درحاشیه رخدادهای جاری ایران :

حکومت درس نمی گیرد
مردم گام به گام خشن تر می شوند

 

شورش وسیعی که در هفته گذشته و با اعلام چند برابر شدن نرخ بنزین ده ها شهر کوچک و بزرگ ایران را دربرگرفت دیر یا زود مانند همه شورش‌های مشابه در همه جای جهان آرام  و خاموش می شود ولی تاریخ را، برای یک دوران، به قبل و بعد خود تقسیم می کند. همانطور که ۸۸ و ۹۶ چنین کردند و پیش از آنها و بزرگتر از آنها انقلاب ۵۷. از تکرار و نوبتی شدن این شورش‌ها می توان نگران بود و می توان بدان امید بست و برای این هر دو دلایل کافی و بسیار وجود دارند.
آنچه در این شورش‌ها مایه نگرانی است پاسخ روز به روز خشن تر حکومتی است.حکومت این بار هم در مقابل نارضایتی و اعتراض مردم به همان راه گذشته و بویژه از کودتای ۸۸ بدینسو رفت:

تخریب و آتش زدن اموال و ساختمان‌ها و غارت و شکستن شیشه مغازه‌ها و‌انداختن آن به گردن مردم تا بتواند آنها را سرکوب کند و به گلوله ببندد. تنها درسی که از کودتای ۸۸ گرفته شد این بود که دیگر هرگز نباید اجازه داد که اعتراض آرام و مسالمت آمیزی در کشور برگزار شود که در آن صورت ممکن است تظاهرات چند میلیونی و بی سابقه ۲۵ جوزا ۸۸ دوباره تکرار شود. این درسی است که حکومت در شورش جدی ۹۶ به اجرا گذاشت و آن را نیز به خشونت کشاند و این بار هم در ماجرای اعتراض مردم به گران شدن بنزین. همه آنچه درباره اینکه اعتراض مسالمت آمیز حق مردم است گفته می شود جز دروغ و یاوه‌‌ای بیش نیست. آنها که حتا از بکاربردن واژه «رفراندم»  وحشت دارند، آنها که مردم را صغیر و « نفوذی » و غیرخودی می دانند، آنها که حق انتخاب مردم را به رسمیت نمی شناسند؛ از تکرار تظاهرات در نماز جمعه  و روز قدس و ۱۳ میزان می ترسند، کسانی که جرات ندارند حتا مردم را برای اعتراض به تحریم آمریکا به خیابان‌ها دعوت کنند، تن به پذیرش حق اعتراض و تظاهرات مسالمت آمیز و قانونی مردم خواهند داد؟ بنابراین شورش خشونت آمیز تنها راه جلوگیری مردم از تظاهرات مسالمت آمیز است و این یعنی بن بست. هر حرکت کوچکی از این پس هم ظرفیت تبدیل شدن به تظاهرات میلیونی را دارد و هم ظرفیت تبدیل شدن به شورش وسیع خشونت آمیز و گسترده.
درست است که هدف از این خشونت‌ ها جلوگیری از پیوستن مردم به اعتراضات است ولی افزایش خشونت بنوبه خود درصفوف هواداران نظام و در صفوف نیروهای سرکوبگر شکاف ایجاد می کند مانند همان شکافی که در سال ۴۷ در ارتش ایجاد شد و سرانجام آن را فلج کرد. اوضاع امروز با آن زمان متفاوت و بسیار پیچیده تر است ولی روش‌های مشابه به نتایج مشابه می انجامد. تجربه تاریخی نشان داده که بگارگیری خشونت که عملا خشونت را به جنبش مردم تحمیل می کند، تنها درصورتی کارساز است که نسبت به یک جنبش اقلیت باشد. استفاده از خشونت در جنبش‌هایی که اکثریت مردم از آن پشتیبانی می کنند مانند ایران امروز تاثیری وارونه می گذارد و موجب شکاف و فروریزی خود نیروهای سرکوب می شود.
از این نظر تبدیل شدن سپاه پاسداران به نماد خشونت علیه مردم و شکاف ناگزیر درون آن، هم حامل امید است و هم یک خطر. خطر از این نظر که دیگر نه این نیرو دارای اراده و انگیزه و یکپارچه گی لازم برای مقابله با تهدیدهای خارجی است و نه مردم حاضرند در شرایط تهدید از آن پشتیبانی کنند. ولی شکاف قطعی در صفوف هواداران حکومت و بدنه و فرماندهی سپاه پاسداران حامل یک امید هم هست: قرار گرفتن سپاه در جایگاه ملی خود و باز شدن راه برای بروز مسالمت آمیز اعتراض‌ های مردم و تغییرات ساختاری اساسی در ایران.
نباید فراموش کرد که خشونت حکومتی یک بخش ماجراست، بخش دیگرش این است که زمینه خشم و خشونت در میان مردم عصیان زده نیز بیش از هر زمان دیگر است. این خشونت و این خشم حاصل سیاست حکومتی از بین بردن منظم و سیستماتیک هرگونه الترناتیف برای تغییر است. هر راه، هر روش، هر کوشش و تلاشی که مردم می کنند تا از طریق مسالمت آمیز تغییر و تحولی ایجاد کنند حکومت و بیت رهبر و کسانی که زیر پوشش آن جمع شده اند بطور سیستماتیک دربرابر آن مانع  می گذارد و نمی گذارد به نتیجه برسد. این ناامیدی از امکان تغییر به شکلی مسالمت آمیز درون خود نطفه شورش‌ها و انفجار‌های نوبتی و پشت سرهم را می پروراند.
اگر بسرعت از آنچه در روزهای اخیر گذشت درس گرفته نشود و تا فرصتی باقیست راه را برای انتخابات آزاد مجلس و انتخابات های آینده باز نگردد باید منتظر شعله ور شدن هرچند وقت یکبار و با فاصله نزدیکتر شورش‌های عمومی و خشونت بار تر از شورش قبلی بود. از سرطان ۷۸ تا جنبش سبز ۸۸ که هر دو (حداقل در آغاز) مسالمت آمیز بودند حدود ده سال فاصله بود. از ۸۸ تا ۹۶ حدود ۸ سال و اکنون به فاصله دو سال ما شاهد یک شورش وسیع و بیسابقه دیگر هستیم که دیگر شباهتی نه با ۸۸ دارد و نه ۷۸، هر چند که بنیان خواست‌های آنها چندان متفاوت نیست: دموکراسی، آزادی انتخاب، پایان دادن به تحقیر مردم و عدالت اجتماعی.
تفاوت مهم شورش کنونی با جدی ۹۶ در اینجاست که در ۹۶ قشرهای متوسط و فرودست خود را از شورش کنار کشیدند، در حالیکه این بار به آن پیوستند. این یک تحول بزرگ است که هم حکایت از نزدیک شدن شرایط زندگی و نارضایتی و در واقع سقوط قشرهای متوسط به سمت فرودستان دارد و هم نشان از کاهش وحشت عمومی درباره خطرهای خارجی.
حکومت این بار هم در کوربینی خود بجای پذیرش خواست مردم دل خود را به بستن اینترنت خوش کرد. مگر در سال ۵۷ که انقلاب شد اینترنت بود یا ماهواره وجود داشت؟ وقتی زمان آن برسد خود مردم هر کدام یک رسانه می شوند. با همین قطع اینترنت فقط توانستند ارتباط ایران را با جهان قطع و کشور را فلج کنند. و اگرنه در داخل ایران مردم همه با هم در ارتباطند و فیلم‌ها و تصاویر این روزها را مبادله می کنند و می بینند و از آنچه در سراسر ایران گذشته و می گذرد باخبرند. چند روز دیگر، دیرتر یا زودتر، اینترنت هم دوباره وصل می شود و فیلم‌ ها و تصاویر این روزها و ابعاد خرابی‌ها و خشونت‌های دستگاه‌های حکومتی بیرون خواهد آمد و مردم که تا اکنون به مصاحبه ها و اظهار نظرهای رسمی و تبلیغاتی مقامات نظامی و غیر نظامی برای واژگونه جلوه دادن رویدادها و توجیه خشونتی که علیه مردم به کار بردند پوزخند زده بودند، دندان خشم را روی هم خواهند فشرد.
هیچکس نمی تواند آینده را از هم اکنون پیش بینی کند و هیچکس نمی داند حکومت درسی از شورش بنزین خواهد گرفت یا نه. ولی بسیاری دیگر چه در داخل و چه در خارج ایران، دوست یا غیردوست، می دانند که دوران بازی های تبلیغاتی حکومت با مردم به سر رسیده است. اگر حداقل مجلسی قوی و مستقل که بیانگر خواست‌های مردم باشد تشکیل نشود در اینصورت باید منتظر شورش‌ های نوبتی با فواصل کوتاه و کوتاه تر بود. شورش‌هایی که هرچند خود حاصل ناامیدیست ولی درون خود پرورنده امید نیز هست. با همین شورش‌ها و نوبتی شدن آنهاست که همبسته گی‌ها و احساس سرنوشت مشترک میان مردم تقویت می شود مانند آنچه به شکل نوبتی و به بهانه چهلم کشته شده گان در سال ۵۷ روی داد. بخصوص که شرایط جهانی در حال تغییر است. آن توازن قوای ضدانقلابی که پس از فروپاشی اتحاد شوروی بوجود آمده بود بسرعت در حال دگرگون شدن است. همه جهان به سمت جنبش و شورش می رود و ایران اگر راه مسالمت آمیزی برای دموکراسی نیابد از این سرنوشت جدا نیست.

 

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۹ـ ۲۲۱۱

Copyright ©bamdaad 2019