خیزش توده‌ یی در بنگله دیش و سقوط دولت عوامی لیگِ شیخ حسینه

مصاحبه اختصاصی با نماینده ارشد حزب کمونیست بنگله دیش

رخدادهای اخیر در بنگله دیش با اعتراض دانشجویان و جوانان به تعیین سهمیه شغلی و استخدامی بیش از حد برای بازمانده گان و خانواده‌های مبارزان شرکت‌ کننده در جنگ استقلال آنکشور آغاز شد. در نهایت، در پی خیزشی توده ‌یی در واکنش به اوضاع عمومی اقتصادی-اجتماعی آن کشور، شیخ حَسینه، صدراعظم بنگله دیش، روز دوشنبه ۱۵اسد به هند گریخت.

شیخ حسینه دختر شیخ مجیب‌الرحمان است که بنیان‌ گذار و نخستین رییس‌ جمهور بنگله دیش پس از استقلال بنگله دیش (پاکستان غربی سابق) از پاکستان در سال ۱۳۵۰ خورشیدی بود. شیخ حسینه خود از مبارزان جنگ استقلال بود که پدر و بیشتر اعضای خانواده‌اش در کودتای نظامی سال ۱۳۵۴ کشته شدند و او شش سال در تبعید در هند زنده گی کرد. او سرانجام در سال ۱۳۶۰ به بنگله دیش بازگشت و در انتخابات تابستان ۱۳۷۵ برای نخستین بار به نخست ‌وزیری رسید. او از آن زمان تا روزی که از کشور فرار کرد در مجموع دو بار و بیشتر از ۲۰ سال نخست ‌وزیر بود، از جمله در تمام ۱۵ سال اخیر. اکنون، پس از فرار شیخ حسینه به هند، روند انتقال قدرت دولتی در بنگله دیش در جریان است. برای شناخت بهتر اوضاع عمومی بنگله دیش و به ‌ویژه رخدادهای اخیر، بر آن شدیم با رفیق نثار احمد، نماینده ارشد حزب کمونیست بنگله دیش در بریتانیا گفت ‌وگویی کنیم. حاصل این گفت ‌وگو را در ادامه می ‌خوانید.

پرسش : لطفاً خلاصه‌ای از پیشینه جنبش دانشجویی اخیر در بنگله دیش را که به خیزش توده‌یی منجر شد برای ما بگویید.

پاسخ : علت و انگیزه اصلی جنبش دانشجویی اخیر مصوبه جدید دولت برای افزایش سهمیه ‌بندی استخدامی و تخصیص ۳۰درصد از مشاغل دولتی به فرزندان و نوه‌های مبارزان آزادی در جنگ آزادی‌ بخش ملی ۱۹۷۱ ترسایی بود. پس از گذشت ۵۳ سال از جنگ استقلال، چنین طرحی از دید دانشجویان منطقی و موجه نبود. علاوه بر این، در ۱۵ سال دولت عوامی لیگ و شیخ حسینه، از این سهمیه‌ بندی به‌ سود اعضای آن حزب و سیاسی کردن دستگاه دولتی سواستفاده شد. با توجه به بیکاری حاد در میان جوانان پس از دو دهه اجرای سیاست‌های اقتصادی نولیبرالی، این تصمیم دولت بمبی آماده انفجار بود. 

پرسش : انگیزه چنین خیزش بزرگی چه بود؟

پاسخ : انگیزه مستقیم خیزش توده ‌یی که پس از اعتراض دانشجویان و جوانان به سهمیه‌ بندی مشاغل دولتی رخ داد سخنرانی نخست‌ وزیر سابق (  شیخ حسینه ) در بازگشت از سفر رسمی به چین بود. او در پاسخ به پرسش روزنامه‌ نگاران گفت که تظاهرات اعتراضی علیه سهمیه ‌بندی مشاغل دولتی را فرزندان «رضاکاران » (یا داوطلبان، که اشاره دارد به خاینان و همدستان دشمن- پاکستان- در جنگ استقلال) به راه انداخته‌ اند. پاسخ او به هر گونه مخالفت با رژیم اش همیشه همین بوده است و هر مخالفتی را همواره ناشی از مخالفت «رضاکاران » با مبارزان آزادی در سال ۱۹۷۱ترسایی  دانسته است.این حرف او احساسات دانشجویان و عموم مردم را جریحه ‌دار کرد. هزاران نفر از ۱۴ جولای  به خیابان‌ها آمدند. رژیم حاکم نزدیک به سه هفته سیاست سرکوب خشونت ‌آمیز را با استفاده از همه عناصر دولتی، از پولیس و نیروی گارد مرزی گرفته تا گردان کنش سریع (RAB) ، در پیش گرفت. بیش از ۳۰۰ نفر کشته، بیش از ۱۰۰۰ نفر زخمی، و در حدود ۱۰هزار نفر دستگیر شدند. چنین شد که مبارزه دانشجویی به سمت خیزش توده‌یی همهٔ مردم کشیده شد.

پرسش :  بعد از آن چه رخ داد و خیزش توده ‌یی چگونه به سقوط دولت حسینه منجر شد؟

پاسخ : دولتِ عوامی لیگ، که مجری سیاست‌ های اقتصادی نولیبرالی بود، با اوضاع اقتصادی دشواری روبه ‌رو بود: کاهش ذخایر ارزی، نظام بانکی در حال فروپاشی، غارت وجوه و دارایی‌ های دولتی و انتقال آنها به خارج، تورم زیاد، و روند صعودی بیکاری جوانان. مهم ‌تر از همه، تقلب آشکار در انتخابات ملی در سال‌های ۲۰۱۴، ۲۰۱۸، و ۲۰۲۴ ترسایی در مجموع باعث شد که جنبش اعتراضی جوانان بر سر سهمیه ‌بندی قدرتمندتر و یورشی مرگ‌ بارتر برای دولت شود. اما آنچه به سقوط نهایی رژیم حسینه منجر شد سرکوب وحشیانه تظاهر‌کننده گان از ۱۵ جولای تا ۴ اگست  بود. شیخ حسینه نخست پولیس و شاخه دانشجویی مسلّح نخست ‌وزیری را برای ایجاد آشوب به موسسات آموزشی فرستاد. آنها از معترضان لت و کوب شدند. سپس، در اقدامی جنون ‌آمیز، او پولیس و شاخه شبه ‌نظامی قطعات سرحدی و واحد ‌های کنش سریع را برای ایجاد هرج‌ ومرج و وحشیگری لگام‌ گسیخته به سراغ معترضان فرستاد. این اقدام او به‌ جای مهار و آرام کردن دانشجویان باعث شروع خیزشی عظیم شد، زیرا صدها هزار نفر برای کمک به دانشجویان به خیابان‌ها آمدند. همه یک شعار واحد داشتند: یک کلام، یک خواست: تو کی می ‌روی حسینه؟

شیخ حسینه در آخرین تلاش ناامیدانه‌ اش به ارتش روی آورد، ولی ارتش دستور او برای شلیک کردن به مردم را نپذیرفت. او قمارش را کرد و باخت. شیخ حسینه روز ۵ اگست  پس از ۱۵ سال حکومت با خفت و خواری کشور را ترک کرد.

پرسش :پس از سقوط دولت، اوضاع اکنون چگونه است؟

پاسخ : فرمانده ارتش بنگله دیش روز ۵ اگست استعفای شیخ حسینه و در نتیجه پایان حکومت عوامی لیگ را اعلام کرد. مثل همه حرکت‌ های اولیه این‌ چنینی طبقات حاکم، اکنون نااطمینانی و دلهره و البته امیدهایی وجود دارد. نخستین وظیفه ارتش فرونشاندن اعتراض‌ها و سپس به خانه فرستادن دانشجویان و عموم مردم از خیابان‌هاست. سناریوهای آشنای دیگری نیز محتمل است، مانند سال ۱۹۹۰ ترسایی که دیکتاتوری نظامی جنرال ارشاد سرنگون شد یا در سال ۲۰۰۶ ترسایی که حکومت حزب ملی ‌گرای بنگله دیش (BNP) برکنار شد. این بار نوبت لیگ عوامی بود.

طبق قانون اساسی کشور، ارتش از رییس‌ جمهور می‌ خواهد که با سران ارتش، رهبران دانشجویی، برخی از حزب‌های سیاسی و افراد جامعه مدنی و صاحبان کسب ‌وکار و غیره گفت‌ وگو کند و هرچه زودتر در مورد تشکیل دولت موقت و ادامه کارهای روزمره دولتی با آنها به توافق برسد. در ضمن، برای برگزاری انتخابات عمومی که همه بتوانند در آن شرکت کنند تدارک ببیند. در سال‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۶ نیز همین روند پیش رفت و به نظر می‌آید که این بار نیز همین روند طی شود.

اما چنین سناریویی ممکن است از چند جنبه با چالش‌هایی مواجه شود:

اول اینکه : رهبران دانشجویی و نماینده گان آنها ممکن است با روش کار دولت موقت یا ترکیب آن موافقت نکنند.

دوم اینکه : نیروهای داخلی و خارجی گوناگون با خرابکاری، انتقام‌ جویی، و نابود کردن جان و مال مردم ممکن است برای برهم زدن صلح و آرامش بکوشند.

سوم اینکه : اقتصاد در وضعی بسیار سیال و ناروشن است و بخش‌های گوناگون جامعه انتظار تسکین فوری دارند. اگر چنین نشود، ممکن است خواست‌های اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی متفاوتی ظاهر شود. 

پرسش :ارزیابی نیروهای چپ و مترقی از اوضاع و تحولات در میان‌ مدت چیست؟

پاسخ :  از دیدگاه تحلیلی، آنچه رخ داده است بحران کامل در طبقات حاکم بنگله دیش نیست. مداخله ارتش در واقع برای جلوگیری از وقوع چنین بحرانی بود. آنچه می ‌بینیم بحران کامل حزب عوامی لیگ است. بخش‌های دیگر طبقات حاکم ( ارتش، دستگاه دولتی، نماینده گان سیاسی مانند حزب ملی ‌گرای بنگله دیش (BNP)، مجموعه طبقه سرمایه‌دار، و غیره ) دست ‌نخورده باقی مانده است. اگر مردم در خیابان‌ها با ارتش رودررو شوند، اقتصاد فرو بپاشد، کارگران و دهقانان برای افزایش مزد و قدرت چانه ‌زنی دست به اعتراض بزنند، یا نیروهای خارجی برای متوقف کردن اوضاع رو به وخامتِ حاکمیت نظم و قانون مداخله کنند، آنگاه ممکن است کشور به بحران کامل سقوط کند. من شخصاً گمان می ‌کنم چنین نخواهد شد.

نیروهای چپ و ترقی ‌خواه در برخورد با سناریوهای سیاسی محتمل در بنگله دیش نظریات متفاوتی دارند. بخشی از آنها روایت عوامی لیگ را می‌ پذیرد که آنچه در جریان است مبارزه بین بنیادگرایی اسلامی و سکولاریزم است. این بخش به ‌ندرت در مبارزات دانشجویی شرکت کرده است و از همراهان و همگامان عوامی لیگ تلقی می ‌شود.

بخش دیگری از نیروهای مترقی براین نظر است که اولویت با مبارزه برای دموکراسی است و باید نوعی جبهه متحد از همه حزب ‌های سیاسی، از جمله حزب ملی ‌گرای بنگله دیش تشکیل شود. این بخش متحد حزب ملی ‌گرای بنگله دیش تلقی می‌شود. آنچه تظاهر برجسته ‌ای نداشته است روایت چپ مستقل است که فراتر از این روایت دوگانه دموکراسی و سکولاریزم است.

پرسش :لطفاً در این مورد و درباره آینده تشکیلات چپ مستقل بیشتر توضیح دهید.

پاسخ : کمی اشاره به تاریخ به فهم موضوع کمک می ‌کند. پیش از تشکیل دولت مستقل بنگله دیش، نُه ماه مبارزه مسلحانه آزادی‌ بخش ملی با دولت مذهبی پاکستان در جریان بود. نیروهای مترقی در سراسر جهان، از جمله در اتحاد شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی، از این مبارزه حمایت می ‌کردند و امپریالیزم امریکا با آن مخالفت می‌کرد. قانون اساسی ‌ای که برای بنگله دیش مستقل تدوین شد چهار اصل کلیدی داشت:

ناسیونالیزم، سکولاریزم، دموکراسی، و سوسیالیزم. اما از آن روزها ۵۳ سال گذشته است و آنچه شکل گرفته است شکلی از «سرمایه‌ داری در دولتی پسااستعماری » است. چنین دولتی از آن چهار اصل دور شده است.

در برابر روایت‌ های بخش‌های گوناگون طبقه حاکم در بنگله دیش باید بگویم:

در برهه کنونی، چپ نمی‌ تواند از عوامی لیگ حمایت کند، زیرا ادعای سکولار بودن آنها دروغ است. آنها دموکرات نیستند. اقتدارگرا/فاشیست‌اند. به همین ترتیب، نمی ‌توانیم در کنار حزب ملی ‌گرا   (BNP)  قرار بگیریم، زیرا ادعای آنها مبنی بر دموکرات بودن نیز دروغین است. آنها سکولار نیستند. شبه/اسلام گرا هستند. به عبارت دیگر، اگر دموکرات نباشید، نمی ‌توانید سکولار باشید و اگر سکولار نباشید، نمی‌ توانید دموکرات باشید. با همه دشواری اوضاع، چپ در تلاش است که بدیلی به وجود آورد و جنبش را در مسیر سومی هدایت کند که دو اصل کلیدی دیگر ناسیونالیزم و سوسیالیزم را نیز احیا کند.

تمام حزب‌های اصلی بورژوایی، از عوامی لیگ گرفته تا BNP و جماعت اسلام، مسیر ناسیونالیزم عوام‌فریبانه/افراطی را دنبال می ‌کنند که آنها را در کنار نیروهای امپریالیستی و توسعه‌ طلب قرار می ‌دهد. همچنین، آنها مسیر اقتصادی مشترکی را بر اساس سیاست ‌های اقتصادی نولیبرال مطابق با نسخه‌های صندوق بین ‌المللی پول و بانک جهانی دنبال می ‌کنند.

چپ مستقل می ‌کوشد با در پیش گرفتن موضع ضدامپریالیستی همراه با پیگیری سیاست‌های اقتصادی ملی- دموکراتیک و سوسیالیستی حاکمیت ملی را حفظ کند.

پرسش :خیزش توده‌ یی و مبارزه کنونی برای قدرت در بنگله دیش چه درسی برای چپ‌ها و ترقی‌ خواهان جهان دارد؟

پاسخ : در سطح جهانی، شاهد روند مشترک خیزش‌های توده ‌یی هستیم که در پی بحران مالی سال‌های ۲۰۰۷-۲۰۰۸ ترسایی به راه افتاد. در کشورهای متعدد، در جهان پسااستعماری، شاهد بحران ترکیبی اقتصادی- سیاسی هستیم. از لحاظ اقتصادی، این خیزش ناشی از انباشت بدوی و نابرابری عظیمی است که بر اثر سلطه بی ‌قیدوشرط سرمایه ‌داری نولیبرال جهانی‌شده با حمایت صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی پدید آمده است. از جنبه سیاسی، بحران حکمرانی و پاسخگویی وجود دارد که به ظهور دولت‌های غیردموکراتیک، اقتدارگرا، و فاشیستی و ظهور رژیم‌ های عوام‌فریب و افراطی منجر می‌شود.

به همین ترتیب، در بنگله دیش نیز شاهد تقلب آشکار رژیم عوامی لیگ در سه انتخابات سراسری بودیم. آیا دیگران بهتر خواهند بود؟ درهرسه حزب سیاسی اصلی بنگله دیش شاهد پیشبرد ناسیونالیزم تهاجمی زیر پوشش‌های مختلف هستیم: عوامی لیگ (ناسیونالیزم مبتنی بر قومیت)، حزب ملی‌ گرای بنگله دیش (ناسیونالیزم مبتنی بر کشور)، و جماعت اسلام (ناسیونالیزم مبتنی بر دین). اینها ممکن است در شکل ناسیونالیزم تفاوت‌هایی داشته باشند، اما در پیشبرد سیاست‌های اقتصادی نولیبرال متحد و مشترک ‌اند.

این وضع منحصر به بنگله دیش هم نیست. در بهار عربی، جنبش‌های امریکای لاتین و افریقا و در دیگر کشورهای جنوب آسیا نیز شاهد همین وضع بوده‌ایم. حزب ‌های چپ و کمونیست و جنبش‌های پیشرو باید استراتیژی سیاسی مشخصی برای متحد کردن زحمتکشان- اکثریت جامعه- زیر پرچم ضدامپریالیزم و ضدسرمایه‌ داری تدوین کنند. ما باید بر مشکل «سیاست مبتنی بر هویت » غلبه کنیم و جنبش طبقاتی متکثری را برای ساختن جهانی دموکراتیک ‌تر و صلح ‌آمیزتر ایجاد کنیم.

پرسش :مطلب دیگری هست که بخواهید اضافه کنید؟

پاسخ : برای تدوین و پیشبرد این استراتیژی جبهه متحد باید نیروها و طبقات جدیدی را که در دولت‌های گوناگون پسااستعماری ظهور می‌ کنند خلاقانه ارزیابی کنیم. پس از پایان جنگ جهانی دوم و به‌ ویژه در ۴۰ سال گذشته، در این کشورها نسخه‌ های اقتصادی نولیبرالی به کار بسته شده است. حاصل این روند ظهور طبقات، عوامل اجتماعی، و نیروهای بسیج‌ کننده جدیدی مبتنی بر هویت بوده است. نیروهای سابقه ‌دار چپ و کمونیست باید حکم لنینی « تحلیل مشخص از شرایط مشخص » را به کار بندند و استراتیژی‌های سیاسی‌شان را طوری تدوین و تنظیم کنند که حوزه‌های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی را به هم پیوند دهد. باید زمینه و امکان ظهور ایده‌های جدید در مورد چگونگی به حرکت درآوردن خیزش ‌های توده ‌یی و بهره‌ برداری درست از آنها را فراهم آورد و دولت‌های پسااستعماری را در مسیری مترقی و سوسیالیستی به پیش راند.

منبع : سایت حزب توده ایران

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۴ـ ‍۱۳۰۸ 

Copyright ©bamdaad 2024