اندیشه و دیدگاه دیگران پیرامون رخدادهای افغانستان:

 

چرا ایالات متحده امریکا درافغانستان با شکست مواجه شد؟

 

عملیات درازنظامی بیست ساله ایالات متحده امریکا و متحدین آن در افغانستان با شکست سنگین و بدنامی دردناک به فرجام میرسد. دلایل این شکست که برخی از آنها قابل اجتناب بود فراوان است .

زمانی که ارتش ایالات متحده امریکا درخزان سال ۲۰۰۱ م ، پس از حمله تروریستی یازدهم سپتامبر به افغانستان هجوم آورد و درمدت چند هفته کوتاه طالبان را که به اسامه بن لادن پناه داده و از تسلیمدهی وی ابا ورزیده بودند ، بدور راند، هیچکسی حساب نمیکرد که این جنگ در حدود بیست سال دوام کند و با پیروزی اسلامیست های رادیکال بر ابرقدرت جهانی  ، ایالات متحده و متحدین ناتوی وی خاتمه پیدا کند . چگونه این امر بوقوع پیوست ؟ شکست در افغانستان مانند بسیاری از رویداد های تاریخی دیگر، چنانچه مورخین میگویند دارای علل متعدد و ظهور یافته در زمان واحد می باشد . دراینجا از مهمترین عوامل به گونه کوتاه تذکر بعمل می آید :

نقش خرابکارانه پاکستان

پاکستان از مدت ها بدینسو در روی کاغذ متحد ایالات متحده امریکا بود و میلیاردها دالر کمک اقتصادی و نظامی دریافت می نمود . اما اسلام آباد در معضل افغانستان دشمن امریکا بود تا دوست وی . طالبان که در پاکستان اساسگذاری شده بودند پس از سقوط خود در سال ۲۰۰۱ م  به آنکشور عقب نشینی کردند و از آنجا به عملیات خود ادامه دادند .حکومت های پاکستان نگران آن بودند که دشمن قسم خورده آنان یعنی هند در افغانستان نفوذ  کند . از این رو آنها مانع حکومت های افغانستان درهمه جا گردیدند . پیش از همه سازمان استخبارات نظامی پاکستان( آی اس آی ) دارای نقش مشکوک بود و حتا در زمانیکه طالبان پاکستانی در پاکستان حملات تروریستی خونین را انجام میدادند بازهم این سازمان در پهلوی اسلامیزم رادیکال طالبان قرار داشت . طالبان هیچگاهی بدون پشتیبانی این همسایه مهم افغانستان قدرت را به این آسانی تصرف کرده نمی توانستند . ایالات متحده امریکا بر پاکستان فشار کافی وارد نکرد زیرا هراس داشت که این فشار باعث بروز مناقشات درونی در آن کشور گردیده  و این قدرت اتومی را بی ثبات خواهد ساخت .

انحراف در نتیجه جنگ عراق

رییس جمهور ایالات متحده امریکا ، جورج بوش  بتاریخ اول ماه می ۲۰۰۳ م ختم جنگ عراق را اعلام نمود . قوای امریکایی در ماه مارچ همین سال به عراق حمله نموده بودند . این جنگ بر خلاف جنگ در افغانستان نه تنها حامیانی ، بل مخالفانی نیز در میان متحدین غرب داشت . علل جنگ ساختگی مینمود و ساختگی هم بود. از این رو جورج بوش نمی توانست اختیاراتی را از سوی شورای امنیت ملل متحد بدست آورد . عملیات ایالات متحده در عراق نه تنها در سطح بین المللی ، بل به گونه خاص در خود ایالات متحده نیز با دیده انتقادی نگریسته میشد . پس از تابستان ۲۰۰۳ م وضع امنیتی عراق بدتر شد و القاعده که پیش از این در عراق حضور نداشت حملاتی را بر شیعه ها انجام داد تا جنگ داخلی را براه اندازد . حملات بر قوای ایالات متحده هم فزونی یافت و ایالات متحده ساحاتی را به نفع شورشیان از دست داد . در نوامبر ۲۰۰۴ م انتخابات ریاست جمهوری بر پا میشد ، از این رو وضع عراق را ماست مالی کردند و قوا را خارج نمودند . البته پس از انتخابات آنها را دوباره به عراق فرستادند و تعداد آنها را آفزایش دادند .منابع مالی هم به عراق سوق داده شد . در افغانستان هم نخستین نشانه های از حیات طالبان بمشاهده میرسید . اما از آنجایی که در عراق رویای پیشرفت امور بر وفق مراد در حال فروریختن بود باید این رویا درافغانستان به قوت خود باقی میماند ، زیرا در سال ۲۰۰۶ م انتخابات میا نی پارلمان برگزار می گردید .

قانون اساسی نامناسب

افغانستان از نگاه اتنیکی کشور متنوع است . جغرافیا و مردم نگاری آن چنان مینمایاند که گویا ساختارهای سیاسی بمثابه ساختارهای منطقی تبارز می یابند. هیچ یک از گروه های اتنیکی چون پشتون ها ، تاجیک ها ، هزاره ها ، ازبیک ها و دیگران در اکثریت سرتاسری قرار ندارد . اما آنها در مناطق بومی خود دارای اکثریت می باشند . قانون اساسی سال ۲۰۰۴ م خیلی مرکزگراست . کابل بر همه واحد های اداری  تا کوچکترین آنها در دور افتاده ترین نقاط کشور حکومت می کرد و هیچگونه خود مختاری محدود محلی هم وجود نداشت . رییس جمهور انتخاب گردید ولی والی های ۳۴ ولایت انتخابی نبودند و کابل آنها را تعین مینمود .در پس امتناع از هر گونه فدرالیزم ، تصوراتی چون نظریه رییس جمهور حامد کرزی ( پشتون ) مبنی بر این امر  وجود داشت که یک حکومت مرکزی قوی میتواند از فروپاشی دولت جلوگیری کند و جنگ سالاران پیشین را مهار نماید . پیآمد چنین قانون ، خصومت دایمی ( انتاگونیسم ) میان حکومت که خواسته های خود را به زور تحمیل مینمود ویا شکست میخورد و ولایات بود. همچنان مرکزگرایی ( سنترالیزم ) در درون قوه اجراییه که به رییس جمهور با وجود پیروزی ضعیف انتخاباتی قدرت کامل میداد به یک مشکل جدی مبدل گردیده بود . در نتیجه منازعات دوامدار پس از انتخابات که در زیر سایه اتهامات تقلب در انتخابات قرارداشت پستی ایجاد گردید که در قانون وجود نداشت. این پست چون مقام رییس اجراییه و چوکی نخست وزیر از درِ عقبی ایجاد گردید که صلاحیت آن هر گز فورمولبندی نشد . سیستم ریاستی همچنان موجب ارتقای پارلمانتاریزم نگردید .در فرجام دولت نفاق زده و فلج شده  ضعیف باقی ماند و کسب قوت نکرد .

فساد و رشوه ستانی

ایالات متحده و شرکایش فساد را با خود به افغانستان نیآوردند .اما پس از سال ۲۰۰۳ م مبالغ سرسام آور پول های بین المللی همانند عراق به این کشور سرازیر شد که از آنها سیاست مداران متعددی بهره گرفتند .این نه تنها افغان ها بودند که از این پولها سرمایه دار شدند ، بل افغانستان برای تعدادی از شرکت های گماشته شده خارجی در اینجا ، مشاورین و اشخاص دیگر به معدن طلا مبدل گردیده بود. فساد نه تنها به پیشه نخبه گان افغانی مبدل گردید بل تمام جامعه به رشوه ستانی کشانیده شد. انجوهای خارجی سیستم های موازی به جامعه سنتی ایجاد کردند ، جاهای کار را عرضه داشتند و خدماتی را انجام دادند که برای قبولی آن ها در بعضی موارد پول می پرداختند . آنها به گونه نمونه برای تشویق رفتن دختران به مکتب به خانواده هایی آنها پول میدادند. برخلاف آنها طالبان و دولت قبلی آنها بمثابه نمونه اسلام واقعی پاک از فساد بودند .اما سیاست مداران فساد پیشه افغانی  پس از ۲۰۰۱ م  نیز گفتمان اسلامی را براه می انداختند تا تعلقیت خود را به سنت های مذهبی افغانی برجسته سازند.

سیاست مداران بی کفایت

نخستین رییس جمهور افغانستان پس از سقوط طالبان ، حامد کرزی در کنفرانس بُن در سال ۲۰۰۱ م از سوی نماینده گان سرشناس افغانی به حیث رییس اولین اداره انتقالی تعین شد ،‌ اما در افغانستان او را بمثابه دست نشانده ایالات متحده امریکا میدانستند.

درباره انتخابات نخست در سال ۲۰۰۴ م  که کرزی در ۲۱ ولایت از جمله ۳۴ ولایت  برنده شناخته شد و این امر چیزی برجسته نبود شایعاتی مبنی بر تقلب به گوش میرسید . در سال ۲۰۰۹ م  تقلب انتخاباتی در همه جا شنیده میشد ولی او باز هم تا سال ۲۰۱۴ م به حیث رییس جمهور باقی ماند .این مساله در باره خلف او ، اشرف غنی نیز صدق میکند. انتخابات سال ۲۰۱۹ م که در آن حریف انتخاباتی وی ، عبدالله عبدالله هم خود را برنده اعلام نمود منجر به بحران دولتی گردید. این بحران با سازش های نا درست حل گردید ، مگر هر دو رییس جمهور نتوانستند مشروعیت سرتاسری کسب کنند.

کمک های اقتصادی نادرست

تنها بخش ناچیزی ازمبلغ دوعشاریه سه بلیون دالری که ایالات متحده امریکا در مدت بیست سال در افغانستان به مصرف رسانید صرف پروژه های مدنی چون زیرساخت ها ، آموزش ، اداره و یا توسعه اقتصادی گردید . جان سوپکو ، بازرس اختصاصی ایالات متحده این برنامه از مبلغ ۸۶ میلیارد یورو سخن می گوید . این مبلغ برای کشورعقب مانده ای که به همه چیز نیاز داشت خیلی کم بود. گذشته از این بخش زیادی از این پول هم دزدی و ضایع شد، زیرا مقامات ایالات متحده و اعانه دهنده گان بین المللی این وسایل مالی را در اختیار موسسات محلی قراردادند و ازچگونگی مصرف انها کنترول نکردند. پروژه های ایالات متحده هم ناقص بودند. پول زیادی برای برنامه ضد مواد مخدر که باید از زرع تریاک جلوگیری میکرد به مصرف رسید . این مصارفات همه بیهوده و بی نتیجه بود. زرع لوبیای سویا در شمال افغانستان با میلیون ها دالر تشویق گردید، در حالیکه زمین و اقلیم  برای کشت آن مساعد نبود .

جوویل برینکلی ، ژورنالیست امریکایی در سال ۲۰۱۱م  برنامه کمکی ایالات متحده را « ظرف بدون قاعده یا پُر نا شدنی» ( بیهوده ــ م ) خواند . بسیاری از چیزهای که به طور واقعی ساخته شده بودند ، دوباره در نتیجه جنگ ویران گردیدند .

استراتیژی های غلط نظامی

ایالات متحده امریکا در سال ۲۰۰۱ م بخوبی میدانست که جنگ قوای مسلح منظم  در برابر ارتش چریکی تا چه اندازه دشوار است. اما با وجود آنهم درس های ویتنام و جاهای دیگر رافراموش نمود . اسلحه ثقیل و تکنالوژی پیشرفته در نبرد با طالبان چندان موثریت نداشت. ارتش ایالات متحده امریکا پس از قتل اسامه بن لادن در سال ۲۰۱۱ م عملیات نظامی خویش را هرچه بیشتر محدود ساخت و پس از سال ۲۰۱۵ م  مصروف تربیت و تجهیز ارتش افغانستان گردید. اردوی افغانستان نمی توانست از اسلحه بغرنج امریکایی استفاده کند. جنگ ایالات متحده ازهمین هنگام به بعد از طریق هوا صورت میگرفت . اما بسیاری از حملات طیارات بی پیلوت علیه طالبان در نقاط دورافتاده اکثراْموجب کشتار مردمان ملکی میگردید . این امرخشم فزاینده نسبت به ایالات متحده و متحدینش و هوا داری از طالبان را برمی انگیخت .

شکست ترامپ در دوحه

دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده امریکا بعد از سال ۲۰۱۷ م  قوای خود را درافغانستان اندکی افزایش داد، ولی هیچگاه پنهان نکرد که خواهان پایان بخشیدن فعالیت های ایالات متحده امریکا در افغانستان است .او زلمی خلیلزاد را که سفیر امریکا در دوران رییس جمهور جورج بوش در کابل بود بار دیگر فراخواند تا بمثابه متولد افغاستان و موظف خاص ایالات متحده با طالبان قراری را آماده بسازد که براساس آن پس از خروج ایالات متحده امریکا ، از بقدرت رسیدن غیر قابل کنترول و مجدد طالبان یعنی چیزیکه اکنون رخداده است جلو گیری شود. ترامپ پلان های خروج خود را مبتنی بر این نظر میدانست که با پیروزی بر القاعده وظیفه ایالات متحده درافغانستان بسر رسیده است . البته خلف وی ، جو بایدن نیز از این نظر پیروی میکند . خلیل زاد در دوحه پایتخت قطر مذاکرات مقدماتی با طالبان را در ماه اکتوبر سال ۲۰۱۸ م انجام داد. مذاکرات منظم در جنوری سال ۲۰۱۹ م  آغاز و در فبروری سال ۲۰۲۰ م به پایان رسید. ایالات متحده در اول به حکومت افغانستان در این مذاکرات راه نداد. جوهر قرارداد این بود که ایالات متحده از افغانستان خارج میشود، طالبان همه سازمان های تروریستی را از افغانستان بدور میسازند و با  کابل به تشکیل یک حکومت مشترک خواهند پرداخت. بایدن قرارداد ترامپ را عملی نمود . طالبان در مدت مذاکره با ایالات متحده امریکا عمد تا درنتیجه آتش بس محفوظ بودند و توانستند نیرومندی نظامی و کنترول ارضی خود را در افغانستان توسعه دهند . مذاکره طالبان با ایالات متحده به آنها پرستیژ بزرگی را ببارآورد و اعتبار حکومت غنی را شدیدا کاهش داد .

خطا کاری های سازمان های استخباراتی

پایان عملیات ایالات متحده امریکا در افغانستان  پیش از همه یک شکست سازمان های استخباراتی است که قدرت دفاعی ارتش افغانستان را بی اندازه بالا و نیرومندی طالبان را پاهین میدانستند . هر چند که استخبارات از ماه ها بدینسو هوشدار میدادند که طالبان چه پیش و یا پس قدرت را خواهند گرفت ولی سرعت  برهم خوردن حکومت غنی را کسی پیشگویی نمی کرد . آنچه که از نظر سازمان های استخباراتی به طور کل دورمانده بود عبارت بود از اینکه طالبان چگونه در ولایات با مقامات  محلی  و قوای نظامی  به تسلیم شدن بدون جنگ توافق کرده بودند . ایالات متحده امریکا و ناتو بیشتر به ارزیابی های کابل اعتماد کردند، افراد آنها درجاییکه جنگ در آنجا فیصله میشد حضور نداشتند و معلومات دهنده گان خوب هم  موجود نبودند..گزارشات بدبینانه  دردفتر سالاری محبوس میشد و یا بخاطر حکومت افغانی سست و بی رنگ میگردید . طالبان خود از سرعت پیروزی خود در شگفت شدند . اینکه بایدن در ماه جولای با اطمینان اعلام نمود که  فرو پاشی حکومت افغانستان تا اندازه زیاد از احتمال بدور است  نباید صورت میگرفت.

خروج بدون پلان

کاخ سفید بنا بر پیشگویی های نادرست حساب می کرد که خروج مطابق پلان اجرا خواهد شد . نگرانی اساسی ارتش در آن بود که خروج گام به گام  متباقی قوا ی ایالات متحده را در معرض خطر قرارخواهد داد. ازاین رو پایگاه هوایی مهم بگرام به طور ضربتی در ماه جولای بسته شد. صدور ویزه به کارمندان محلی بخاطررعایت حکومت غنی به تعویق انداخته شد. البته این دستگاه هراس داشت که خروج بهترین ها از هم فروپاشی حکومت را سرعت خواهد بخشید . پلان های عاجل  برای حالات بد، یعنی پیروزی طالبان پیش از زمان خروج  بتاریخ ۳۱ ماه اگست، طرح و تدوین نشده بود. در فرجام ایالات متحده امریکا افغانستان را با تصاویری ترک می کند که سقوط سایگون را در سال ۱۹۷۵م به یاد می آورد و به گونه ای که ده ها هزار نفر از کمک کننده گان وفادار را در خطر مرگ باقی میگذارد .

 

بر گرفته از شماره مورخ ۲۷ اگست  ۲۰۲۱ م روزنامه استاندارد

برگرداننده : عمرمحسن زاده

 

 

بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۱ـ ۰۱۰۹

 مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

Copyright ©bamdaad 2021