تراژیدی۲۸حوت عقبه ای کمتر از موتر بم انتحاری ندارد!
محمد عالم افتخار
در چهل سال نویسنده گی؛ امروز حالتی کاملاً متفاوت درد انگیز و عذاب دهنده دارم. عرق شرم و سرافگنده گی سوزان از تمامی سلول های پوست بدنم جاریست؛ شرم و سرافگنده گی از انسان بودن و افغان بودن و مسلمان بودن و ایضاً مرد بودن یعنی اشتراکات ناگزیرم با تعویز گران شاه دوشمشیره و اوباشان و لومپن هایی که عصر روز ۲۸ حوت ۱۳۹۳ فاجعه باور نکردنی در تاریخ افغانستان و اسلام و حتا عالم بشریت را به منصه ظهور رسانیدند.
دختر خانمی مومنه و محجبه و تحصیلکرده که به سایقه ایمان و عقیده اش به زیارت رفته بوده است؛ به ناگهان در دام یک توطیه شوم بی سابقه و مرموز می افتد که پرده نخست آن توسط باصطلاح مجاوران زیارت سردار مدفون عرب؛ کارگردانی میگردد.
دختر خانم که فرخنده نام داشته و جوانی ۲۷ ساله از اهالی خیرخانه است؛ توسط مجاورانی به سوختاندن قرآن متهم و به چنگ اوباشان متعددی داده میشود که معلوم نیست در کدام سوراخ سومبه ها کمین کرده ولی با احضارات تام مترصد بوده اند تا فاجعه ندیده ونشنیده ای را در قلب افغانستان فلاکت زده عملی بدارند.
در ویدیویی که از مقدمات سانحه بر داشته شده و در شبکه های اجتماعی نشر گردیده فرخنده محجبه با کسانی که او را به قرآن سوزی متهم میکنند با عقلانیت و منطق رسا در مجادله بوده اظهار بیگناهی میکند ولی آنان؛ زن بی پناه را تحت شماتت گرفته منجمله به او نسبت «عامل امریکا بودن » میدهند.
براساس گزارش های مورد اشاره آژانس کوکچه به نقل از والدین مقتول آمده است که دختر گویا مشکل عصبی داشته و مدتی قبل برای حل مشکلات خود به مجاور تعویذ نویس زیارت شاه دوشمشیره مراجعه کرده و تعویذ نویس در مقابل پول غالباً هنگفت برایش قول داده بوده است که مشکل او را حل میکند. اما این بار، فرخنده به دلیل رفع نشدن مشکلش؛ به تعویذنویس مراجعه کرده و از وی میخواهد که پولش را پس دهد. تعویذنویس از استرداد پول دخترجوان خودداری و سپس پرخاشگری می کند. فرخنده با عصبانیت؛ کتابهای تعویذ نویس را روی چراغ می اندازد؛ تعویذ نویس فریاد می زند که این دخترک کتاب خدا را آتش زده است!
با نظر داشت اینکه؛ طبق اظهارات شاهدان عینی دختر حتا از ساعت ۱۱ قبل از ظهر؛ در محوطه زیارت بوده، توسط مبلایل با پدر خود در تماس شده و گفته است که به خانه جهت صرف طعام چاشت آمده نمیتواند و منجمله نماز پیشین خوانده و صحن زیارت را جاروب کرده است؛ مسلماً اینکه در حوالی ساعت 4 عصر با این غایله روبرو میشود مساله عمیقتر و گسترده تر از آوازه ها و شایعات تا کنون انتشار یافته است.
اما هرانچه جدال این دختر خانم با تعویز نویس جدی و دارای شاخ و پنجه بوده و منجمله در جمع کتاب های رمالی و تعویزات اگر نسخه قرآن هم به اثر عصبانیت او به آتش شمع و شمعدان تماس نموده باشد از هرگونه احتمال عقلانی بعید است که صرفاً حرکات و عملکرد دختر موجب راه افتاد ن یک چنان فاجعه عظیم و دامنه دار دهشت افگنانه و حتا بلوا برانگیز شود.
البته واکنش های مملو از خشم و عاطفه هموطنان؛ مسوولان دولتی و امنیتی و مدنی و نیز مسوولان و ناظران نقاط مختلف جهان منحیث المجموع محترم و تا حدودی ارجمند و سازنده میباشد، ولی به نظر نمی رسد که چیز هایی مبتنی بر تلقیات اتفاقی، لحظه ای و تصادفاً راه افتاده بودن این اَبَر جنایت قرن درست باشد.
در کشور فلکزده ای که بیش و کم از نیم قرن بدینسو میدان بزرگترین و مخوف ترین جنگ های نیابتی استخباراتی است؛ و مردمان آن نیز از جنگ و آشوب و بلوا حقیقتاً به جان آمده اند؛ راه اندازی یک چنین حرکت عظیم؛ تداراکات و سازماندهی های مقدماتی دامنه دار و مصارف پولی هنگفتی را ضرورت دارد.
مرم عادی افغانستان منجمله به دلیل هزاران تجربه عینی اسفناک فریب خورده گی که در دوسه دهه اخیر از سر گذشتانده اند و هزاران تجربه که در حافظه تاریخی خود دارند مدت هاست که در برابر سروصدا های فتنه گرانه و دعوت ها برای بلوا و آشوب و تحرکات فراقانونی و خشونت آمیز مقاومت پیدا کرده اند و بخصوص به اشتعال در آوردن و از کوره به در بردن آنی و بدون انگیزه های کاملاَ مشهود و بالفعل آنان؛ اغلباً غیر ممکن شده است.
این حکم مخصوصاً در مورد سانحه ۲۸ حوت کابل بیش از همه مصداق دارد. بنابر این همانگونه که از قول ریاست عمومی امنیت ملی نیز پخش گردیده رویداد به تمام و کمال «عمدی»، از پیش طراحی شده و قبلاً سازمان یافته به نظر می آید.
در چنین شرایطی محتمل است که فرخنده مظلوم نامراد هم پیشاپیش برای قربانی ساختن انتخاب شده باشد چرا که غایله ای از قبل پلان شده ، نمیتواند دارای جزییاتی تعیین ناشده باشد لذا اینکه فرخنده اسیر ومحصور قبل از سانحه حد اقل چهارساعت در محوطه زیارت نگهداشته میشود؛ میتواند معنای خاصتری پیدا نماید.
هکذا قراین نشان میدهد که قربانی این سانحه بخصوص می بایستی زن یا دختر و نه ـ مرد یا پسر ـ می بوده است چرا که طراحان فاجعه بدین طریق میخواسته اند ضمناً جامعه زنان را مرعوب تر کنند و منجمله علیه تحرکاتی فمنیستی از قبیل تظاهر منفی و ماجراجویانه که همین روز های نزدیک خانم کبرا خادمی در آن استعمال گردیده بود واکنش داشته باشند.
انتخاب بدترین و تکاندهنده ترین اشکال اِعمال خشونت چون بیرحمانه ترین حملات با خشت و سنگ و میله های آهنی، پاره پاره کردن عمدی لباس های قربانی به هدف بی سیرت کردن، هجوم های شدیداً هستریک نما مانند درهم شکستن پنجره ها تلاش برای به بام بالا کشیدن و از آن به زیر پرت کردن هدف، زیر تایر موتر ساختن، به عقب موتر بستن و روی زمین کشیدن جسد به فواصل زیاد، افگندن جنازه به دریا و آتش زدن آن با فراهم سازی تمامی وسایل محترقه ... همه و همه گویای پلانگذاری قبلی و اجرای توام با قومانده داعشی و القاعده ای این ابرجنایت قرن میباشد.
به وضوح معلوم است که مردمان عادی افغانستان اعم از اینکه به کدام قوم و ملیت تعلق داشته باشند؛ از ملکات اخلاقی و فضایلی بالاتر از آن برخوردار میباشند که ولو با زنان خارجی و ناهمکیش خویشتن، علی الحساب یک چنین قساوتکارانه و پست فطرتانه روش و رفتار نمایند.
بنابر این می توان حدس زد کسانی که چون موتور محرکه در سراپای این غایله عمل کرده اند افراد استخدام شده، تربیت شده، تِرینینگ دیده و تابع دستور و قومانده مضبوط و محکم میباشند که طبق روال آزموده ده ها ساله در افغانستان وپاکستان و سراسر جهان از میان لومپن های جوامع ، دست چین، استخدام و شست وشوی مغزی ـ روانی میگردند و یا هم به طریق قاچاق کودکان، گردآوری و در شرایط قرنطین؛ قسم جانی و جلاد پرورده میشوند.
به هرحال؛ مجموع پروسه ها وجود سازمان و تشکیلات اکیداً پردامنه و حایز بالاترین امکانات را در عقب خویش نشان می دهد که علامات متبارز شده توسط برخی از شاملان غایله در رسانه ها و منابر... ثبوت های قانع کننده تر مزید هستند که مقاماتی بلند پایه از پولیس، اطلاعات و فرهنگ، سنا وغیره را شامل میگردد.
علی الوصف گسترده گی عجالتاً مبرهن شده این تشکیلات شوم و شیطانی و مدافعه برهنه و خود شیفته مولوی محمد ایاز نیازی خطیب و امام مسجد جامع وزیر اکبر خان از این جنایت سنگین و ننگین و عاملان آن و مورد تهدید قرار دادن دولت و قوای امنیتی از بابت تعقیب و رسیده گی به جنایت، اغلباً خود مسجد و زیارت شاه دو شمشیره جغرافیای بسیار مهم و اساسی سازمان ابلیسی مورد نظر بوده در واقع ملا ها و تعویزگران و مجاوران و خدماتی ها و ارتباطی آن؛ باید تا مغز استخوان تفتیش و تصفیه شوند.
گرچه پیشنهادات غلیظ تری هم در رسانه ها عنوان گردیده ولی کاملاً ضروری به نظر میرسد که این مسجد و زیارتگاه لااقل برای مدتی الزامی که تحقیقات و محاکمات ایجاب میکند؛ باید بسته و لاک و مهر و موم گردد و سپس مطابق حقایق مکشوفه در مورد بقا یا عدم آن اتخاذ تصمیم شود.
همانگونه که عرض کردم در تمام عمر این نخستین بار است که حین نوشتن عرق شرم و سرافگنده گی سوزان از تمامی سلول های پوستم جاریست؛ شرم و سرافگنده گی از انسان بودن و افغان بودن و مسلمان بودن و ایضاً مرد بودن یعنی اشتراکات ناگزیرم با تعویز گران شاه دوشمشیره و اوباشان پست و دنی ایکه این ابر جنایت قرن را مرتکب گردیدند.
ولی میدانم اقلاً دو ثلث از هموطنان یعنی زنان و مردان بالغ افغانستان اعم از اینکه در درون کشور یا بیرون آن اند؛ به لحاظ عاطفی وضع من و حادتر از وضع من را دارند و طی روز های اندک گذشته عملاً ثابت گردید که ابر جنایت ارتجاع سیاه و اجیران ابلیس، وجدان عمومی را قسم کاملاً بیسابقه تکان داده و قضاوت و موضعگیری روشنبینانه و عادلانه و خردمندانه همه گانی را موجب گردیده است تاجاییکه امیدواری ها برای وقوع یک تحول کیفی فکری ـ عقیدتی و روانی را شگوفا کرده است!
روی همه این براهین، علی الرغم هرقدر خشم و درد و تاثر، نسبت دادن مسوولیت و ملامتی این مورد به عامه مردم کشور پذیرفتنی نیست:
به متنی که در یکی از رسانه ها درج شده توجه و اندکی مکث می نماییم:
از زمان رسمی شدن آزادی مطبوعات و بیان، در ظرف پانزده سال، ده ها خبرعریان را شنیده و خوانده ایم که ملا یا عامی دختران را مورد تعدی به عنف قرار میدهند و فرار می کنند! مردانی مسلمان، به ساده گی دختران شان را باردار کرده و زمانی که به خاطر سوختاندن صفحاتی از قرآن کریم از سوی نیروهای خارجی تظاهرات استخباراتی راه افتاده، همین پدر با ناموس، جلو تر از دیگران علیه بی ناموسی و کفر شعار داده و دهانش کف کرده است.
ملاصاحب صمد یکی از علمای جید کشور، دخترک قرآن آموز را در ماه رمضان بارها و بارها در خانه خدا مورد تجاوز قرار میدهدُ مگر هیچ کسی از مردم دین پرور ما خم به ابرو نمی آورد. مردی در بغلان، هرات و دیگر ولایات که این چنین خبرها زیاد روزانه به اشتراک گذاشته می شوند؛ بر دختران، برمحارم شان دست درازی و تجاوز می کنند تا آن جا که فرزندانی از آنان چشم به دنیا میگشایند مگر جوهره دینی هیچ یک از دین مداران به جوش نمی آید تا بروند او را بکشند و بسوزانند تا عبرتی برای متخلفان احتمالی شود. مردمی که با دختر خود جماع می کنند؛ از دین چه می فهمند؛ فهم دینی آن ها به درد چه کسی میخورد؟
گزارش شده که در کشتن فرخنده (بیمار قابل ترحم روانی) پولیس هم ثوابی مشارکت داشته و حتا یک شخصی در شبکه مجازی با افتخار مدعی شده که «خود » نیز در کشتن و آتش زدن آن دختر بی پناه دست داشته است!
به نظرمی رسد که این آغاز عصبیت سالاری از نوع جدید است. برخی ها بیهوده آه وفنا راه می اندازند که این عمل مخالف احکام قرآن است و قس علیهذا... این دسته نیاز به مطالعه تاریخ اصلی اسلام و قرآن شناسی دارند ونباید نا دانسته از قرآن نماینده گی کنند.
فعلاً بحث قرآن و احکام دینی در میان نیست؛ وحشتی فراتر از تصور هم نیست ُ فهرست اعمال دهشت افگنی مردم اغوا شده که غیر از قدرت جادویی تلقین پذیری، هیچ سرمایه یی انسانی ندارد، مطابق قرآن ویا غیرقرآن، براساس فرمان رهبر تنظیم یا قوماندان ... بسیار طولانی است. آن چه واقع شده، شناعتی غیرقابل وصف است که فقط می تواند از دست مردم شهید پرور ما سر بزند. چرا هماره برچنین مردمی اشک تأسف ریختانده می شود که های درفقر و فلاکت افتاده، بی سواد اند و لایق یک زنده گی بهتر اند.
این مردم که کلاه گشاد و دروغین شهید پروری و دین داری را برسر کوچک شان گذاشته اند اگر درعمق واقیعیات روزمره زنده گی شان دقت کنی، بسیار بی عزت، فاقد غرور، فقیرترین ازنظر فهم و درایت و شخصیت وبالاخره در بهترین حالت تفاله های دو پا اند. پس چرا داعش نیاید؟ چرا داعش نیاید؟ اگر داعش درین فلاکت کده نیاید؛ پس درکجا برود؟
عجالتاً صغرا وکبرا کردن زیاد پیرامون این شعارهای آتشین که علی القاعده خشک و تر را به یکجایی میسوزاند نه ضرور است و نه مفید. فقط بار دیگر به «شاه بیت» هایی از این سرایش؛ یک دقت مجدد نموده و از آن نتیجه زمانی و مکانی خود را استحصال میداریم: به نظرمی رسد که این آغاز عصبیت سالاری از نوع جدید است. برخی ها بیهوده آه وفنا (فغان) راه می اندازند که این عمل مخالف احکام قرآن است و قس علیهذا... این دسته نیاز به مطالعه تاریخ اصلی اسلام و قرآن شناسی دارند و نباید نا دانسته از قرآن نماینده گی کنند.
اگر بخواهیم معنایی از این شاعرانه مرثیه وار بیرون آوریم همین میشود که تمامی بر و گز این ابرجنایت و نظایر آن نه مخالف قرآن که عین قرآن است و کسانی که با آه و فغان؛ اینهمه را «مخالف قرآن» میخوانند؛ عدم « مطالعه خود از تاریخ اصلی اسلام » و عدم « قرآن شناسی » خود را ثابت میدارند. آنها و فقط همانها نیاز به مطالعه تاریخ اصلی اسلام و قرآن شناسی دارند و نباید نادانسته از قرآن نماینده گی کنند.
شک نیست که دسته های مورد نظر هم به شدت نیاز به مطالعه تاریخ اصلی اسلام و قرآن شناسی دارند و حتی نا دقیق نیست بگوئیم که اغلب «نا دانسته از قرآن نماینده گی میکنند.»
معهذا سایران و منجمله من و نویسنده این شاعرانه و زعمای کشوری و لشکری و پوزیسیون و اپوزیسیون دولت ها و همه آحاد فعالان اجتماعی و مدنی و علمی و رسانه ای به شدت و به مرگ « نیاز به مطالعه تاریخ اصلی اسلام و قرآن شناسی » دارند و نباید نا دانسته در گستره اثر و رسوخ قرآن و اسلام قرآنی حرکت و مانور نمایند. و مخصوصاً نباید هوای کدام تحول و بهبود و بهشد را درین گستره بر سر بپرورانند و به دل راه دهند!
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۵/۶ـ ۲۳۰۳