شکست طلسم یاس راهی به سوی پیروزی مردم
میرمحمد شاه رفیعی
فرعونیان هر عصر سه عنصر مزدور فرومایه را در اختیار دارند که عبارت است از ترس، جهل و یاس(ناامیدی). این هر سه مزدور ظلم و استبداد چهره های نامیمون شان را در مواقع معین از زندگی انسان ها نمایان می سازند و قبل از همه برای منجمد ساختن افکار ترقی خواهان کمر بسته میکنند.
اما این چهره های نامیمون در زمان فراگیر شدن نظام سرمایداری در کشور های روبه توسعه بیش از هر زمان دیگر با قساوت و بیرحمی عمل می نمایند زیرا که:
رشد و جهانی شدن نظام سرمایداری با تضادها و بحران های عمیق اجتماعی همراه است و این بحرانات در روند تحولات اجتماعی تأثیرات ناگواری را بجا میگذارد و به اثر افزایش بیکاری های دوامدار ورشکست شدن سرمایداران کوچک و متوسط و به قدرت رسیدن افراد هرزه و جاهل از طریق چپاول و غارت دارایی های مردم و جنایات سازمان یافته؛ ناامیدی و بی باوری ها را در جامعه افزایش میدهند.
هم اکنون ما شاهد سردرگمی های کور اجتماعی آنانی هستیم که روزگاری برای اعمار جامعه مترقی و پیشرفته در نبرد بوده اند. سردرگمی ها و ناامیدی ها، انقطعاب و پراگنده گی ترقیخواهان با هجوم سرسام آور اقتصاد نولیبرالی و اندیشه های گمراه کننده آن قبل از همه در کشورهای روبه توسعه در جال افزایش است. نبود حضور فعال ترقیخواهان در صحنه مبارزات اجتماعی زمینه های لازم نفوذ و سربازگیری نیروهای بنیادگرا را از مردم مساعد ساخته است.
در کشور ما یاس و ناامیدی بر عده ای از ترقیخواهان بعد از سال ۱۳۷۱ مسلط گردید که تاکنون ادامه دارد. افراد مایوس شده و ناامید از آینده درخشان میهن و مردم قهرمان آن حاکمیت مافیایی جنگ سالاران بی فرهنگ و تکنوکرات های گماشته شده از طریق موسسات برزگ مالی جهان مانند بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و استخبارات منطقه را دایمی می پندارند و عده ای به این باور هستند آنچه را قوت های مسلح خارجی در کشور انجام میدهد کسی را توان رویارویی و مقابله با آن نیست.عده ای از کسانیکه دیروز برای رهایی زحمتکشان کشور از چنگال فقر، جهل و مظالم اجتماعی میرزمیدند امروز چشم امید به خوان تکنوکرات های وارد شده از غرب و یا روشنفکران تربیت یافته در دامان شرارت بسته اند.
دیده میشود که یاس و ناامیدی با جهل و نادانی و عدم آگاهی از تاریخ مبارزات مردمان جهان برعلیه ظلم و استبداد توام است و مهمتر از همه بی خبری از اساسات علوم اجتماعی مانند جامعه شناسی و الفبای سیاست عده ای را به رستاخیز و قیام های مردمی و تکامل و پیشرفت جامعه بی باور ساخته است.
اما خوشبختانه دیده میشود که قبل از همه نسل جوان کشور به همراهی عده ای از پیش کشوتان و فعالین سیاسی دیروزی با وجود رنج و هراس با عشق و احساسات وطندوستانه سربلند می کنند و تماشاگر لاله های شاداب و ارغوان های خونین کشور هستند که در دامان هندوکش پیروزمند و دشت های پرافتخار بکوا، شادیان، هیرمند... قد برافراشته اند.وعطر امید و سرزنده گی پراگنده میکنند.
حوادث کشور از سال ۱۳۷۱ تاکنون به ما آموخت که تاریخ سیر پرفراز و نشیب و بغرنج دارد طوریکه شکست و فتح، خطا و صواب و پیشرفت و عقب گرد با هم اند. شکست دایمی نیست و پیروزی هم ودیعه ای ابر قدرت های جهان نخواهد بود. تاریخ با نسل ما آغاز نگردیده و با ما ختم هم نخواهد شد. آرمان پرستی و احترام گذشته ها باید با واقع بینی همراه باشد. ما نباید رهبران دیروزی را مطابق خواست و اراده خود آرایش کنیم و نه طبق گفته هر کس هر شخصیت دیروزی را مذمت نماییم.
بیش از همه ما باید واقعیت های امروزی را فراموش نکنیم و همچنان بنابر تغییر شرایط و اوضاع جدید سیاسی، گذشته ی پرافتخار و مبارزات قهرمانانه خود و رهبران خردمند و شجاع مان را به خاطر دلخوشی بازمانده گان و وارثان جانیان تاریخ و هدایات موسسات غارتگر مالی و اقتصادی جهان به فراموشی نسپاریم.
اعتماد به نفس و اتکا به خرد و باور مردم برای بهتر زنده گی نمودن حتمی و ضروری است. عده ای از مبارزین امروزی مانند گذشته چهره های شان را به گرد و غبار دشوار زمان آلوده خواهند ساخت، نباید به چهرهای آلوده شده به گرد و غبار سرمایه و نوکران ارباب سرمایه اعتماد کرد و هم از نبرد حق برعلیه باطل و از مبارزه دادخواهانه برعلیه مظالم اجتماعی از اینکه به خطا خواهیم رفت دوری جست و یا اینکه اگر شکست خونین در فرجام نصیب ما خواهد گردید مبارزه برای جهان بهتر را رها نمائیم.
هدف ما در همین زمان مشخص بوده و همانا به حرکت آوردن مردم امروزی می باشند.
اندرز به دیگران و توصیف خودی صعب و لعن، توهین و تحقیر مخالفین و گروپ های رقیب و جریانات فکری و شخصیت های سیاسی گذشته و یا امروزی راه صواب نیست، زیرا تجلیل از غرور خود و تحقیر و تذلیل دیگران کاری است آسان و اما برداشتن یک گام سازنده در راه منافع مردم دشوار است. مبارزه متحدانه و سازمان یافته درکشور مانند افغانستان گامی است که در زمین پرازخار گذاشته می شود.همچنانیکه رهبران و بزرگان ما که دراین راه صعب گام نهاده اند منبع الهام و مایه افتخار برای ماهستند،ما هم اگر راهیان واقعی و خستگی ناپذیر این راه شویم برای نسل های آینده غرور آفرین،پرافتخار و ماندگار خواهیم ماند.
رهبران و فعالین نظام دموکراتیک گذشته کشور هم اکنون در برابر اجتماع و مردم سربلند کشور ما مسوولیت دارند، عده ای از این رهبران و فعالین پرافتخار با گوشه نشینی و محصورگردیدن در حلقات فامیلی و قومی باعث پراگنده گی و تعدد تشکیلات سیاسی ترقیخواهان در کشور گردیده اند و عده ای هم دردهای اجتماع را با نوش داروی به عاریت گرفته مداوا نموده اند و رنج های بیکران مردم را فراموش.
کسانیکه رسالت اجتماعی خویش را فراموش نه کرده اند اندک نیستند، اما آنانیکه در توهم به سر میبرند و پیچیده بافی میکنند و از مضمون به شکل میروند هم کم نیستند. اهداف استراتیژیک برای یک عده نامعلوم است زیرا آنها بقایای نظام های قرون وسطایی و سنت های ناپسند جامعه را نمی بینند و دلبسته مظاهر آزادی های غیراخلاقی و غیرمسوولانه لیبرالی گردیده اند و منکر طی مراحل ضروری تکامل اجتماعی میباشند و مایل به تقلید از کجروان تاریخ می باشند.
همچنان هستند کسانیکه به بهانه نوآوری و نقد گذشته پدیده های نوظهور و روبه تکامل را نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند از اینرو به ناشیگری و دیوانه سری روی آورده اند.
تاکنون ما شاهد قریحه و استعداد سرشار ده ها جوان و افراد متجرب سیاسی هستیم که میتوانند با مبارزات پیگیر شان به پراگنده گی ها خاتمه دهند و با تشکل وحدت ارگانیک مبارزین راستین و مردمی در اعماق جامعه و روح طوفانی مردم غوغا برپا کنند، ودر پیکار تاریخی جامعه گامی به جلو بردارند. فعالین و رهبران ترقیخواه که تاکنون نشسته اند و در انتظار پایین شدن فرشته های نجات از آسمان هستند، باید به پاخیزند و گام بردارند زیرا دیده میشود که گردش قلم یک نویسنده و هرگام تشکیلاتی و سازمانی فرد آگاه و متعهد بیشتر از هزارها سر نیزه برنده تر است، اما با دریغ که برخلاف کار تشکیلاتی و سازمانی کمتر گردیده و جای آنرا نقد دیگران و توصیف خودی گرفته است.
بسی مظامین انتقادی نشر شده،کارتا سرحد توهین و تحقیر همراهان سیاسی دیروزی نویسنده میرسد و گفته های مملو از کینه، رشک و غضب شنیده می شود اما خوشبختانه هستند کسانیکه سخنان آموزنده و موثر هم می گویند و تلاش می نمایند تا به دوری های موجود نقطه پایان بگذارند.
با لحن خونسردانه و مراعات ادب و نزاکت با بیان قوی و محکم و گفتار صریح و مشخص و جانبدارانه خواهیم توانست مردم سربلند و آزاده افغانستان را به قله های شامخ پیروزی رهنمون گردیم. هرگاه ما اشیا و پدیده ها را به نامهای واقعی آنها یاد کنیم و روش های منطقی و استدلالی، انسانی، متین، سازنده و آموزنده را شیوه کار خود قرار دهیم بر یاس و ناباوری ها غلبه خواهیم یافت. تجارب مبارزات سیاسی و اجتماعی کشورما به اثبات رسانیده که نیروهای همسو و دارای منافع مشترک با استفاده از اسلوب های ناسالم و اغراض ذهنی نمی توانند به سرمنزل مقصود برسند و اما اگر آنها بتوانند بحث های علمی و منطقی و اسلوب های سازنده و مثبت را سرآغاز کار شان قرار دهند به نتایج مطلوب دسترسی پیدا خواهند کرد. واضح است که زشت نهادان مغرض، خودخواهان جاهل و دشمنان اجتماعی حقیقت تسلیم واقعیت های منطقی و انسانی نمی گردند. تحقیر و اهانت در ادبیات دادخواهان جهان جای ندارد و آنها به حربه های مشکوک دست نمی زنند. پس چرا تاهنوز در ادبیات سیاسی کشورما ستایش های نابجا و نکوهش های ناروا وجود دارد.
ما باید به آفرین گویی ها نبالیم و از نفرین ها هم ننالیم و باید در مدار خرد و وجدان خود به پیش رویم. رسالت ما در مرحله کنونی ادای دین و وظیفه ما است که در قبال اکثریت مردم افغانستان داریم. ما باید برای حرکت جامعه به پیش و در دفاع از حقوق بشر تلاش نماییم و در صورتیکه ادعای فعالین سیاسی و رهبران ترقیخواه را می نماییم باید به مثابه خدمتگذاران واقعی مردم بر وجدان جامعه مسلط گردیم و عرصه تحول و تغییر را در همه ساحات زنده گی توسعه بخشیم و باید بدانیم که تاکنون نیروهای عقب گرا و دشمنان زندگی مدرن صحنه زنده گی و تحول و ترقی را بر مردم هر روز تنگ و تاریک می نمایند. ما باید بتوانیم صدف را از خزف جدا نموده ناظم و رهنمون جامعه باشیم چنانچه چهاردهه قبل چنین بودیم و هم اکنون هم این توانایی و امکانات را داریم. تا هنوز امید بر این است که اگر رهروان واقعی راه سعادت و خوشبختی مردم بار دیگر عصای رهبری جامعه را در دست بگیرند و آنرا با دانایی در حرکت بیاورند با درآمیختن و استحکام روش های علمی با فروتنی و نرمش در اصول میتوانیم خدمات برزگی را به مردم و تاریخ پرشکوه وطن انجام دهیم.
قبل از همه باید رهبران سیاسی و آگاه جامعه با استدلال متین و انسانی محکم و مترقی و پیشرو وارد صحنه نبرد عادلانه امروز گردند و بدست خود دروازه های تکامل جامعه را باز نگهدارند و حرکتهای اجتماعی را در جهت خیر اکثریت زحمتکش جامعه و به خیر حقیقت مشخص تاریخی به جلو رهنمایی نمایند و بنابر حکم تاریخ و تقاضای برحق مردمان سربلند و آزاده افغانستان مانع تسلط بیشتر نیروهای عقب گرا و مافیایی که هم اکنون دست بالاتر در اداره امور جامعه ما دارند، گردند.
عالم همه یار است، تو محجوب خیالی
بند از مژه بردار، یقین ساز گمان را
بامداد ـ دیدگاه ـ۱۵/۱ـ ۰۶۰۲