به رسمیت شناختن کشور فلسطین: واقعیتی عملی یا برخوردی تاکتیکی؟
عاقل تقض
روزنامه مارنینگ استار
از به رسمیت شناختن کشور فلسطین، و آنچه به رسمیت شناختن محتاطانه حقوق قانونی ملت فلسطین تعبیر می شود، صرف نظر از انگیزههای شومی که ممکن است در برخی موارد در پشت آن نهفته باشد، اصولاً باید استقبال کرد. همه ما خوب می دانیم که این به رسمیت شناختن نتیجه بیداری ناگهانی وجدان برخی از رهبران غربی نیست، به ویژه آنهایی که دولت های شان در فجایع پی درپی تحمیل شده بر مردم فلسطین از آغاز قرن گذشته تا امروز مسوولیت تاریخی دارند و آنهایی که بخش مهمی از مسوولیت نسل کشی جاری مردم فلسطین بر دوش شان است. این دولت ها مسوول تأمین بی ملاحظه و مستمر تسلیحات مورد استفاده نیروهای اشغالگر اسراییلی و همچنین شکست کامل (یا در واقع بی میلی شرم آور) در مهار کردن رژیم تلآویو، متوقف کردن تحمیل گرسنگی به مردم غزه، و تضمین تحویل کمک های انسان دوستانهٔ حیاتی مورد نیاز فلسطینیان هستند. کاملاً موجه و قابل درک است که مردم جهان در مورد مقاصد این جدیدترین طرفداران تشکیل کشور فلسطین تردید داشته باشند، به ویژه با اهمیتی که آنها در نظر دارند و نیز نبود هرگونه اشاره روشن به مرزها، سازوکار تحقق این خواست، و دیگر ملاحظات مربوط به این شناسایی. با توجه به اینکه بیش از ۱۴۵ کشور* عضو سازمان ملل متحد تا اکنون کشور فلسطین را به رسمیت شناخته اند و مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز در سال ۲۰۱۲ فلسطین را به عنوان کشور ناظر غیرعضو پذیرفته است، و نیز با وجود قطعنامه های بینالمللی بی شماری که از حق تعیین سرنوشت و تشکیل کشور فلسطین، بدون ارایه مسیر مشخص برای عملی کردن این شناسایی، حمایت می کنند، به هیچ روی بدبینانه نخواهد بود اگر گفته شود که تحولات اخیر نیز به احتمال زیاد تغییر ملموسی در وضع موجود ایجاد نخواهد کرد. تا زمانی که اسراییل همچنان از مصوونیتی که جامعه بین المللی به آن داده است برخوردار باشد و محکوم یا تحریم واقعی نشود، حتا از سوی دولتهایی که در ماه سپتامبر قصد شناسایی کشور فلسطین را در مجمع عمومی سازمان ملل دارند، این بن بست فاجعه بار همچنان ادامه خواهد داشت. و تا زمانی که همین دولتها از هر اقدام مثبت و موثری برای پشتیبانی از گفته ها و مقاصد شان خودداری کنند، موضع گیریهای کنونی در بهترین حالت فقط ارزش نمادین خواهد داشت. اقدامات آنها می تواند و باید شامل اعمال فشار بر اسراییل برای پایان دادن فوری به تهاجم و حضورش در غزه، ارسال کاروان های حامل کمک های انسانی به گرسنگان غزه، پافشاری بر اینکه اسراییل اجازه عبور امن و بدون مانع کمکها را بدهد، یا اعمال فشار بر اسراییل برای لغو تصمیم جنایت کارانهاش در مورد گسترش شهرک سازیها در کرانه باختری و الحاق کامل این سرزمین به اسراییل باشد.
کرانه باختری طبق قوانین بینالمللی بخشی از کشور فلسطین آینده است و الحاق آن به اسراییل اساساً تأسیس کشور فلسطین را غیرممکن می سازد. علاوه بر این، بههیچ وجه نمی توان پذیرفت که حق تعیین سرنوشت در فلسطین تاریخی صرفاً از راه تصویب و اجرای قانون « دولت- ملت » مصوّب تابستان ۲۰۱۸ ترسایی در انحصار یهودیان اسراییلی باقی بماند.
پس از ۲۲ ماه جنایت نسل کشی، که برای جهانیان پخش زنده تلویزیونی شده، و ادامه کارزارها و تظاهرات مداوم در همبستگی اصولی با مردم فلسطین، بسیاری از دولت های غربی در برابر فشار عظیم و فزاینده در کشورهایشان نگران شدهاند و از پیآمدهای احتمالی این فشارهای مردمی برای موقعیت سیاسی خودشان، از جمله در عرصه انتخابات، بیمناک شدهاند، که باید هم بشوند.
کاملاً ممکن است که این تغییر موضع موقتی باشد تا زمانی که آبها از آسیاب بیفتد. از این روست که شاهد دودلی کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، هستیم که اعلام کرده است که دولت بریتانیا فقط اگر جنگ غزه پایان نیابد یا اجازهٔ ورود کمک ها به غزه داده نشود، فلسطین را به رسمیت خواهد شناخت. به این معنی که حتا یک آتش بس یا مصالحه موقت، یا هر حیله ای که رژیم نتانیاهو به آن متوسل شود، ممکن است منجر به تغییر موضع دولت بریتانیا شود. این در حالی است که تعیین سرنوشت حق مردم فلسطین است و به رسمیت شناختن کشور فلسطین صرفاً موضع بریتانیا را با قوانین بینالمللی و قطعنامه های متعدد سازمان ملل متحد در این مورد همسو می کند. شناسایی رسمی کشور فلسطین بههیچوجه « هدیه » استارمر به مردم فلسطین نیست. بنابراین، بسیار مهم است که کارزارها و تظاهرات عمومی در بریتانیا و جهان، حتا در صورت برقراری آتش بس، با همان شتاب و قدرت ادامه یابد. فعالان این کارزار باید به ابهامهای ساختگی عمدی در مورد مرزهای کشور فلسطین، محل دقیق ترسیم خطوط مرزی، شرایط تاسیس کشور، و چشم انداز روابط کشور فلسطین با اسراییل اشغالگر نیز آگاه باشند و هوشیارانه واکنش نشان دهند. به این ترتیب، و با این ابهام های ساختگی، شناسایی کشور فلسطین می تواند صرفاً نمادین و روی کاغذ باشد و کاربست عملی یا محتوای واقعی نداشته باشد. تنها راه حل مطمین تأکید مجدد بر تطابق مرزهای کشور فلسطین با قطعنامههای سازمان ملل متحد و قوانین بینالمللی است، یعنی در داخل مرزهایی که در ۴ جون ۱۹۶۷ ترسایی وجود داشته، با اورشلیم شرقی به عنوان پایتخت، و تأمین حق بازگشت برای همه پناهندگان فلسطینی. این نسخهٔ نهایی راه حل دو کشور است که نباید از آن عقب نشینی کرد، زیرا حق مسلم مردم فلسطین است.
نزدیک به دو سال پس از آغاز جنگ خونین و فاجعه بار کنونی در غزه- « نکبت دوم» به بهانهٔ حملهٔ ۷ اکتوبر، رژیم آپارتاید جنایت کار در تل آویو به اتکای ماشین جنگی منفورش می خواهد جهان را متقاعد کند که بحران فاجعه بار کنونی در فلسطین و به طور گسترده تر در خاورمیانه از همان روز ۷ اکتوبر سرچشمه می گیرد. در حالی که واقعیت این است که این وضع ناشی از بیش از یک قرن مداخله لگام گسیخته امپریالیستی، ۷۷ سال استعمار اسراییل و آواره گی فلسطینیان، و ۵۸ سال اشغال و آپارتاید بی رحمانهٔ رژیم صهیونیستی همراه با خشونتهای هولناک در عرصههای دیگر علیه ملت فلسطین است.
بدون راه حل قاطع و عادلانه برای این درگیری وحشتناک و در صورت تسلیم شدن در برابر تلاشهای اسراییل برای از بین بردن هرگونه امید به راه حل دو کشوری، نه در فلسطین هیچ امیدی به صلح و ثبات پایدار خواهند داشت و نه کل منطقه. تنها راه حل پذیرفتنی و روند عملی پیش رو همانا پافشاری بینالمللی (از طریق سازمان ملل متحد و قوانین بینالمللی) برای وادار کردن اسراییل به پایان دادن فوری و کامل خون ریزی در غزه، عقب نشینی از همه سرزمینهایی که در جنگ جون ۱۹۶۷ و پس از آن اشغال غیرقانونی کرده است، و تاسیس کشور فلسطین است. این کشور باید درون همان مرزهای پیش گفته ایجاد شود، همه پناهندگان فلسطینی حق بازگشت به کشورشان داشته باشند، زندانیان فلسطینی از زندانها و بازداشتگاههای اسراییل آزاد شوند، و پایان دادن به هرگونه مداخله خارجی در امور داخلی کشور فلسطین تضمین شود. چگونگی حکومت، سیاست، و روند تحولات آینده در کشورهای غرب آسیا (خاورمیانه) فقط در اختیار و به عهده مردم این کشورهاست. اگرچه به رسمیت شناختن کشور فلسطین گامی به جلو است و باید از آن استقبال کرد، ولی نباید گذاشت که این اقدام فقط نمادین و صرفاً تلاشی ظاهری برای «جبران » بیعدالتی چندین دهه یی جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی (به ویژه سازمان ملل متحد) علیه ملت فلسطین باشد. نباید گذاشت به جای حل وفصل روشن و قطعی این مناقشه درازمدت، بار دیگر به سیاست مهار و مدیریت بحران بازگردند.
یادداشت بامداد : با آنکه مقاله پیش از موج تازه برسمیت شناختن دولت فلسطین نگاشته شده است ، درآن دیدگاه ها و خواست های مشخص در مورد آینده این کشور، و بغرنجی پروسه ایجاد « دو دولت » وجود دارد که دانستن آن به درک از انکشافات روان در فلسطین و منطقه یاری میرساند.
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۵ـ ۲۵۰۹
Copyright ©bamdaad 2025