صعود یک بلوک قدرت جدید: سرمایه دارها٬ تکنوکرات ها و بنیادگرایان

 

 

گیروگرفت روزهای اخیر دولت اسراییل، رخدادهای اوکرایین، عراق و لیبیا  نشاندهنده پبچیده گی و بغرنجی وضع جهان از یکسو و جانگیری گروه های افراطی سیاسی ، قومی و دینی از سوی دیگر میباشد که درپیوند و یاری آشکار و نهان باهم  قرار داشته واین رخداد ها را خونبارتر و دردآورتر میسازند. برای شناخت بیشتر این وضع  دیدگاه ها  و برداشت های پروفیسور جیمزپتراس از دانشگاه بینگهامتون٬ نیویورک  خالی از سود نیست . اینک بخش های از یک مقاله ارزشمند وی را خدمت خواننده گان بامداد پیشکش مینمایم. در خوریاد میدانیم که دیدگاه های نویسنده گان بامداد نمی توانند دیدگاه حزب مردم افغانستان باشند. بامداد

   

نوشته: جیمز پتراس ( James Petras )

برگردان:ا. نویدی

پیروزی انتخاباتی حزب بهاراتیا جاناتا  - بی جی پی(BJP) در هند آخرین نمایش پیشرفت بلوک قدرت جدید در سراسر جهان است که برای تحمیل نظم نوین جهانی مهار بنیادگرایی قومی  ـ مذهبی وتکنوکرات های به دقت آموزش دیده به استبداد سرمایه داری را وعده می دهد.

راست افراطی دیگر در حاشیه گفتمان سیاسی غرب قرار ندارد بلکه در مرکز صحنه قرار دارد٬ دیگر وابسته به کمک های شبه نظامیان( ملیشای محلی) نیست و از بزرگترین شرکتهای بزرگ سهامی جهان تامین مالی می شود. او دیگر توسط رسانه ها همگانی رد نمیشود. « رهبری پویا و تحمل آفرین » او پوشش ویژه دریافت میکند.

امروز سرمایه داری در همه جا با عدم قطعیت شگرف روبرو میشود٬ چنانچه سقوط بازارها و فساد همه گیر در بالاترین سطوح باعث فرسایش بازارهای رقابتی شده است. در سراسر جهان٬ انتقال گسترده ثروت عمومی به الیگارشی در حال کاهش با اکثریت زیادی از نیروی کار٬ سوال٬ چالش و مقاومت روبرو شده است. سیاست های انتخاباتی دیگر بافت مخالفان سیاسی را تعریف نمی کند.

سرمایه داری٬ نه در تیوری و نه در عمل٬ از طریق عقل و رفاه پیشرفت نمیکند. سرمایه داری بر پشتوانه اجرایی٬ دستکاری رسانه ها (شست و شوی مغزی) ودخالت های خودسر حکومت پولیسی متکی است. سرمایه داری بطور فزاینده ای بر جوخه های مرگ ملقب به « نیروهای ویژه» و «ارتش ذخیره» شبه نظامیان بنیادگر متکی است.

بلوک جدید قدرت  ادغامی از کسب و کار بزرگ٬ طبقات حرفه ای ثروتمند٬ مرفه٬ نخبگان تکنوکرات آموزش دیده و کادرهای بنیادگرای قومی  ـ مذهبی است که توده ها را بسیج میکنند.

سرمایه داری و جهانخواری با ریشه کن کردن میلیون ها نفر٬ ازبین بردن جوامع و اقتصاد محلی٬ تضعیف تجارت و تولید محلی٬ استثمار کار ، کارگر و سرکوب همبستگی اجتماعی٬ پیشرفت میکند. سرمایه داری درهمه جا همبستگی طبقاتی و اجتماعی را نابود میکند.

تکنوکرات های نخبه و بنیادگرایان قومی مذهبی

امروز سرمایه داری به ظاهر بستگی به دو نیروی جدا ازهم دارد. جذابیت( گیرایی) غیرمنطقی نژادپرستان قومی  ـ مذهبی و نخبگان تکنوکرات محدود آموزش دیده برای پیشبرد حاکمیت سرمایه داری. بنیادگرایان قومی  ـ مذهبی به دنبال ترویج قرارداد بین شرکتهای بزرگ سهامی٬ نخبگان جنگ سالار و توده ها با توسل به هویت قومی  ـ مذهبی « مشترک » است.

تکنوکرات ها با گسترش سیستم های اطلاعاتی٬ تنظیم تصاویر و پیام های فریب کارانه و شستو شوی مغزی توده ها و طراحی برنامه های اقتصادی در خدمت نخبگان است.

رهبران سیاسی با نخبگان شرکت ها و جنگ سالارها دیدار میکنند تا دستور کار سیاسی اقتصادی را تنظیم کنند٬ تصمیم بگیرند که چه موقع بر تکنوکرات ها تکیه کنند و چه موقع میان روها یا بنیادگرایان قومی  ـ مذهبی را رها سازند(به خیابانها بیاورند).

جهانخواری از طریق ادغام علم و بنیادگرایی قومی  ـ مذهبی عمل میکند٬ که هردو توسط استیلای سرمایه داری و استثمار مهار شده اند. 

ترکیه: انتقال به اقتدارگرایی اسلامی سرمایه داری

ترکیه تحت حکومت حزب عدالت و توسعه اردوغان قاطعانه بسوی حکومت یک مرد انتقال یافته است: اسلام را با سرمایه داری و سرکوب دولت پولیسی وصل کرده است. «اتحاد سه گانه» اردوغان قصد آزادی ساخت پروژه های بزرگ سرمایه داری٬ بر مبنای خصوصی سازی فضاهای عمومی و سلب مالکیت از محله های محبوب و مردمی است. او درب را به خصوصی سازی غیر کنترل معادن٬ ارتباطات٬ بانک ها باز کرده که منحر به رشد سریع(تصاعدی) سود و کاهش امنیت شغلی و تلفات روبه افزایش مرگ و میر کارگران شده است. اردوغان نقاب «اسلام میانه رو» را انداخته و مزدوران جهادی حمله کننده به سوریه و قانون گسترش اختیارات مذهبی در زنده گی سکولار را در آغوش گرفت. اردوغان پاکسازی گسترده روزنامه نگاران٬ مقامات دولتی٬ خدمات مدنی٬ قضات و افسران نظامی را براه انداخته است. او آنها را با « وفاداران حزبی»؛ افراطیون اردوغان جایگزین ساخته است!

اردوغان ارتش کوچکی از تکنوکرات هایی که پروژه های بزرگ او را طراحی و زیرساخت های سیاسی و برنامه های مبارزات انتخابی او را فراهم میکنند استخدام کرده است. تکنوکرات ها توسعه برنامه های نخبگان شرکتهای بزرگ دوست صمیمی داخلی و خارجی را ارائه میدهند.

اسلامگراهای آناتولی٬ نخبگان کسب و کار کوچک و متوسط استانی٬ رأی دهنده گان را از پایگاه توده ای٬ با توسل به عقاید قوم مدارانه (نژادپرستانه) و شوینیستی بسیج میکنند. رژیم سرکوبگر٬ اسلامی٬ و سرمایه داری اردوغان که « بازار آزاد» را در آغوش گرفته٬ در نتیجه بدترین قتل عام معدن در تاریخ ترکیه بشدت به چالش کشیده شده است: کشتار بیش از ۳۰۰ کارگر معدن به علت سهل انگاری شرکت های بزرگ و همدستی رژیم بوده است. قطبی شدن طبقاتی پیشروی فاشیسم ترکیه را تهدید میکند.

 

اسراییل و « دولت یهودی »: میلیادرها٬ بنیادگرایان قومی  ـ مذهبی و تکنوکرات ها

اسراییل٬ طبق ترویج دهندگان بانفوذ خود در امریکا٬ یک «مدل دمکراسی» است. اظهارات عمومی و اقدامات رهبران اسراییل بطور کامل این مفهوم را رد میکند. نیروی محرکه سیاست اسراییل اندیشه سلب و اخراج فلسطینیان و تبدیل اسراییل به دولت یهودی «خالص» است. اسراییل برای چندین دهه٬ توسط مهاجرین تامین مالی و مستعمره شده٬ با خشونت اراضی فلسطین را تصرف کرده اند٬ میلیونها نفر را محروم ساخته اند و در روند یهودی سازی آنچه که از «سرزمین های اشغالی » باقی مانده است هستند.

اقتصاد اسراییل در سلطه میلیادرها است. «جامعه» اسراییل تحت نفوذ دولت بشدت نظامی است. تکنوکرات های دارای تحصیلات عالی در خدمت نخبگان قومی  ـ مذهبی و صنایع نظامی هستند. شرکتهای کسب و کار بزرگ در قدرت با هر دو سهیم هستند.

اسراییل تکنولوژی پیشرفته و دانش خود را برای پیشبرد رشد بالای مجتمع نظامی ـ صنعتی بکار میبرد. متخصصان پزشکی اسراییل در آزمایش استقامت فلسطینیان تحت شکنجه « بازجویی»  شرکت میکنند. روانشناسان بسیارآموزش دیده اسراییلی در جنگ روانی برای بدست آوردن همدستان در میان خانواده های فلسطینی آسیب پذیر شرکت میکنند. اقتصاد دانان و دانشمندان علوم سیاسی اسراییلی٬ با مدارک تحصیلی پیشرفته از دانشگاه های معتبر امریکا و انگلیس و «تابعیت دوگانه»  سیاست های ربودن(تصرف- قاپیدن) بیشتر زمین های فلسطینیان را بوسیله مهاجران(مستعمره نشینان) نیوفاشیست تدوین و فرموله میکنند. آموس اوز(Amos Oz)٬ رمان نویس اسراییلی مهاجران نیوفاشیست را که خاکستر گرم مساجد سوخته را تصفیه میکنند محکوم کرده است.

بالا رفتن کرایه خانه توسط اشخاص میلیادر معاملات ملکی بسیاری از اسراییلی های «مترقی» را که گاهی اوقات اعتراض میکند «مجبور» به راه آسان نقل مکان به اپارتمان های ساخته شده ای میکند که بطور غیرقانونی و با خشونت از فلسطینیان محروم تصرف شده است.

سازنده گان امپراتوری اروپایی ـ امریکایی:  ارازل و اوباشان جهان متحد شوید!

معماری امپراتوری کسب و کارکثیفی است. و درحالی که رهبران سیاسی آن را رهبری میکنند٬ با احترام وانمود میکنند و در پیچاندن ابتذالات اخلاقی و اهداف والا ماهر هستند٬ آن « رزمنده گانی» را استخدام میکنند که ارازل و اوباش مسلح بسیار ناخوشایند(نامشروع)٬ آدمکشان لفظی روزنامه نگاری و حقوق دانان بین المللی بسیار مورد احترامی هستند که قربانیان را شکار(زندان) و جنایتکاران امپریالیستی را تبریه می کنند.

در سال های اخیر٬ جنگ سالاران اروپایی  ـ امریکایی « پس مانده کشتارگاه » را برای نابودی مخالفان سیاسی در لیبیا٬ سوریه  و اکراین استخدام کرده اند.

در لیبیا هرگونه صورت ظاهر طبقه متوسط قابل احترام دمکراتیک پروکسی(نیابتی) وجود ندارد٬ معماران امپراتوری اروپایی ـ  امریکایی باندهای قبیله ای قاتل٬ تروریست های جهادی بدنام٬ گروه های قاچاقچی٬ قاچاقچیان مواد مخدر و اسلحه را مسلح و تامین مالی کرده اند. معماران امپراتوری اروپایی ـ  امریکایی بر چند تحصیلکرده دست نشانده پر از سوراخ در لندن برای به زانو در آوردن ارازل و اوباش٬ خصوصی سازی میادین نفتی و تبدیل کشور به منطقه ای برای استخدام و سکوی پرتاب صدور مزدوران مسلح برای مأموریت های امپریالیستی حساب باز کرده بودند.

انگل های لیبیایی با چک حقوق ماهیانه و اخراج آسان راضی نبودند: آنها مامور پرداخت خود را به قتل رساندند٬ تکنوکرات ها را تا اروپا دنبال(تعقیب) کرده و  آقا بالاسرهای رقیبی را راه اندازی کردند. قذافی به قتل رسید٬ اما لیبیا بعنوان یک کشور قابل دوام مدرن نیز ناپدید شد. ازدواج برنامه ریزی شده معماران امپراتوری اروپایی ـ امریکایی٬ تکنوکرات های تحصیلکرده غربی و انگل های مسلح هرگز به کمال نرسید. در پایان کل سرمایه گذاری امپریالیستی همچون یک خرده کلنجار(داد و بیداد خرده) در کنگره امریکا بر سر چه کسی مسوول قتل سفیر امریکا در بنغازی شد پایان یافت.

جنگ نیابتی سعودی ، امریکایی ـ  اروپایی علیه سوریه به پیروی از سناریوی لیبیا است. هزاران نفر از بنیادگرایان اسلامی تامین مالی٬ مسلح٬ آموزش دیده شده هستند و از پایگاه هایی در ترکیه٬ اردن٬ عربستان سعودی٬ عراق و لیبیا برای سرنگونی خشونت آمیز دولت اسد به سوریه انتقال داده شده اند. واپسگراترین بنیادگرایان به پایگاه های آموزشی اروپایی ـ امریکایی در اردن و ترکیه سفر میکنند و بعد اقدام به حمله به سوریه٬ تصرف شهرها٬ اعدام هزاران نفر به اتهام « وفاداران رژیم » و بمبگذاری در مراکز پرجمعیت شهرها میکنند.

هجوم بنیادگرایان٬ لیبرال های مقیم لندن و گروه های مسلح آنها را تحت الشعاع قرار داد.

تروریست های جهادی بر سر میادین نفتی سوریه به گروه های متخاصم پراکنده تبدیل شدند. صدها نفر کشته شدند و هزاران نفر به مناطق تحت کنترل دولت فرار کردند. استراتژیست های اروپایی ـ امریکایی٬ با از دست دادن مزدوران اصلی لیبرال خود٬ به طرف یک گروه و یا گروه های دیگر بنیادگرا رفتند. استراتژیست های اروپایی ـ  امریکایی که دیگر در کنترل «سیاست» تروریست ها نیستند٬ تصمیم به حداکثر تخریب جامعه سوریه گرفتند. استراتژیست های اروپایی با رد توافق حل و فصل٬ پشت خود را به مخالفان سیاسی داخلی کردند که اسد را از طریق انتخابات به چالش کشیده اند.

در اکرایین٬ اروپایی ها ،امریکایی ها از کودتای نظامی تکنوکرات های نیولیبرال چاپلوس٬ مقامات الیگارشی دزد و کلاهبردار و نیونازی ها٬ ملقب به سووبودا و بخش راستگرا پشتیبانی کردند. آخری ها « پرسنل شوک» برای سرنگونی دولت منتخب٬ قتل عام دمکراتهای فدرالیست در اودسا و شرق اکرایین بودند٬ و از «فرمانداران» منتخب الیگارشی کودتاچی پشتیبانی کردند.

تمام رسانه های گروهی غربی حملات وحشیانه بکار برده شده توسط نیونازی ها در نگه داشتن حکومت نظامی کیف را نادیده گرفت. حضور قدرتمند نیوفاشیست ها در وزارت های کلیدی٬ نقش استراتژیک آنها بعنوان مبارزان خط مقدم حمله به شهرستانهای شرقی کنترل شده توسط شبه نظامیان هوادار دمکراسی٬ آنها را بعنوان بازیگران اصلی در تبدیل اکرایین به یک پایگاه نظامی ناتو معین میکند.

سازنده گان امپراتوری اروپایی ـ  امریکایی و نقش ارازل و اوباش ها

هر جایی که امپریالیست های اروپایی ـ  امریکایی برای گسترش اهداف خود انتخاب میکنند، آنها بر «ارازل و اوباش زمین» تکیه میکنند: گروه های قبیله ای در لیبیا٬ تروریست های بنیادگرا در سوریه٬ نیونازی ها در اکرایین و شعبان بی مخ و….

آیا این با اختیار است یا با اجبار؟ روشن است فقط چند دموکرات مهم خود را به حملات غارتگرانه و مخرب بر رژیم های موجود می سپارند(قرض میدهند) که استراتژیست های اروپایی ـ امریکایی  طراحی کرده اند. در دوره جنگ های امپریالیستی٬ تولید کننده گان محلی٬ کارگران٬ شهروندان معمولی٬ صرفنظر از نتیجه «خود تخریبی» میکنند. از اینرو سازنده گان امپراتوری به سوی « گروه های حاشیه ای»٬ آنهاییکه هیچ سهمی در جامعه و اقتصاد ندارند ، نگاه میکنند. کسانیکه از گروه های اولیه یا ثانوی بیگانه هستند. بنیادگرایان بی بند و بار مناسب آن لایحه هستند- در صورتیکه دستمزد آنها پرداخت شود٬ مسلح شده و اجازه حمل بار و بنه ایدیولوژیک خود را داشته باشند. نیونازی های دشمن دموکراسی هیچ دلواپس خدمت به سازنده گان امپراتوری نیستند که از نظر ایدیولوژیکی در دشمنی با دموکرات ها٬ سوسیالیست ها٬ فدرالیست ها و جوامع و دولت های «متنوع» فرهنگی با هم شریک هستند. بنابراین آنها هدف استخدام سازنده گان امپراتوری هستند.

ارازل و اوباش خودشان را «متحد استراتژیک» سازنده گان امپراتوری اروپایی ـ  امریکایی در نظر میگیرند. دومی ها٬ با این حال٬ هیچ متحد استراتژیکی ندارند- فقط منافع استراتژیک دارند. اتحادهای تاکتیکی با ارازل و اوباش تا زمانی پایدار است که آنها کنترل بر کشور- دولت را تامین کنند ومخالفان سیاسی خود را ازبین ببرند. سپس جهانخواران بدنبال تنزل رتبه٬ همکاری٬ به حاشیه راندان یا حذف متحدان ارازل و اوباش «ناخوشایند» خود بر می آید. سقوط زمانی اتفاق می افتد که بنیادگرایان و نیونازی ها بدنبال محدود کردن سرمایه٬ خصوصا سرمایه خارجی و تحمیل محدودیت ها بر کنترل امپریالیستی بر سر منابع و خاک/قلمرو خود هستند. در ابتدا سازنده گان امپراتوری بدنبال «فرصت طلبان» در میان ارازل و اوباشان هستند٬ آنهایی که مایل به قربانی کردن «عقاید» خود برای پول و مقام هستند. آنهایی که مخالفت کنند٬ به موقعیت های ثانوی به دور از تصمیم گیری های استراتژیک و یا به پایگاه های دور افتاده فرستاده میشوند. کسانیکه مقاومت کنند٬ ترور یا زندانی میشوند. دفع ارازل و اوباش در دو مورد در خدمت امپراتوری است. برگ انجیر احترام را به رژیم دست نشانده ارایه میدهد( اصطلاح انگلیسی برای پوشش کارهای شرم آور – ویکی پیدیا) و منتقدان غربی را که بخش افراطی حکومت نظامی را هدف قرار میدهند خلع سلاح میکند.

ارازل و اوباش٬ با این حال٬ با سلاح٬ تجربه جنگ و تأمین مالی٬ در دوره مبارزه٬ اعتماد به نفس به قدرت خود را بدست می آورند. ارازل و اوباش به آسانی خود را به استراتژیست های اروپایی ـ امریکایی تسلیم نمیکنند٬ و دارای « برنامه های استراتژیک » خود٬ بدنبال قدرت سیاسی برای پیشبرد برنامه های ایدیولوژیک و توانگر ساختن هواداران خود نیز هستند.

ارازل و اوباش٬ خواهان « گذر» از نیروی شوک امپراتوری به حاکمان در حق خود هستند. حمله به سفارت امریکا در لیبیا٬ ترور نیابتی های اروپایی ـ امریکایی در سوریه٬ شورش بخش راستگراها علیه حکومت نظامی کیف از اینرو است.

نتیجه

بلوک قدرت جدیدی در مقیاس جهانی در حال ظهور است. این بلوک در حال نشان دادن عضلات خود است٬ در هند٬ ترکیه و اسراییل به قدرت رسیده است و کسب و کار بزرگ٬ تکنوکرات ها و فاشیست های قومی  ـ مذهبی را گرد هم می آورد. این بلوک گسترش لجام گسیخته سرمایه داری را با همکاری امپریالیسم های اروپایی امریکایی ترویج میکنند.

دانشمندان٬ اقتصاددانان٬ و متخصصان آی تی برنامه ها و طرح هایی را برای تحقق یافتن سود برای سرمایه دارهای داخلی و خارجی طراحی میکنند. بسیج « توده ها» توسط فاشیست های قومی برای حمله به اقلیت های قومی  ـ مذهبی  و سازمانهای طبقاتی تهدیدی با بازده بالا است.

اروپایی  ـ امریکایی ها در این « بلوک قدرت جدید» از طریق ترویج «ترویکای» خود متشکل از «دست نشانده گان نیولیبرال»٬ بنیادگرایان و نیونازی ها برای سرنگونی مخالفان ملی گرا کمک میکنند. پیشرفت جهانخواری و سرمایه داری در قرن بیست و یکم  برمبنای بهره برداری از پیشرفته ترین فن آوری و رسانه های به روز شده  با رهبران سیاسی و اجتماعی و ایدیولوژی های بسیار عقب افتاده است.

مجله هفته

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۴ ـ ۱۷۰۶