چگونه قطر، عربستان را در لابی گری شکست داد
بادرنظر داشت نقش قطر در جابجایی گروه طالبان در آنکشور و مذاکرات دامنه دار مقامات رسمی امریکا با تحریک طالبان مطالعه این مضمون خالی از فایده نیست - بامداد
از آن گذشته تقریبا هیچ کس نمی داند که چنین اتفاقی رخ داده. تعداد کمی از امریکایی ها می دانند و بنابراین ارزش دارد تعریف کنیم که چگونه پولهای عربستان، امارات و قطر به پایتخت ایالات متحده امریکا سرازیر شد و در این فرایند سیاست امریکا در سراشیبی سقوط قرارگرفت.این مبارزه از سه سال پیش شروع شد. مطمینا رقبا مانند گذشته هیچ علاقه ای به هم نداشتند اما آنچه در سال ۲۰۱۷ ترسایی رخ داد ضربه ای کاری به سیاست خارجی امریکا بود. صبح روز ۵ جون ۲۰۱۷ ترسایی عربستانسعودی، امارات متحدهعربی و بحرین اعلام کردند که روابط دیپلوماتیک خود با قطر، کشور کوچک اما ثروتمند خلیج فارس را قطع کرده و به دلیل ارتباط این کشور با تروریزم، محاصره زمینی، هـوایی و ۱۰ هزار نظامی امریکایی در قطر را به فوتبال سیاسی تبدیل کرده، باعث تمرکز و توجه مجدد عربستان، امارات و قطر به واشنگتن و اجرای عملیات نفوذ بر ایالات متحده امریکا شد.
این امر به نوبه خود به معنای تجزیه و تحلیل اسناد قانون ثبت نماینده گیهای خارجی (FARA) است که پس از آغاز این تنش از سوی شرکت های نماینده این سه کشور ثبت و ارایه شده است. با انجام این کارعربستان، قطر و امارات بدون هیچ محدودیتی به لابی کردن در واشنگتن پرداختند.
نوسان سعـودیهــا
هفت ماه قبل از اینکه دونالد ترامپ به عنوان رییس جمهور ایالات متحده انتخاب شود، مقدمات محاصره قطر آماده شده بود. همان طورکه پیروزی او مردم امریکا را شوکه کرد، بسیاری از دولت های خارجی را هم خلع سلاح کرد.
دولتهای خارجی هم در واکنش، به سرعت به ایجاد ارتباط با افرادی پرداختند که همراه ترامپ وارد دولت جدید می شدند، در کنگره هم آنها به گسترش روابط خود با جمهوری خواهان پرداختند. در این میان عربستان و امارات هم مستثنا نبودند.براساس آمار، در سال ۲۰۱۶ ترسایی این دو کشور کمی بیش از ۱۰ میلیون دلار در شرکت های لابی گری ثبت شده در امریکا هزینه کرده بودند. امارات این رقم را تا پایان سال ۲۰۱۷ ترسایی تقریبا دو برابر کرد و به ۱۹.۵ میلیون دلار افزایش داد و عربستان هم با هزینه ای بیشتر این رقم را به ۲۷.۵ میلیون دلار رساند.برای مثال در ماه های بعد از پیروزی دونالد ترامپ، عربستانسعودی چندین شرکت مرتبط با او یا جمهوری خواهان را که در لیست شرکتهای لابی گری ثبت شدهاند، بهعنوان نماینده منافع خود اضافه کرد.در میان این شرکتها نام گروه CGCN به چشم می خورد که رییس و مسوول سیاست گذاری آن مایکل کاتانزارو بود که در تیم انتقال دولت به ترامپ حضور داشت و بعد از آن هم در دولت او مشغول به کار شد. عربستان برای جلب نظر جمهوری خواهان کنگره هم گروه «مک کیون» را به استخدام خود درآورد که ریاست آن را « باک مک کیون»، نماینده سابق جمهوری خواه مجلس نمایندگان امریکا بر عهده داشت و مدتی هم رییس کمیته خدمات نیروهای مسلح بود.
در این میان قطر نیز بیکار ننشست و سرمایه گذاری گستردهای در شرکت های لابی گر انجام داد تا نفوذ خود را در واشنگتن افزایش دهد. از آنسو هم قتل جمال خاشقچی، روزنامه نگار عربستانی در کنسولگری عربستان در استانبول و عدم تمایل کنگره به حمایت نظامی از جنگ یمن با توجه به گسترش فاجعه انسانی در این کشور، عربستان را با مشکلاتی روبرو کرد.با توجه به حمایت بی حدوحصر رییس جمهور امریکا از عربستان و امارات به عنوان مشتریان پرمنفعت برای صنعت دفاع این کشور، قطریها تصمیم گرفتند به روش خود عربستان، علیه این کشور اقدام کنند.به اینترتیب در ماه می ۲۰۱۹ ترسایی این کشور ۲۴ هلیکوپتر آپاچی را با پرداخت 3 میلیارد دلار از امریکا خریداری کرد و چند ماه بعد هم موافقت کرد تا با دریافت ۱.۸ میلیارد دلار پایگاه هوایی العدید را که بزرگ ترین پایگاه ایالات متحده امریکا در خاورمیانه محسوب می شود، بازسازی کرده و حضور نظامیان امریکایی در این پایگاه را تمدید کند. قطر برای موفقیت در انجام این کارها با دو لابی بسیار قوی در واشنگتن ارتباط گرفت: ارتش ایالات متحده امریکا و کمپانیهای اسلحه سازی.
پیروز نهایی
اگرچه قطر در ماه های ابتدایی محاصره، برای بقای خود تلاش می کرد اما امروز و با گذشت سه سال از این محاصره به لطف پیشرفتهای گسترده در عملیات نفوذ در واشنگتن، روندی رو به رشد دارد. این نفوذ همچنین به قطر کمک کرد تا رابطه نظامی، اقتصادی و دیپلوماتیک خود با ایالات متحده امریکا را گسترش دهد.
در همین حال، رقبای امیر قطر در ریاض با گذشت زمان نه تنها نتوانستند موفقیتی را به دست آورند بلکه تاثیرگذاری و نفوذ آنها بر واشنگتن به طور محسوسی کاهش یافت و کار به جایی رسید که حتا دونالد ترامپ، مدافع وفادار آنها، اخیرا تهدید کرده است که در صورتی که خانواده سلطنتی سعودی به جنگ نفتی خود با روسیه خاتمه ندهند، ایالات متحده حمایت نظامی خود از آنها را قطع خواهد کرد، تهدیدی که کارساز بود و عربستان به سرعت به خواست امریکا عمل کرد.
با این حال، در حقیقت بازنده واقعی در این مبارزه عربستان، امارت و قطر برای نفوذ در ایالات متحده امریکا ، عربستان سعودی یا امارات نبوده بلکه امریکا است، چراکه تلاش های هر دو طرف برای تعمیق روابط خود با نهادهای نظامی - صنعتی ( تقویت بیش از نظامی گری در سیاست خارجی امریکا) و افزایش سلطه آنها بر کنگره، حاکی از آنست که منافع ایالات متحده امریکا در درجه دوم و بعد از منافع مستبدان خاورمیانه قرار میگیرد.
اقدامات این کشورها به طور حتم به کسب اطمینان از فروش میزان بی سابقهای از تسلیحات نظامی به منطقه می شود، درحالی که هنوز جنگ در سوریه و یمن ادامه دارد. در چنین شرایطی سرازیرشدن میزان بیشتری از تسلیحات به افزایش مرگ و ویرانی در مقیاسی غیرقابل تصور می انجامد.
هیچ کدام از این اقدامات منافع واقعی امریکاییها را تامین نمی کند و فقط صنعت اسلحه سازی و کسب وکار لابی گرهای سرشناس و بانفوذ خیابان «K» را رونق می بخشد. به اینترتیب جنگ لابی گرها در واشنگتن پایان نخواهد یافت و هر کشوری برای سوق دادن واشنگتن به سمتی که منافع آنها را تامین کند، هزینه های بیشتری متقبل می شود. در این فرایند، این سه کشور خلیج یک ضربه مهلک به این ایده وارد کردهاند که سیاست خارجی ایالات متحده باید از سوی منافع ملی و نه کشورهایی خاص هدایت شود.
منبع تصویر : ویچه ولی
Responsible Statecraft
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۰ـ ۲۹۰۶
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020