انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در شرایطی بغرنج و پیچیده
۱۰ خانواده الیگارش فرانسوی ـ بین المللی صاحب ۸۱ درصد روزنامه ها، ۸۵ درصد هفته نامه ها، و بیش از نیمی از کانال های تلویزیونی و رادیویی هستند. مثلا از ۱۳ کانال تلویزیونی فرانسه ۸ پر بیننده ترین آن متعلق به ۵ خانواده میلیاردر (دسو، لاگردر، آرنو، سفا، کرتینسکی) و بقیه متعلق به خانواده های میلیارد دیگر است. یا مثلا روزنامه فیگارو متعلق به خاندان "سرژ دسو" سازنده و فروشنده هواپیماهای جنگی است.
قبل از هر چیز باید دانست که چیزی بنام انتخابات ریاست جمهوری آزاد در فرانسه وجود ندارد. همه جریان انتخابات از حدود حداقل یکسال قبل برنامه ریزی میشود که چه کسانی در چه رتبه هایی قرار داشته باشند تا نامزد طبقه حاکم ( یا امروز باید گفت نامزد گروه بندی ها و الیگارش های بین المللی ) رییس جمهور شود. معمولا تنها جایی که در آن امکان مقداری مانور و تغییر وجود دارد نفرات دوم و سوم انتخابات است. این هدایت انتخابات نیز از طریق رسانه ها اعم از تلویزیون و نشریات و غیره انجام می شود.
تقریبا صد درصد رسانه های فرانسه متعلق به ۳۰ گروه هستند که خود آنها در دست چند خانوار الیگارش قرار دارند. نماینده گان اینها حتا در پشت صحنه بحث های تلویزیونی در شرایط عادی و غیرانتخاباتی و انتخاباتی حضور دارند و به مجریان بحث ها رهنمود می دهند. این خاندان ها سیاست های خود را از طریق مدیران مسوول رسانه ها که منصوب می کنند پیش می برند و اگر هر روزنامه نگار و تحلیلگری بخواهد ذره ای در سیاست های آن رسانه که توسط الیگارش های بین المللی تعیین شده چون و چرا کند او را اخراج می کنند.
در واقع ۱۰ خانواده الیگارش فرانسوی ـ بین المللی صاحب ۸۱ درصد روزنامه ها، ۸۵ درصد هفته نامه ها، و بیش از نیمی از کانال های تلویزیونی و رادیویی هستند.
مثلا از ۱۳ کانال تلویزیونی فرانسه، ۸ پربیننده ترین آن متعلق به ۵ خانواده میلیاردر (دسو، لاگردر، آرنو، سفا، کرتینسکی) و بقیه متعلق به خانواده های میلیارد دیگر است. یا مثلا روزنامه فیگارو متعلق به خاندان سرژ دسو، سازنده و فروشنده هواپیماهای جنگی است. یا لوموند و لیبراسیون متعلق به مالکان شرکت های خطوط تیلفون است. حتا بخش مهمی از سهام « اومانیته » روزنامه حزب کمونیست فرانسه از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹ ترسایی متعلق به خانواده الیگارش لاگردر، مالک کانال اصلی تلویزیون فرانسه و بانک کیس دپرن و غیره بود که از سهام خود برای اعمال فشار به این روزنامه استفاده می کرد. این خانواده درسال ۲۰۱۹ ترسایی موجب یک بحران مالی در این روزنامه شد که نزدیک بود به ورشکستگی و تعطیلی اومانیته بیانجامد و این وضع تنها روزنامه مستقل در فرانسه است.
ساز و کار انتخابات در فرانسه به این شکل است که از حداقل یکسال قبل از برگزاری انتخابات این گروه بندی های الیگارش بین المللی صحنه انتخابات را تنظیم و رسانه های خود را مامور تدارک آن می کنند. چه کسی باید رییس جمهور شود؟ چه کسانی به دور دوم بروند با حدودا چه درصدهایی؟ از بین احزاب دست راستی یا چپ چه کسانی نامزد شوند یا نشوند؟ وغیره.
برنامه انتخابات امسال نیز به همین شکل چیده شده بود یعنی باید ماکرون بعنوان نفر اول و از بین مارین لوپن و ژان لوک ملانشون بعنوان نماینده گان «راست افراطی » و « چپ افراطی » یک نفر با او به دور دوم می رفت تا پیروزی ماکرون تضمین شود. بدیهی است بخت ماکرون در پیروزی یک مرحله ای صفر و بخت آن دو برای رفتن به دور دوم از همه بیشتر بود. یعنی الیگارش ها سیاست های خود را براساس واقعیت ها تنظیم می کنند ولی به آن جهت مورد نظر خود را می دهند. مثلا در انتخابات اخیر شاید ترجیح می دادند که ملانشون به دور دوم برود چون جبهه وسیع تری را علیه او می توانستند به نسبت لوپن تشکیل دهند. لوپن موجب یک شکاف در راست شده در حالیکه ملانشون در دور دوم می توانست موجب اتحاد آنها در حول ماکرون شود. در آنصورت به همین شکل که اکنون میگویند لوپن راست افراطی است، آن موقع می گفتند که ملانشون چپ افراطی و تهدیدی علیه دموکراسی است و باید جلوی او را گرفت و علیه او متحد شد!
چپ های واقعی و کمونیست های فرانسه هم این را میدانند و در انتخابات برای طرح برنامه هایشان شرکت می کنند ، نه به این خیال که امکان پیروزی انتخاباتی آنها در شرایط عادی یعنی در خارج از یک وضعیت انقلابی یا بحران استثنایی، وجود خواهد داشت.
در این انتخابات هم این خطر وجود داشت که مارین لوپن با فاصله زیادی در همان دور اول از ماکرون پیشی بگیرد و در نتیجه کنترول انتخابات در مرحله دوم نیز با خطر مواجه شود. برای جلوگیری از این خطر فردی بنام اریک زومر، را وارد عرصه انتخابات کردند که بخشی از رای لوپن را بگیرد (حدود ۷ درصد). فضای رسانه ای را هم مقداری برای ژان لوک ملانشون رهبر حزب چپ باز کردند. نکته مهم و بیسابقه اینکه در این انتخابات برنامه ملانشون و لوپن بیش از ۷۰ درصد دارای نقاط مشترک است در حالیکه نقاط مشترک ملانشون با ماکرون حدود ۲۰ درصد است.
در واقع در این انتخابات مارین لوپن نماینده سرمایه داری داخلی فرانسه است که به حاکمیت این سرمایه داری بر اقتصاد ملی فکر می کند و ماکرون نماینده سرمایه داران گلوبالیست و الیگارش های بین المللی است که به تابع کردن منافع فرانسه و اروپا و جهان به منافع خود می اندیشند. به همین دلیل است که برنامه لوپن و ملانشون تا این اندازه به هم نزدیک شد زیرا از یکسو سرمایه داری داخلی فرانسه اکنون آماده است که در مقابل خطر سرمایه داران گلوبالیست و برای حفظ حاکمیت ملی به طبقه کارگر فرانسه امتیاز بدهد و از سوی دیگر ملانشون نیز به حفظ حاکمیت ملی بر اقتصاد و سیاست می اندیشد. به همین دلیل است که هر دو با اتحادیه اروپا مشکل دارند زیرا به آن همچون نهادی برای پایان دادن به حاکمیت ملی فرانسه نگاه می کنند و هر دو خواهان روابط مثبت با روسیه و چین هستند چون به این دو کشور همچون متحدی علیه الیگارش های بین المللی و سرمایه داران گلوبالیست نگاه می کنند. در حالیکه برنامه ماکرون برنامه ایست برای فروپاشاندن عمدی شیرازه جامعه فرانسه و انسجام اجتماعی آن برای سلب کردن هرگونه امکان مقاومت ملی در این کشور.
با همه اینها و با وجود همه این خطرات و اشتراکات معلوم نیست به چه دلیل ملانشون پس از دور اول اعلام کرد که یک رای هم به لوپن نباید داده شود! این موضعگیری نشان داد که ملانشون خود را بیشتر در نقش یک روشنفکر می بیند تا سیاستمدار و تحت تاثیر جو حاکم به چهره خود می اندیشد. در شرایطی که لوپن در صورت پیروزی با موانع بسیاری چه از جانب اتحادیه اروپا و چه از جانب نهادهای مختلف داخلی روبرو خواهد شد، اتحاد ملانشون و لوپن می توانست امکان دهد که بر این موانع غلبه کرده و فرانسه و جهان را از خطر بزرگ پیروزی دور دوم ماکرون دور کرد. در این شرایط و با این موضعگیری چه لوپن پیروز شود و چه ماکرون، عملا ملانشون بازنده واقعی خواهد بود.
با همه تمهیدات، انتخابات اخیر فرانسه در بحبوحه جنگ اوکرایین رخ داده که در محاسبات قبلی الیگارش های بین المللی نبود. بنابراین عرصه انتخابات تا حدودی از دست آنها خارج شده. مساله ماهیت ناتو و سرنوشت آن و خطرهای آن برای صلح و اقتصاد و رفاه عمومی اکنون به بخش مهمی از بحث ها تبدیل شده و این میتواند احتمال موفقیت مارین لوپن را برخلاف برنامه ریزی الیگارش های بین المللی افزایش دهد. به همین دلیل جریان رسانه ای غالب هرگونه تعارف و ظاهر بیطرفی را کنار گذاشته و بنام دفاع از ارزش های فرانسه با تمام قوا علیه لوپن وارد میدان شده اند. و این در شرایطی است که بدلیل بی اعتمادی شدید مردم به رسانه های رسمی گرایش به رسانه های اینترنتی و غیررسمی که بطور کامل تحت سلطه الیگارش ها نیست و مخالف تبلیغات و گفتمان حاکم هستند در میان مردم شدت گرفته، بویژه که جنگ اوکرایین و تک صدایی رسانه های غالب هم این گرایش برای بدست آوردن اخبار از کانال های مختلف را تشدید کرده است.
اکنون بخشی از مردم فرانسه هم دیگر به هیچ قیمتی حاضر نیستند به امانویل ماکرون رای بدهند و هر کسی را به او ترجیح می دهند. بنابراین حتا اگر ماکرون در انتخابات با اکثریت ضعیفی برنده شود از پشتیبانی اجتماعی واقعی برخوردار نخواهد بود. این احتمال نیز که اگر لوپن برنده شود و تبعیت از سیاست های سرمایه داران حامی ناتو را نپذیرد نتیجه انتخابات را باطل یا او را به کل فلج کنند بسیار زیاد است و رسانه ها توجیه آن را پیدا خواهند کرد!
منبع : راه توده
بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۲۰۰۴
Copyright ©bamdaad 2022