رفتیم داغ ما به دل روزگار ماند !
یادی ازاستاد نصیراحمد صدیقی عزیز
داود کرنزی
زنده گی با چه شتاب و عجله ای درگذراست و راهش را به پیش می برد. از آن لحظه ای که خبرتکاندهنده و جانکاه مرگ یار و دوست عزیزم صدیقی ؛ من و خانواده سیاسی و شخصی اش را به ماتم وغم نشاند ، یک سال می گذرد.
صدیقی آموزگار خوب، سازمانده مبتکر و کارآفرین شایسته بود.
متانت درگفتار، حوصله درشنیدن حرف دیگران ، تفکر و اندیشه درطرح و اجرای مسایل سیاسی و تشکیلاتی از توانایی های او بود.
تبسم در چهره آراسته و صمیمی او را هیچگاهی فراموش نمی کنم.
چه مهربان، نیکوسرشت و خوش قلب بود، کمترعصبی می شد و در گفت وگوهای سیاسی خشونت را نمی شناخت او یک طراح و برنامه سازبود.
در نبود او:
رابطه ها ضعیف شدند، کسالت و تنبلی در چهره کارها مسلط گردید. فاصله میان نشست ها، دید وباز دیدها طویل گردید.
مدت ها خبری از ایتلاف های سیاسی احزاب درسطح اروپا پخش نگردید؛ و هر کی در پی کارخود شد. هرچه تدبیر اتخاذ می گردید آن شور و شوق کمتر دوباره زنده و احیا می شد.
گرچه هرکس و هر شخصی درهرمقطع معینی بازی کننده نقش معینی است؛ اما خصوصیت رهبری کننده و لوکوموتیفی صدیقی درعرصه و ظایف اش را به مشکل میتوان به دیگری منتقل ساخت. برای همه یاران نبود او خیلی گران تمام شد.
حالا آرزو داریم که او آرام بخوابـد؛ دوستان او خود را تکان داده پیکار او را به شیوه و نحوه ای که او آرزو داشت ادامه داده و عملکرد او را سرمشق کار خود قراردهند.
یادت گرامی باد صدیقی جان!
بامداد ـ دیدگاه ـ ۴ /۱۵ ـ ۲۲۰۸