تاریخ گنجینه تجارب بشری است!

 

هـرکه نامخت از گذشت روزگار

هیچ نامــــوزد  زهیچ آمـــوزگار

(رودکی)

 

آقا شیرین دردمند


درعصرحاضرجهانیان ازجمله مردم تحول پسند افغانستان مساعد نمودن بستر دموکراسی واقعی را سرلوحه برنامه کاری خویش قرارداده ومیخواهند بامساعد نمودن همچو بستری درتعین سرنوشت خویش نقش اساسی داشته باشند.

نظربه تجارب تاریخی بخصوص درچند دهه گذشته احزاب و سازمانهایی میتوانند به این امربزرگ دستیاب شوند که اکثریت مردم بخصوص جوانان را که از توانایی لازم و نیروی انسانی والایی برخوردار میباشند با خود داشته و آنها سطح آگاهی خویش را درهمه عرصه های زنده گی ازجمله مسایل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی بالا ببرند، چرا که بدون داشتن آگاهی لازم مطابق به نیازمندی های عصر نمیتوان در رسیدن به اهدافی چون تطبیق عدالت اجتماعی، تطبیق یکسان قانون، تامین صلح وثبات واقعی، رشد وانکشاف اقتصادی- فرهنگی و رفاه جامعه امیدوار بود.

کشورهای توسعه طلب و استثمارگر بالای افراد فقیر وبیسواد به آسانی میتوانند پلانهای خصمانه خویش را عملی نمایند ، بناً به هیچ وجه حاضرنبوده و نمیباشند که جوانان ما از مزایای علم معاصر بهره ماند باشند.

نظربه شهادت تاریخ، نیاکان ما درهرزمان توانسته اند بزرگترین قدرت های متجاوز و غارتگر را درجنگ های گرم و مسلحانه از پا درآورند؛ اما در زمان اتخاذ تصامیم ملی بدلیل اعتماد بیجا به سران کودن، بیسواد و گماشته شده؛ شکست های بزرگ وجبران ناپذیر را متقبل شده اند که هزاران مثال از به شهادت رسانیدن ابومسلم خراسانی توسط سران خانواده عباسی تا بحال ثبت تاریخ کشورما میباشد.

ازهمین لحاظ دانشمندان، تطبیق علم سیاست را بدون مطالعه تاریخ ناممکن دانسته میافزایند تاریخ موادخام را میدهد وعلم سیاست برپایه آن بنای بزرگ  خود را میسازد؛ ازجانب دیگر درک و دسترسی براصول و بنیادهای علم سیاست گرداننده گان را قادر به درک از تجارب گذشته ساخته وبه ما کمک مینماید که واقعیتها را با درنظرداشت عینی و ذهنی مسایل ملی و بین المللی مطابق درک و برداشت خویش از محیط وماحولی که درآن زیست مینماییم واقعبینانه ارزیابی نماییم.

برای دستیابی به همچواهداف بزرگ وانسانی داشتن آگاهی لازم  سیاسی یک نیاز اساسی بوده بیمورد نیست که دانشمندان همکاری حقیقی را بین پژوهشگران علم سیاست و مورخین امیدوارکننده خوانده اند.

درحالیکه بخاطر رشد وعملی شدن دموکراسی واقعی نقش احزاب، سازمانها و انجمنهای پیشرو و مترقی درتمام کشورها اهمیت حیاتی دارد ؛ با تاسف مسلط بودن فرهنگ فیودالی، موجودیت گروهای عقب گرا که اکثریت شان جنبه قومی، لسانی و سمتی دارند بزرگترین سد از لحاظ علم جامعه شناسی درراه تامین وحدت ملی بوده ونقش جامعه مدنی، احزاب و سازمانها را دراتخاذ تصامیم کمرنگ ساخته است و این نهادها نمیتوانند دراین شرایط حساس و دشوار و پیچیده ملی وبین المللی نقش فعال وسازنده ای را مطابق نیازمندی های جامعه و مردم بازی نمایند.

به باورآگاهان اموریکی از عوامل دیگری که سبب چالش های موجود درکشور گردیده است چند دسته گی و چند پارچه گی احزاب و سازمانهای دموکرات، مترقی، تحول طلب و صلحجو درکشور میباشد.درحقیقت این عمل ضربه مهلکی بر پیکارنهادهای جامعه مدنی و سازمانهای مترقی وارد کرده است. سوال اینجاست که چه باید کرد تا به وضع موجود خاتمه داد؟
به باورما یکی از راههای بیرون رفت ازاین وضع و کاهش چالشهای فوق الذکر مطالعه دقیق تاریخ گذشته ، ارزیابی همه جانبه و بیطرفانه عوامل شکست ها و پیروزی ها و دسـتآوردهای گذشته وحال با استفاده از رهنمودهای رهبران واقعی و خلاق پیشین و انطباق آن با وضع موجود میباشد درغیرآن همانطوری که علما گفته اند کسانیکه تاریخ را نمیدانند مجبور به تکرار آن خواهند شد و نمیتوانند تصامیم لازم را برای نجات مردم و کشور خویش اتخاذ نمایند.

موضوع مهم وحیاتی دیگر انتخاب رهبران است که باید مورد توجه عاقلانه، صادقانه و بیطرفانه قرارگیرد.ازانتخاب افراد، اشخاص ورهبرانی که هنوزهم نتوانسته اند از بیماری های مضحکی چون جاه طلبی، خودمحوری ، خودخواهی، بلند پروازی و تنگ نظری نجات یابند اجتناب شود که این امرسبب چند دسته گی، شکست و پارچه شدن بیشتر احزاب و سازمانها میگردد، و باید بجای آنها رهبرانی را انتخاب نمود که مبرا ازصفات ناشایست فوق بوده و شکست ها ،اشتباهات و عقب مانی خویش را با بهانه های واهی توجیه ننمایند. درعصرحاضر به نسبت گسترده گی و پیچیده گی احزاب و سازمانهای سیاسی  فقط رهبرانی دارای جایگاه برتر و مهم بوده میتوانند که ازآگاهی های لازم مطابق عصر و زمان برخوردار بوده و بتوانند همکاری احزاب، سازمانها، انجمنها و توده های مردم را به وجه احسن جلب و باخود داشته باشند.

خلاصه اینکه گنجینه تاریخ گنجینه تجارب بشریت است و به ما میآموزد که بدون داشتن رهبری خردمند، توانا، آگاه،صادق وبافرهنگ که درتطبیق برنامه ها از هنرمندی عالی سیاسی برخوردار باشند نمیتوان جامعه و کشور را از چالشهای گوناگون نجات و به دموکراسی واقعی دستیاب شد.چراکه کلید طلایی موفقیتها در داشتن آگاهی لازم درهمه عرصه های سیاست و اجتماع ، داشتن عزم واراده پولادین بخاطر رسیدن به اهداف مشخص، برنامه ریزی دقیق و همه جانبه، جلب همکاری سازمانها ونهادهای مدنی وتوده ها، داشتن مهارت و هنرمندی لازم در تطبیق برنامه های کاری و ارج گزاری به نظریات مثبت دیگران و تلاش برای بلندبردن آگاهی فردی خود، صفوف همراه و توده های کشورمیباشد.

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۰۹۱۱