ملاعمر کردیده که رقابت شدیدی را میان طرفدران وپسر ملاعمر بنام ملا یعقوب بوجود آورد. همچنان مخفی نگهداشتن مرگ ملا عمر برای صفوف طالبان ونزد مردم ، سوال برانگیز بوده که درمرگ طبیعی آن شک دارند؟ نظر به شایعات که درمیان مردم ونخبه گان سیاسی است، معلوم میشود که ملاعمر توسط نیروهای استخباراتی پاکستان دوسال پیش در شهر پشاور زیر نظر دستگاه جاسوسی پاکستان اختطاف وبعدأ به قتل رسانیده شده ، ودر جای مرموزی دفن کردیده است.
اعلان مرگ ملاعمر درچنان وضع اساس ، دوعلت دارد: یکی خنثی ساختن پروسه صلح دولت افغانستان با گروهی میانه رو وطرفداران ملاعمرکه به زعم رهبران دولت پاکستانی ها نه بوده ، نمی خواستند که به ساده گی صلح و یک دولت باثبات درافغانستان بدون اراده آنها به وجود آید.
دوم : تحمیل انشعاب درمیان طالبان برای پیوستن آنها به گروهی داعش ، غرض تقویه آن می باشد تا ازاین طریق پاکستان جاسوسان وغلامان حلقه بگوش طالبی خود را درصفوف و رهبری داعش برای اهداف بعدی جابجا نماید. چنانکه با انتخاب ملا اخترمنصور به صفت رهبر گروه طالبان اختلافات میان شان بالا گرفته وامکان انشعاب را در میان آنها به وجود آورده است. خواست پاکستان ازاین تاکتیک های سیاسی اینست که تا توانسته باشد درآینده توسط هواخواهان خویش در درون داعش ،علیه دولت های فعلی وبعدی درافغانستان استفاده نماید. با این گزینه ها می خواهند که گروه طالبان را نفی ومتلاشی ساخته، تا داعش به مثابه پدیده نو با تاکتیک واهداف نو در منطقه وجهان تبارز نماید .
طوریکه گفته آمدیم ،جهان وانسان با پیدایش خویش، مطابق به قوانین دیالکتیکی رشد وتکامل نموده، و درسرنوشت انسان ها وجهان حاکم وتعین کننده بوده است؛ ودرنتیجه نبرد وحدت متضاد که زمینه سازرشد کمی وکیفی جهان و انسان، پیوند با طبیعت در دوره های مختلف اقتصادی واجتماعی گردیده ،خالق تمدن های غنی مملو ازارزش های علمی فرهنگی شده است.
درک همبستگی روند تاریخ، بالخصوص راه حل های ممکن برای آینده جامعه بشری به گفته روزا لوگزامبورگ «سوسیالیسم و یا بربریت » است. طوریکه می بینیم که رقابت ها وتضادهای درمیان کشورهای امپریالیستی وسرمایداری برای تقسیم جهان برای غضب منابع طبیعی وصدور سرمایه های شان درکشورهای عقب مانده وکم رشد مانند : آسیا، افریقا، امریکای لاتین، شرق میانه و اروپای شرقی ازجمله سوریه، لیبیای ،عراق،افغانستان، اوکراین کوزوا وغیره که مسقیمآ با مداخله نظامی کشورهای امپریالیستی درراس امریکا وشرکایش شکل گرفته است، میباشد. برعلاوه مقاومت کشورهای چپ امریکای لاتین بر ضد دسایس ومداخلات مستقیم وغیرمستقیم جهان نیولیبرالیزم ، برای حفط استقلال ،حاکمیت ومنافع ملی خویش، هویت هرچه پیشترِ نبرد طبقاتی را میان کشورهای متذکره آشکارا می سازد، که در عرصه جهانی سبب دوقطبی شدن، میان کشورهای بزرگ سرمایداری مانند امریکا، روسیه وچین شده است. نیروهای نیولیبرالیزم ونخبه گان سیاسی آنها میخواهند« تسلط قدرت مالی » خود را ازطریق استثمارطبقه کارگر وسایر نیروهای پشتاز جامعه که در تولید اجتماعی سهم فعال دارند، درجهان تامین نمایند نه آزادی وانسانیت .
پوشش وحفظ شرایط ناهنجارموجود جامعه جهانی که اهداف و اندیشه پسامدرن بالای آن حاکم است، ادامه حیات بشری را فاجعه بار و به پرتگاه نیستی کشانیده است؛ براین اساس اینده تاریک وخانمانسوز که ناشی ازتشدید فقروتهیدستی مردم جهان حتا درمیان دولت های امپریالیستی رونما گردیده است، روزافزون میباشد، راه اندازی جنگ های تعرضی واشغالگرانه درکشورهای درحال رشد وپیشرفته توسط امپراتوری امریکا و شرکایش به وسیله نیروهای سیاه ازتجاعی سلفیست و وهابیت زیر نام « داعش» باعث تخریب محیط زیست ، نابودی منابع زیرزمینی گردیده است، تولید ومصرف افراطی برای بازتولید سرمایه برای کسب سود وسرمایه وتحمیل « نوع زنده گی ماشینی ومصرفی » وصدور دموکراسی جعلی وپوشالی جزو از اهداف استراتیژیکی شانرا درجهان تشکیل میدهد.
بنابراین ضرورت شناخت، درک وآموزش منطق دیالکتیکی برای تحولات دموکراتیک و بنیادی ورسیدن به آزادی واقعی از بند سیستم های مستبد اجتماعی وظیفه هرانسانِ مترقی و ملی میباشد و ضرورت شناخت قوانین آن در روند رشد سرمایه مالی که توسط بانک ها وکنسرن های بزرگ فراملیتی بالای کشورهای درحال رشد وپیشرفته تحمیل شده است ، درالویت نیروهای پیشتاز مترقی بالخصوص طبقه کارگر ، روشنفکران مترقی ونخبه گان سیاسی که به شیوه های مختلفی استثمار میشوند قرارگیرد؛ ومبارزه متشکل سازمانی را به طور اگاهانه برضد برنامه های جهانی سازی پیشترسرمایه امپریالیستی ، تشدید بخشیده تا صلح جهانی و رهایی انسان زحمتکش ازجنگ های نیابتی که توسط گروهای افراطی دینی ومذهبی درجهان سوم ادامه دارد، مساعد شود. بالاخره از یوغ نظام مالی نیولیبرالیستی که تحت رهبری ابر ثروتمندان جهانی درراس امپراتوری امریکا آغاز گردیده است ، نجات یابند.
رویکردها:
برخی بررسی ها،جنبشهای توده ای درایران ، احسان طبری
تاریخ ودیالکتیک ، لیوکفلر، برگردان از فرهاد عاصی
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۸۰۹