اولین نظام جمهوری در افغانستان و پایان سلطنت چهل ساله محمدظاهرشاه

 میرمحمدشاه رفیعی

 ۲۶سرطان۱۳۹۸مصادف بود با چهل وششمین سالروز تاسیس نظام جمهوری والغای سلطنت درافغانستان. تاسیس نظام جمهوری در افغانستان با آن که درعدم حضور و سهم گیری مستقیم مردم و نیروهای سیاسی فعال جامعه صورت گرفته است یک رویداد مهم سیاسی و اجتماعی درکشور ما محسوب می گردد که زمینه تحولات وتغییرات مهمی را درکشور و منطقه به میان آورد ولو که این تغییرات دربسی از موارد منفی، خونین و غیرقابل تحمل برای مردم و آینده کشورما بوده است.

رویداد۲۶سرطان را میتوان یک کودتای نظامی افسران جوان و با تحصیلات عالی نظامی خواند که تحت رهبری یک فرد خاص که کرکتر و شخصیت مخصوص به خود را داشت و بنابرغرور و خودخواهی هایش نقش کلیدی وتعین کننده را دراین رویداد به عهده گرفته و تا آنجا پیش رفت که این رویداد را بدون درنظرداشت ماهیت آن وبدون درنظرداشت اینکه این رویداد تا چه اندازه نتایج عملی وتحولات بنیادی به نفع مردم درپی داشت یا نه؛ آن را انقلاب نامید.

اما نکته قابل توجه این است که برخلاف نظریات مخالفین کودتای۲۶سرطان وطرفداران وفادار به شاه و دهه دموکراسی می توان گفت که نظام شاهی در اواخردهه چهل خورشیدی و درآستانه ی سال ۱۳۵۲ درحالت نابسامانی و سردرگمی و درتقابل جدی با منافع و خواست های مردم قرار داشت، چنانچه طی مدت ده سال هفت حکومت تشکیل گردید که نمایانگر عدم ثبات سیاسی وتشدید رقابت های محافل حاکمه بود و تضادهای گوناگون سراسر جامعه مارا فراگرفته بود و حکومت ها نمی توانستند به یک سمت معین حرکت کنند. حکومت های به ظاهر حامل اندیشه های بورژوا دموکراتیک در تعامل با پارلمانی که اکثراً نماینده ملاکان فیودال بود قرار داشتند. ملاکان فئودال و ارتجاع داخلی در محلات وادارات دولتی از نفوذ قابل توجه برخوردار بودند. حکومت های ایجاد شده فاقد پایگاه استواراجتماعی وطبقاتی غیرحزبی بودند، درحالی که نیروهای اپوزیسیون راست و چپ دارای تشکیلات وسیع و منظم گردیده و از آن جمله نیروهای ترقیخواه ودموکراتیک دهه چهل کشور از انسجام بیشتر و رهبری ومدیریت آگاه وباصلاحیت برخوردار بودند که اعتقاد راسخ به منافع علیای کشور داشتند.

اما نیروهای راست وچپ افراطی با استفاده ازدموکراسی وشرایط وفضای مساعد که انفاذ قانون اساسی ۱۳۴۳ بوجودآورده بودبه تحریکات و آشوب های گسترده در سراسرکشور مبادرت می ورزیدند. حکومت های دهه دموکراسی توان مقابله با آشوب ها و تحرکات غیرقانونی را نداشتند ودربرآورده ساختن مطالبات مردم واحزاب سیاسی که برمبنای موازین اعلام شده دموکراسی واحکام قانون اساسی هم صورت میگرفت ناتوان بودندو اراده ی اجرای خواست ها و نیازمندی های مردم را نداشتند.

حکومت های دهه دموکراسی استقلالیت لازم در اتخاذ تصامیم مهم ملی را نداشتند. صدراعظم و وزرا برپایه اعتماد شخصی شاه و خانواده اش تعین ومعرفی می گردیدند که بنابر شواهد، اعمال نفوذ قدرت های بزرگ استعماری مانند امریکا و انگلیس هم دراین زمینه قابل انکار نمی تواند باشد. بنابرآن صدراعظم و وزرا در صدد کسب رضایت شاه وخانواده او بودند وتوجه به کسب رضایت مردم ورفع نیازمندی ها واحتیاجات جامعه نداشتند.

درآستانه رویداد۲۶سرطان فساد اداری و سواستفاده از مقام وقدرت اجرایی، استبداد وستم اجتماعی وملی ؛ مظالم و بیرحمی های ملاکان و اربابان قدرت وسرمایه روبه گسترش بود. مخارج زنده گی روزتا روز بالا میرفت و توده های مردم، احزاب و نهادهای سیاسی –اجتماعی نسبت به وعده های حکومت مأیوس ودلسرد بودند درهرگوشه وکنار کشوربی اعتمادی و نارضایتی ها نسبت به نظام و اربابان قدرت دیده میشد.

با وجود همه این نابسامانی ها وحالات بحرانی امکانات وشرایط لازمه برای بقای نظام شاهی مشروطه وتحقق دموکراسی نیز وجود داشت.البته درصورتیکه حکومت ها می توانستند درمقابل نفوذ ملاکان واربابان فئودال اقدامات قاطع انجام دهند وزمینه برای تشکیل یک پارلمان واقعاً ملی ودموکراتیک؛و تشکیل حکومت پاسخگو و نماینده مردم مساعد میشد و راه های قانونی برای ایجاد وتشکل وفعالیت گسترده تر احزاب سیاسی مساعد میگردید.

اما برخلاف توقع و اراده مردم وبدون توجه به شرایط جهانی محافل مستبد حاکم درکشور کوشش میکردند تا با اوضاع دشوار اقتصادی واجتماعی و ناهنجاری های سیاسی و نارضایتی های شدید مردم صرف با شعارهای میان خالی و توهم دموکراسی، وحدت ملی و آشتی طبقاتی مقابله کنند ومتصدی تسلط دیکتاتوری خشن واستبداد مطلق بودند درحالی که این سیاست حکومت های اخیر نظام سلطنتی موردحمایت و پشتیبانی نیروهای دست راستی وارتجاع داخلی نیزقرار داشت وبعضی از وزرا از این جریانات درداخل حکومت نماینده گی میکردند.

درهمچو اوضاع و احوال نا بسامان اجتماعی رقابت برای تمرکز قدرت وتسلط همه جانبه بر نهادهای دولتی میان جناحهای مختلف حکومتی و خاندان سلطنتی تشدید گردیده بود.

ازجمله ی اشخاص مهم وابسته به خاندان سلطنتی یکی هم محمد داوود پسرکاکای شاه وشخصیت شناخته شده بودکه مدت ده سال را درانتظار رسیدن به قدرت وتصاحب همه جانبه اختیارات دولتی گذشتانده بود.محمد داوود توانست با انجام یک کودتای نظامی به نظام سلطنتی پایان بخشد و نظام جمهوری مخصوص به خود را مستقرسازد.

سقوط والغای سلطنت واعلام اولین نظام جمهوری درافغانستان به نام ،کرکتر و شخصیت محمد داوود، غرور وآرزوهای شخصی وی بیشتر مربوط است که در بعضی ازحالات به نیازمندی های جامعه وقوانین تغییر و تحول اقتصادی وسیاسی اجتماعی توجه لازم صورت نگرفته است.

محمدداوود طبیعت بلند پروازانه داشت، دردامان ناز ونعم دربارشاهی تربیت یافته بود و درایام جوانی و بدون داشتن تجارب لازم از امورحکومت داری، مسوولیت های بزرگ و بااهمیت نظامی وملکی را عهده دار شده بود و به مثابه حاکم مطلق العنان وظایف محوله را انجام داده بود.

محمدداوود پس از ده سال در دهم مارچ ۱۹۶۳ (مطابق حوت ۱۳۴۱ هـ.ش )ازمقام مطلقهء صدارت پائین آورده شد و ده سال دیگر را درمنزل خود که با رفاه مادی کامل همراه بود تحصن نمود، در طی این مدت ارتباطش با خانواده سلطنتی قطع گردید وبه ندرت درمحضرعام ظاهر می گردید و بیشتر در روزنهم سنبله مراسم جشن پشتونستان حضورمی یافت. اما در طی همین مدت دوستان شخصی وطرفداران اش گاهگاهی در مورد شخصیت ونیات خیرخواهانه اش نسبت به مردم و مصالح علیای کشورتبلیغ می نمودند. البته از تقوایی که محمدداوود در تمام زندگی خود داشت نمی توان انکار کرد.

درمورد شخصیت وخصوصیات زندگی محمدداوود قبل از کودتای ۲۶سرطان نظریات متعدد موجود است چنانچه بعضی ها اورا یک فرد مستبد وتمامیت خواه و متمایل به نظریات قومی می شناسند وبعضی ها اورا از جمله افراد ترقیخواه وحامی نهضت روشنفکری در دهه سی میدانند. کم نیستند آنهائی که غرور و خودخواهی های محمدداوود را منشا سقوط نظام سلطنتی در یک زمان کاملاً غیرمناسب که کشور آمادگی قبول همچو تغییر را نداشت و باعث بروز حوادث ناگوار انقطاب جامعه و نا امنی های گسترده تا زمان حال گردیده، می دانند. اما با وجود تمام نظریات موافق ومخالف در مورد محمدداوود با قاطعیت می توان گفت که اقدامات محمدداوود در جهت رشد اقتصادی و تحقق پلان های پنج ساله اقتصادی واجتماعی که ازسال ۱۳۳۵ آغاز گردید؛ همچنان تعقیب سیاست بیطرفی وعدم انسلاک که وی تعقیب کرده بود وتعهدش به جنبش عدم انسلاک ازنمونه های برجسته  وبا اهمیت نکات مثبت وی می باشد. محمدداوود در گسترش معارف و فرهنگ در دوره صدراتش دست آوردهای قابل توجه دارد واقدامش به خاطر رفع حجاب اجباری زنان تا هنوز به مثابه یک کارنامه مثبت وقابل افتخار در حافظه تاریخ جا دارد.

این همه اجراآت و دستآوردهای دوره صدارت محمدداوود توانست اورا به مثابه یک فردقابل احترام وشخصیت بزرگ سیاسی در اذهان مردم جا دهد. برنامه های اقتصادی واجتماعی محمدداوود در دهه دموکراسی توسط دوکتورمحمدیوسف ونوراحمداعتمادی ادامه یافت؛ بعضی از دستآوردهای این دوره تا هنوز در اقتصاد کشور سهم قابل توجه دارد؛ مانند شاهراه سالنگ، پروژه وادی ننگرهار، بندهای برق در مسیر دریای کابل و....

محمد داوود طی مدت طولانی هواداران وطرفداران شخصی خودرا از میان افسران جوان وسایربخش های جامعه تنها برپایه اعتماد و وفاداری به خودش به دورش جمع کرد وخیلی آرام طی مدت طولانی ضرورت برانداختن نظام سلطنتی را به آنها تلقین واین امر را توسط آنها جامه عمل پوشانید.اگرچه ازطرف عده ی از شخصیت های مهم سیاسی وافسران اردو از عواقب نامیمون این عمل به وی هشدار داده شده بود اما محمدداوود برخلاف این هشدارها و با توجه به نظریات ومشاوره عده ی محدود از سیاسیون و افسران عالیرتبه به این برنامه ی خویش عمل کرد.

باوجود گذشت چهل وشش سال وارائه اسناد متعدد در مورد علل وانگیزه کودتای ۲۶ سرطان نظریات وعقاید مختلف وجود دارد اما آنچه خیلی به واقعیت و یقین قرین ونزدیک است این که مداخله بیرونی در این کودتا وجود نداشت. این کودتا اگرچه عواقب نامیمون و از بین رفتن نظم ودسپلین عسکری را در پی داشت به ابتکار ومدیریت شخص محمدداوود و عده ای از افسران جوان صورت گرفته است .این کودتا توانست یک نظام سلطنتی به ظاهرمشروطه و درحال احتضار و آغشته به فساد را سرنگون و به جای آن نظام جمهوری ای را مستقرسازد که درگام نخست مورد تائید و استقبال مردم و نیروهای ترقیخواه کشور قرار گرفت.

اعلان نظام جمهوری و وعده های داده شده ازطرف محمد داوود دراولین اعلامیه نظام جمهوری دربامداد ۲۶سرطان وبیانیه ی خطاب به مردم افغانستان به مثابه خط مشی سیاسی و پروگرام اجتماعی حاکمیت نوین امیدواری های زیادی را برای گشایش راه به سوی رشد سریع اقتصاد ملی و تلاش برای رفاه اجتماعی بوجود آورد و موجب پیروزی وتسلط سریع نظام جدید بر اوضاع واحوال اجتماعی گردید.

کودتای ۱۷جولای ۱۹۷۳  در افغانستان از ابتکارعمل خود افغان ها به رهبری محمد داوود بود و ادعاهای مداخله بیرونی ازجمله دست داشتن اتحادشوروی ونیروهای فعال دموکراتیک در کشور درآن کودتا کذب محض وساخته وبافته ی ارتجاع سیاه و دشمنان مردم افغانستان است.

اظهارات غیرمسولانه بنابر بدگمانی ها؛ ادعاهای دروغین و زمینه سازی وتوجیه مداخلات بعدی صورت گرفته است. اتحاد شوروی و نیروهای دموکراتیک کشور در ۲۶سرطان ۱۳۵۲ درمقابل یک عمل انجام شده قرارگرفتند و درمطابقت به وعده ها وتعهدات رسمی از نظام جمهوری افغانستان به رهبری محمدداوود پشتیبانی بعمل آوردند که درآن زمان به موقع وکاملاً طبیعی بود وعملی بود درمطابقت به منافع ملی وخواست واراده ی مردم؛ چنانچه علاوه بر نیروهای دموکراتیک وترقیخواه کشور،اکثریت مردم افغانستان و شخص محمد ظاهر که توسط این کودتا خلع صلاحیت گردیده بود، تحت تاثیرافکارعامه حاکم درآن زمان حمایت خود را از نظام جمهوری به رهبری محمد داوود اعلام کرد.درمورد استقبال و پشتیبانی گسترده مردم ازنظام جمهوری کارکردها وسوابق درخشان اجتماعی محمدداوود نیز نقش وتاثیر به سزایی داشت.

نیروهای راست افراطی و کشورهای ارتجاعی در منطقه ازهمان آغاز اعلام نظام جمهوری به شدت برعلیه آن قرارگرفتند این موضعگیری های خصمانه اهداف وانگیزه های متعددی داشت که از جمله خصوصیات شخصیت سیاسی محمدداوود وکارنامه های گذشته ی او ازجمله درزمینه ی رفع حجاب اجباری زنان،عشق وعلاقه وافر به ترقی کشور وتلاش برای تحول اقتصادی درافغانستان، ودفاع از داعیه حق تعین سرنوشت پشتون ها و بلوچ های آنطرف خط دیورند را میتوان در عوامل این برخوردهای خصمانه برعلیه نظام جدید جمهوری در افغانستان دخیل دانست. درکوشش های متعدد برای کودتا برعلیه داوود خان نقش وتاثیرگزاری کشورهای ارتجاعی درمنطقه تا مداخلات کشورهای بزرگ استعماری وامپریالیستی واضح ومبرهن میباشند.برعلاوه اشتباهات مکرر زمامداران نظام جمهوری وشخص محمدداوود در سقوط جمهوری اول نقش مهم وبرجسته ی داشت.

محمد داوود به تعهدات خود که برای مردم در زمینه تحقق نظام جمهوری به عمل آورده بود پشت پا زد و به نیروهایی که به اصل نظام جمهوریت باور نداشته وخاصیت ارتجاعی ومحافظه کارانه داشتند متمایل گردید و اعتماد بی حد وغیرضروری  به وعده های میان تهی و عوام فریبانه شاه ایران و حکام سعودی نمود، که این عوامل باعث گردیدند تا نظام جمهوریت از حمایت بیدریغ وهمه جانبه ی نیروهای دموکراتیک وترقیخواه کشور محروم گردیده و به دامان ارتجاع وامپریالیزم جهانخوار سقوط کند.

اعلام سیستم تک حزبی با وجودی که احزاب متعدد سیاسی در جامعه فعال و موجود بودند یکی دیگر از اشتباهات محمدداوود محسوب می گردد. محمدداوود آزادی بیان را ازبین برده و به سازمان های اجتماعی صنفی و مطبوعات آزاد اجازه فعالیت نداد و همچنان شخص محمد داوود چندین پست و مقام مهم دولتی را به صورت انحصارگرایانه وخودخواهانه رهبری می کرد مثل مقام ریاست جمهوری، شورای وزیران، وزارت خارجه و وزارت دفاع.

اولین نظام جمهوری افغانستان که دریک فضای اعتماد و مطابق خواست ومیل مردم ایجادگردیده بود به طرز خونینی سرنگون گردید.

 

منبع : ماهنامه حقیقت زمان ، ارگان نشراتی حزب آبادی افغانستان

 بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۱۹ـ ۰۸۰۸ 

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است.

Copyright © bamdaad 2019