انکشافات سیاسی – نظامی افغانستان، دیدگاه ها و برخورد ها

ع. بصیر دهزاد

یک تبصره کوتاه سیاسی

افغانستان و منطقه در چند هفته اخیر در یک سیر از حوادث و اتفاقات عجیب و غریب قرار گرفته است که گویی همه ابهامات و مغلقیت های ۱۴ سال اخیر در اوج  غیر قابل پیشبینی قبلی خود قرار گرفته است و  گویی که  تشت های رسوایی در لولیدن و افتادن از بام ها به زمین قرار دارند و پرده ها و روپوش ها از چهره ها و سیاست های پشت پرده ، با توفان  حوادث دریده و دور میشوند.

چند فاکت و اتفاق جالب:

ملا عمر از دو سال بدین طرف اوامر و پیام هایش را از قبرستان گمنام ارسال مینمود و فتوای ادامه جنگ میداد. ملا عمر که  به احتمال قوی با یک پلان تنظیم شده و مشترک دستگاه های استخباراتی   پاکستان  و همکاری ملا اختر منصور و گروه اش حذف فزیکی شده است در حالیکه سخن گوی طالبان  « ذبیح الله مجاهد »  چند هفته قبل از طریق تیلفون با تلویزیون « پیام افغان » در برنامه آقای عمر خطاب به آواز بلند گفت که : « امیر المومنین ملا محمد عمر آخند در پاکستان نه بلکه در داخل افغانستان است و جهاد را رهبری میکند».

 اعلان مرگ  ملا محمد عمر در زمان صورت میگیرد که یک بخشی از طالبان تمائل به آغاز مذاکرات صلح داشتند. ملا اختر منصور که خود را جانشین میر المومنین اعلان کرد ، با سرعت و عجله  هرگونه مذاکراه با دولت افغانستان را تبلیغ دشمنان جهاد و مردم تلقی نمود.

خبر مرگ جنرال  حمید گل یا این پدر طالبان ، دوستدار وهمیار و هماهنگ  کننده فعالیت های جنگی تنظیم های جهادی،  انعکاسات و عکس العمل های تقریباٌ همگون را ، میان اکثریت مردمان آسیبدیده از جنگ و متضرر از توطیه های استخبارات پاکستان  و همیاران داخلی شان  را متبارز ساخت. بعضی از رهبران جهادی که در زمان جنگ های تنظیمی با این جنرال فوتو های یادگاری زیادی گرفته بودند، اکنون این درد و غم را مانند زهر مقاتل در درون حفظ نموده و لب از لب شور نمی دهند . ولی رهبر کنونی طالبان، ملا منصور در پیام اش گفت که وی « یک بازوی خویش را با مرگ ملا عمر از دست داده است و اکنون بازوی دیگر اش  را با مرگ جنرال حمید گل  از دست داد»  . ملا منصور در واقعیت امر رابطه مستقیم خود و طالبان را با این جنرال به ظاهر باز نشسته و لی پالیسی ساز و مشاور با نفوذ آی اس آی پاکستان  را هم عیان ساخت وهم  بیان نمود. نماینده حزب اسلامی حکمتیار پیام شخص حکمتیار را در مراسم ختم و دعا این جنرال به پسرش تسلیم نمود. آقای حکمتیار در پیامش نوشته بود که : « مردم افغانستان ارج و احترام خاص با جنرال حمید گل  دارند» . ولی آقای حکمیار نگفته است که هدف از مردم  کدام مردم است؟ . در حالیکه  مردمان مظلوم و آسیب دیده ما در پکتیا اولین های بودند که با مرگ جنرال حمید گل جشن و شادی نمودند و اتن ملی اجراٌ نمودند و متعقبا، در محلات زیادی مردم احساس نفرت به این چهره محوری خرابی وطن و ملت افغانستان نمودند.

داعش در تعداد از ولایات افغانستان فعال است و سربازگیری میکند. امریکایی ها موجودیت داعش را برای افغانستان «  خطر»  نه بلکه یک « تهدید »  تلقی میکنند . بار دیگر یک جنرال آمریکایی با بی پروائی میگوید که " موجودیت داعش در افغانستان برای افغانها ناراحت کننده ! است. این مفاهیم با معانی دوگانه و چند گانه بیان این امر است که دید ملت و مردم از موجودیت داعش همراه با ترس و تشویش و در واقعیت یک خطر جدی برای ثبات و امنیت افغانستان است و لی امریکایی ها تنها موجودیت داعش را از دیدگاه منافع و امنیت امریکاییان میبیند و حکم میدهد. داعش برای ملت ما یک غده ترزیق شده  خطرناک سرطانی است که برای امروز و فردا های ما خطر بزرگ امنیتی و نظامی است، نه فقط « یک تهدید و ناراحت کننده» !

برتری  نظامی و  جنگی  اردو، پولیس و استخبارات افغانستان  در ماه های اخیر که جنگ با شدت تمام ادامه دارد ، با تناسب نیرو و روحیه جنگی طالبان غیر قابل مقایسه است. اعتماد ملت بر نیرو های نظامی افغانستان قویتر میگردد . نیروهای نظامی کشور د ر جنگ مستقلانه چند ماه اخیر  نشان دادند که جنگ و دفاع مستقلانه نه تنها یک هدف  وظیفه مقدس وطنی و ملی  است بلکه آنان این وظیفه را با تمام دشواری های موجود موفقانه به پیش میبرند. در حین پیشبرد جنگ های پر موفقیت توسط نیروهای نظامی افغان باز هم سر و کله جنرال امریکایی در وسایل اطلاعات جمعی بلند میشود و میگوید که  « ماهانه تا پنج هزار جنگجو اردو و پولیس افغانستان ترک وظیفه میکنند »  گویا که روحیه جنگی  در نظام قوی نیست.

 در حین حال نیروهای نظامی انگلستان بودن کدام اعلام قبلی از داخل شدن دو باره عساکر خود در میدان های نبرد در افغانستان خبر میدهد.

جنرال دوستم با شجاعت همیشه گی اش  در خط اول جنگ در ولسوالی های ولایت فاریاب میرود و جنگ را با موفقیت چشمگیر رهبری میکند و برای مردم میگوید که در پهلوی شان خواهد ایستاد. در حالی که بیشترین ها این عمل و ادای تعهد جنرال دوستم را ستایش و تقدیر میکنند، آقای ضیا الحق امر خیل  از عقب میکروفون جنرال دوستم را محکوم میکند و ماهرانه احساسات هموطنان  پشتون تبار را ما را تحریک میکند که گویا « دوستم بر ضد یک ملیت میجنگد و قصد سال های ۹۰ را از مردم یک ملیت میگیرد.»

این شخص که بزرگترین تقلب انتخاباتی در افغانستان را سازماندهی و هماهنگ میساخت و با افشای نقش گرهی اش  در شرمگین ترین تقلب انتخاباتی برای دو روز  « برای تداوی با امارات متحده رفت » و از کانال وی آی پی  میدان هوایی کابل با بکس پر از اسنادش، با وارخطایی خاص به صوب امارات پرواز نمود، اکنون یخن میدرد و ادعا دارد که گویا   ۹۰  فیصد افراد که در زندان های افغانستان بسر میبرند مر بوط به یک ملیت اند و آنرا سوال بر انگیر میداند ولی وی نمی گوید که  این افراد بر بنیاد تعلقیت قومی شان به زندان انداخته شده اند ویا به نسبت جرایم ضد امنیت ملی، جنگی و بشری و یا هم ممکن نسبت ارتکاب جرایم جنایی دستگیر شده اند. آقای امر خیل می خواهد که از یک جانب بر جرایم شدید جنگی و بشری طالبان ( سر بریدن اسیران و مردمان ملکی،  اعدام های بدون محاکمه و صد های جرایم دیگر  طالبان چشم پوشیده و عمل جرمی و ضد امنیت داخلی و جنگی طالبان را با رو پوش قومی تبریه نماید  از جانب دیگر قوم ها را ریا کاران و با تقلید از گفته های  جنرال پرویز مشرف ، در برابر یکدیگر قرار میدهد.

پیچیده گی روند های جاری در افغانستان در زمان سقوط  طالبان و آمدن دولت و سیاست جدید در افغانستان ، از آغاز کنفرانس بن اول آغاز گردید ، از یک جانب در همان مقطع تاریخی که ملت مظلوم ما  روی کار آمدن هرگونه حکومت و سیاست را بر سیاست وحشیانه و ضد حقوق انسانی طالبان و حمایت گران پاکستانی شان ترجیح میدادند. برای شان آمدن یک قانون اساسی و تضمین های قانونی حقوق  مختلفه اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ، عمدتاٌ حقوق شهروندی و جامعه مدنی  حایز اهمیت بزرگ بوده است.  نیرو های متحرک سیاسی و روشنفکری قبل از آنکه خود را در موضع حمایت و یا مخالت با رهبران دولتی  و پالیسی سازان برون مرزی افغانستان قراردهند، خواستند مجال تحرک ، تشبث و تنفس در فضای باز و آزادی زبان و قلم را  به استقبال گیرند، آنچه مردم بعد از دموکراسی نیم بند ( تاجدار) در بیش از چهل سال بدین ارزشها  بحیث « یک اوتوپیا و آرمان  شهر خورشید»  در دل و سر میپرورانیدند.

از جانب دیگر این پروسه ها و روند ها در افغانستان و اطراف آن  ، در یک بعد وسیع،  هیچگاهی مجزا از سوالات و تحرکات و عملکرد های سوال بر انگیر نبوده اند.  بدون شک واقعیت ها و فاکت ها در مراحل مختلفه دلیل بر اثبات این ادعا است که در هر مقطع زمانی که گامی در جهت بهبود اوضاع و حاکمیت دولت و قانون و وفاق ملی در شکل گیری بوده است ، عوامل نامحسوس و شبه گونه بر پروسه ها تاٌثیر کرنشی وار نموده اند.

یک واقعیت عینی را نمیتوان انکار نمود که روند بیداری، روشنگری ، و جهش های خود جوش با سرعت غیر قابل پیشبینی وغیر قابل جلوگیری به پیش میروند. اکنون این بیداری  ذهن هرانسان جامعه افغانی مارا به کنجکاوی بر کشف واقعیت ها، ارزیابی پروسه ها و نتیجه گیری از پروسه ها و بلاخره این سوالات همگانی را مطرح میسازد که:

یک: چرا پروسه های افغانستان گنگ و مغلق ساخته میشوند و چه  هدفی در عقب آن نهفته خواهد بود؟

دو: چگونه با فاکت ها  و دلایل باید « سر کلاوه » این سر درگمی ها و مغلقیت ها را  پیدا نمود و با روشن ساختن آن در بیداری ملت نقش تاریخی ایفا نمود.؟

سه: چگونه میتوان سوال « من و تعلقیت  قومی و زبانی و مذهبی » را به « ما و ملت  »  جاگزین سازیم و از ناسیونالیزم نا مشروع تفوق طلبی و خود برتر بینی قومی  به  ناسیونالیزم مشروع  ( ترقی ملی ، استقلال ملی ، غرور ملی) تعویض نماییم.

چهار: کدام زمینه ها و راه های ممکن و عملی موجود ما را موفق به رسیدن به  نیت، هدف و تصمیم همگانی ملی نزدیک میسازد؟

با موجودیت روند های کتمان و ناکتمان کنونی و حوادث  ناشی آز آنان ، دارند که دیگر پرده اسرار و سیاست های گنگ و نا مکشوف آن « خود » دریده میشوند

زیرا:

یک: نسل که چهل سال اخیر را با تمام « رنج های بیکران»  تجربه نموده ، نه تنها  از آن درس های تاریخی آموخته است بلکه خود جزٌ از تاریخ زنده و بازگو کننده از وافعیت ها و در س ها و انتقال دهنده تجارب تاریخی برای نسل بالنده جوان است،

دو: نسل بالنده جوان و آینده ساز دارند که با خود آگاهی اجتماعی آن کوچکی احساسات  متعفن منفی و نفاق  برانگیر زبانی – قومی و مذهبی را با احساسات فراقومی و فرا زبانی یعنی تفکر و احساس ملی ( استقلال ملی، ترقی ملی و غرور ملی) به تحویل میدهند به مفهموم دیگر دریافته اند که احساسات مبنی بر تفوق قوم ، زبان و مذهب در وجود افراد متبارز میگردد که آنها در برابر روند ها و شکل گیری جهش های خود جوش روشنگری، ترفی خواهی و اندیشه ملی  خیلی ها  کوچکی میکنند. 

سه: افراد و گروه های که خود را هنوز از افکار متحجرو عقب مانده  مربوط به  قوم – زبان و مذهب  نتوانسته اند رها سازند و روز تا روز خود را خود با فکر و عمل خود در حاشیه حوادث    « فوق العاده سریع »  میرانند، مورد سوال و تمسخر نیروی بالنده و تابنده جوان کشور قرار میگیرند و بدانها بحیث تابلیت های تاریخ تیر شده می بینند  .

چند نکته گرهی و سوال روز.

- استقلا ل و ارزش داشتن استقلال ( احترام به جنبش های استقلال طلبی در تاریخ یک قرنه تاریخ معاصر کشور و دفاع  متحدانه از  استقلال اراده و تعین سیاست مستقل ملی و خارجی دولت ، عاری از نفوذ خارجی )   ضامن ادامه جهش روشنگری و شکل گیری آن به یک نهضت سازمان یافته اجتماعی- سیاسی متکی بر ارزشهای قانون اساسی و حقوق  مدنی – شهروندی.

- دفاع از جهش خود جوش مبارزه و مقاومت ملی در برابر اهداف استخباراتی پاکستان که به حیث یک دشمن عنعنوی- تاریخی  افغانستان برعلیه استقلال ملی ، امنیت ملی، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور.

- شکستن مرزبندی ها و قطب نبدی های سیاسی بر اساس دیدگاه های فکری- سیاسی گذشته و گره زدن نیرو ، توانایی و اهداف مطابق به ضرورت روز همه گروه های سیاسی که به وطن و انسان جامعه افغانی و انسانیت می اندیشند ، بخاطر حفظ  ارزش های استقلال ، آزادی ملی، و روشنگری و بیداری ملت.

- یک گذار آگاهانه، عملی و مسوولانه از « چه کردند، چه میکردند »  را به « چه میتوان کرد و چه باید کرد » کی ها با من همراه و هم شعار است، ولو که تنها یک شعار و یک قدم باشد.

- ایده های احساسات برتری جویی قومی ، زبانی و مذهبی را بدور افگنیم، عاملین آنرا با قلم و بیان  محکوم نماییم و این مبارزه مقدس را به یک جهش ملی و فرهنگی و رسانه ای مبدل سازیم.

- نباید قبل از وقت دانست که راه های مذاکره ، تفاهم و تبادل نظر را با دیگر گروه های که  اهداف مقطعی مشابه و همسو دارند ، سوال روز، مسوولیت برزگ و اصل  جهاد برای روشنگری و وفاق ملی و در برابر ایده های نفرت بار و چرکین قوم و زبان گرایی، راه بقا و حرکت یگانه و متحدانه بطرف افق های روشن ترقی و انکشاف است.

- با قلم و زبان از دفاع مستقلانه نیروهای مسلح ملی ( اردو، پولیس و امنیت ملی) و شجاعت شان در مبارزه در میدان های جنگ دفاع نماییم. این نیرو های توانائی کامل دفاع از سرزمین را از آن خود ساخته اند، دفاع نماییم.

 - جوش تحول طلبی و تغیر کنونی را که بعد از واقعه قتل فرخنده  متبارز گردید و در  سالروز استقلال کشود در شهر ها و ولایات همگانی گردید، فرصت های جدید را فراهم نموده است. استفاده از این فرصت برای بقا و انکشاف ملت  ، یک  هنر و فریضه اجتماعی تمامی نیروهای تحول طلب و روشنگر است.

با همه ، برای همه و به خاطر آینده همه یکی شویم.

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۲۵۰۸